ضمن سپاس از آقای یونسیان عزیز، بهنظر میرسد ایشان در چنین بحثی لازم بود تعریفی از جامعه از منظر خودشان ارائه کنند. ضمن اینکه من از تعلّق به کل اجتماعی سخن گفتم و نه فقط مفهوم خاص جامعه که آن هم در سنّتهای فکریی مختلف در جامعهشناسی تعریف واحدی ندارد.
بنابراین، نمیتوان این بحث را به بهانهی اینکه هنوز جامعه در معنای خاص آن شکل نگرفته است، ملغا کرد. تلقیی یک وضعیت آرمانی بهعنوان پیششرط دغدغه و پروای کل اجتماعی موجه بهنظر نمیرسد.
در ضمن در نوشتهی آقای یونسیان بهنظر میرسد «جامعه» و «فرد» دو چیز مجزا از هم هستند. اما به نظر من امر مستقلی به نام جامعه جدای از افراد، وجود خارجی ندارد. به همین دلیل من برای پرهیز از این دلالت خطاآمیز ترجیح میدهم به جای مفهوم جامعه از مفهوم جهان اجتماعی یا از مفهوم شبکهی روابط اجتماعی استفاده کنم که افراد نیز جزوی از آن هستند و دو چیز مجزا از هم بهعنوان فرد و جامعه وجود ندارند. افراد بهواسطهی همین روابط اجتماعی میتوانند به ادراک کل اجتماعی و ادراک جهانی اجتماعی نائل گردند.
من وقتی از کل اجتماعی سخن میگویم مراد ام حتا برساختهایی چون امت و ملت و از این قبیل که دستگاههای فکری و ایدهئولوژیها آنها را ارائه و مطرح میکنند و میتوانند دلالتهایی فریبآمیز نیز داشته باشند و حتا مردم را به بازیچههای مبلغان یک ایدهئولوژی بدل سازند، نیست بلکه مراد من صرفاً کل اجتماعی بدان معنا است که توسط فاعلان مواجهه اجمالاً ادراک میشوند. حتا نوجوانی که دست در دست مادر روزهای پنجشنبه به سر قبر یکی از اقوام خانواده میرود نیز بهطور بالقوه میتواند ادراکی از شبکهی اجتماعی پیدا کند. مواجهه با قبر قوم و خویش نادیدهای که در دفاع از وطن «شهید» شده یا در حادثهی کمک به اطفای آتشسوزی جان باخته، میتواند اجمالاً ادراک شبکهی روابط اجتماعی را به ذهن نوجوان مورد بحث ما وارد کند.