دامی تازه نهادهاند و سرِ حقهای دیگر باز کردهاند تا دوباره بنیاد مَکری بگذارند. اینبار، به بهانهی پاکسازیِ پل سوخته و این طرفه بوالعجب! برپایی نمایشگاه کتاب!! آن هم از سوی طالبانی که حکم به تعطیلی دانشگاهها، خانهنشینی زنها و مهاجرت استادها داده است. میگویند پلِ سوخته محل تجمع معتادان بوده اما نمیگویند نبض تجارت تریاک در دست کیست. سرِ خود را با شعبدهبازیهای اینچنینی گرم میکنند اما نمیگویند آمر و عامل انفجارهای مکرر در زایشگاه و دانشگاه کیست. حالا با چند میز و چند کتاب، که از چنگ کتابسوزانِ طالبها در امان مانده، به گرسنهترین، سرمازدهترین و ترسخوردهترین مردم دنیا فخر میفروشند که ما اینیم..
بیتدبیری ومدیریتندانیِ طالبانِ متوحش کار را به جایی کشانده که هزاران دانشجوی پسر با استعداد به کارگرانِ فعلهی ایران و پاکستان تبدیل شدهاند. و آنها که به امید برگرفتنِ نوری، به اروپا میروند، اگر زنده بمانند، سرنوشتی مبهم در انتظارشان است. همین چند روز پیش ۱۸ پناهجوی افغان در بلغارستان کشته شدند. و در خودِ افغانستان هم موجهای بلند خودکشی هردم بر ساحل زندگی میکوبد.
اکنون در این بازارِ مکاره، ذبیحالله مجاهد، سخنگوی امارت اسلامی، فرموده اگر کشورهای دنیا با ما تعامل روشن داشته باشند، ما نیز با درنظر داشتِ منافع دینی و ملی خود، آمادهی تعاملیم.
اروپاییها و سازمان ملل تکلیف خود را روشن کردهاند. همچنان به ارسال کمکهای بشردوستانه ادامه میدهند و محکوم میکنند. اما خبر میرسد که طالبان در ازای این کمکها، مردم را به کار اجباری وامیدارند. تازهترین شاهکار طالبان در این زمینه همین یکی دو روز پیش و در ولسوالی نهرین در ولایت بغلان رخ داد.
وزیران خارجه زن در کنفرانس امنیتی مونیخ بیانیه صادر فرموده و محدودیتهای اعمال شده بر زنان افغان را”به شدت” محکوم کردند. اما باید از آنها پرسید آیا از ممنوعیت فروش داروهای ضدبارداری خبر دارید؟ آیا میدانید در افغانستان ۱۴ میلیون نفر به آب سالم دسترسی ندارند و این تعداد نسبت به سال گذشته ۷ درصد افزایش داشته؟ آیا میدانید والیِ وَردَک، در ضمنِ معامله دو نفر، یک دختر ۱۵ ساله را به عنوان رشوه خریده و همسر خود ساخته است؟ آیا خبر دارید منطقه گرین ویلیج که در روزگاری نزدیک، مکانی محافظت شده برای شرکتها و سازمانهای امدادرسان خارجی بود، حالا به دست طالبها به مدرسهی دینی تبدیل شده و ملاهای طالبان در آنجا جشن فارغالتحصیلی میگیرند؟
در این سوی دنیا و در همسایگی این قوم ماییم. که تفاوتمان با آن بانوان اروپایی، سیاستمدارانِ غربی و سازمان ملل از زمین تا آسمان است. آقایانِ نظامِ ما ادعای مسلمانی و قرآنشناسیشان گوش فلک را کر کرده اما از کنار صحبتهای حمید حماسی رد میشوند. همان مفتی معروف به شیخالحدیث که میگوید نام لوگر، زادگاه او، در قرآن آمده. حضرت سلیمان در کابل زندگی کرده و جلالالدین حقانی دارای معجزه است. مولوی عبدالحمید به طالبان هشدار داده که حتی یک روز هم راهِ علمآموزی زنان را نبندد اما دیگرانی از تیروطایفهی طالب،در وانفسای دنیای تیرهای که برای استادان و دانشجویان تدارک دیدهاند، نعل وارونه میزنند وسمینار علمی برگزار میکنند. حال آنکه امتحانات شورای طبی، بدون حضور دختران برگزار میشود و حتی آنها که پیش از سقوط کابل درسشان را تمام کردهاند، نمیتوانند مدرک اتمام تحصیلشان را بگیرند. و حتی اخیرا گرفتن مهریه هم ممنوع شده است.
از سوی دیگر، قلندر عباد، وزیر صحت عامهی طالبان از سرمایهگذاری ایران در افغانستان و در حوزهی طب سنتی سخن میگوید. این درحالی است که طالبانِ مرتجع، تصفیه صفوف اردوی خود، از شیعیان و هزارهها را مدتی است شروع کرده است. تا جایی که اعضای شورای علمای شیعه با انتشار بیانیهای بر تشکیل حکومت فراگیر در کشور و با حضور نمایندگان تمام اقوام تاکید کردند. همچنین ایران برای سرمایهگذاری در بخش معادن افغانستان اعلام آمادگی کرده و در دل شهابالدین دلاور، سرپرست وزارت معادن و پترولیوم قند آب میکند.
نه دیدار نماینده ویژه امریکا در امور زنان افغانستان با معاون وزیر خارجه قطر کارساز است و نه برگرداندن مهاجرین افغانی از سوی امریکا و ایران مشکلگشاست. نه نگرانی پاکستان از وضعیت افغانستان آشوبهای منطقه را کم میکند و نه اعتراض غریبانهی خبرنگاران افغان ساکن ایران مرهمی بر دردهایشان مینهد. ممنوعیتها، محدودیتها، خودکشیها، شلاقزدنها، سنگسارها، گرسنگی و سرما هنوز هست. اما سوال اصلی همچنان پابرجاست.
خبرهایی مبنی بر توافق تهران و طالبان برای تحویل سفارتخانه به آنها در هفته آینده به گوش میرسد. آیا سیاست طالبان برای جلوگیری از ورود دلار به ایران و فشار به تهران نتیجه داده؟