خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان که از اواخر دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ مطرح و آغاز شده بود. با روی کار آمدن بایدن، پیگیری و رئیس جمهور آمریکا در ۱۷ تیر ۱۴۰۰، تاریخ نهم شهریور ۱۴۰۰ را به عنوان زمان خاتمه رسمی جنگ در افغانستان اعلام نمود.
نوزدهم تیرماه ۱۴۰۰ متن ذیل را در صفحه اینستاگرام خود نوشتم. «این روزها یکی از خبرها که اسباب نگرانی است قدرت گرفتن طالبان در افغانستان است. عدهای قدرت گرفتن طالبان را راهی برای ورود آنها به صحنه سیاست افغانستان و در نتیجه مسئولیت پذیرنمودنشان در برابر هموطنان خود میدانند و حاصل را برقراری صلح و آرامش در آن کشور. اما ظهور مجدد طالبان را میتوان بگونه دیگر هم تعبیر کرد. یعنی تغییر جبهه جنگ از خاورمیانه به آسیای میانه و قفقاز. یعنی تغییر جبهه جنگ از سوریه، لبنان و عراق بعد از تضعیف این کشورها و رسیدن اسرائیل به اهدافش و به رسمیت شناختن اسرائیل از سوی چند کشور عربی، اکنون روسیه، چین، ایران و پاکستان در آسیای میانه مشغول خواهند شد. لذا آمریکا با خروج نیروهای خود از افغانستان اسباب تضعیف اقتصادی کشورهای رقیب خود را در جای دیگری میجوید. روسیه نسبت به کشورهای آسیای میانه و همسایه افغانستان متعهد است. چین در آسیای میانه و نسبت به کشورهای عضو پیمان شانگهای و نیز پاکستان متعهد است. ایران مرزهای گستردهای با افغانستان دارد. لذا این کشورها نمیتوانند نسبت به آنچه در این منطقه میگذرد بیتفاوت باشند. نمیدانم درست متوجه شدهام؟»
بیش از دو سال از تنظیم و نشر مطلب مذکور میگذرد و معتقدم هنوز قابل اتکاست.
قانون اساسی افغانستان به چهارده گروه قومی اشاره و هفت گروه قومی شامل پشتونها (۴۲ درصد)، تاجیکها (۲۷ درصد)، هزارهها (۹ درصد)، ازبکها (۹ درصد)، ایماقها (۴ درصد)، ترکمنها (۳ درصد) و بلوچها (۲ درصد)، حدود ۹۶ درصد جمعیت آن کشور را تشکیل میدهند. پشتونها به عنوان بزرگترین گروه قومی در گسترهای از غرب تا شرق افغانستان و نیز بخشهایی از شرق پاکستان مستقرند و شهرهای کابل، غزنی، جلال آباد، قندهارو فراح از مهمترین شهرهای افغانستان، پشتوننشین هستند.
گروه طالبان که امروز قدرت را در افغانستان بدست گرفته است، پشتون هستند. گروهی به لحاظ مذهبی به شدت متعصب و به لحاظ سیاسی قوم گرا و تمامیت خواه که با توجه به تشکیل حدود ۱۵ تا ۱۸ درصد جمعیت پاکستان توسط پشتونها و تنظیم روابط آنها براساس آئین کهن پشتون والی، شاید دنبال کردن ایده تشکیل پشتونستان بزرگ بتواند اسباب تحریک پاکستان شود.
تمامیت خواهی پشتونها و عدم حضور سایر قومیتها در دولت طالبان و بیتوجهی آنها به تشکیل دولتی فراگیر، پروسه کسب مشروعیت و شناسایی طالبان در سطح بین المللی و ایجاد وحدت ملی را با مشکل مواجه ساخته است. افزایش تنشها با همسایگان تاجیک، ازبک و ایران و به راه انداختن درگیریهای مرزی، هرچند میتواند به وحدت داخلی طالبان کمک نماید، اما در عمل ممکن است به مداخله نظامی کشورهای همسایه بیانجامد. باید دانست که روسیه منطقه آسیای میانه را در سیاست خارجی خود به عنوان حوزه «خارج نزدیک» تعریف کرده و ناچار به مداخله خواهد شد که شاید مطلوب غرب باشد.
اختلافات مرزی با ایران و اخیراً افزایش تنش برسرحقابه ایران و نیز درگیری مرزی موجب خواهد شد که ایران تمرکز خود بر امور خاورمیانه را کاهش دهد که مطلوب کشورهای حوزه خلیج فارس و اسرائیل میباشد.
همسایگی چین و افغانستان و مشکلات چین در استان سین کیانگ با مسلمانان اویغور میتواند اسباب نگرانی دولت چین باشد. زیرا افغانستان تحت کنترل طالبان و سیاستهای سختگیرانه این گروه در داخل افغانستان، میتواند منجر به بیثباتی و ایجاد محیطی مساعد برای صدور تروریسم و عرصهای مناسب برای فعالیت گروههای مخالف دولت چین شود. موضوعی که علاوه بر برجسته نمودن نقض حقوق مسلمانان اویغوراز سوی دولت چین و همراه نمودن افکار عمومی جهان در پشتیبانی از مسلمانان آن کشور، تاثیری نا مطلوب بر اقتصاد چین خواهد داشت.
لذا کسانیکه خروج آمریکا از افغانستان را فضاحت بار و فرار نامیده و بر استحاله فکری طالبان تاکید میکردند، باید پاسخ دهند چرا از درک این راهبرد ایالات متحده ناتوان بودهاند.