حسن محدثیی گیلوایی: اقتدار اجماع و زوال اجتماعیی فقه
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
تاکنون چندین بار از زوال اجتماعیی فقه سخن گفتم و در این باره نوشتم. در سالهای گذشته دستکم دو بار نیز از اقتدار اجماع بهعنوان نوع چهارم اقتدار (در کنار سه نوع اقتدار دیگری که ماکس وبر از آنها نام میبرد: سنتی، فرهمندانه، و عقلانی) یاد کردم و گفتم که یکی از مصادیق مهم عملکرد اقتدار اجماع را مییتوانیم در فقه اسلامی ببینیم.
اقتدار اجماع یا اقتدار عقلایی (اجماع عقلا به معنای حکمفرماییی عقلانیت نیست، زیرا اجماع عقلا بر سر چیزی میتواند ضدعقلانی باشد) در فقه اسلامی از علل اصلیی تأخر اجتماعیی فقه و زوال اجتماعیی فقه است و علیه ساز و کارهای عقلانی در فقه اسلامی عمل کرده است و عملاً مانع از تحول و روزآمد شدن فقه اسلامی شده است و کار را به جایی رسانده است که دیگر بهنظر میرسد فقه اسلامی بهکلی کارآییی خود را از دست داده است و نه تنها نمیتواند مسائل جدید در جوامع اسلامی را حل کند، بلکه بهنظر میرسد در اغلب موارد زایندهی انواع مسائل و مشکلات است.
اکنون یکی از روحانیان (حجت الاسلام مرتضی جوادیی آملی) از آسیبهایی که اجماع به فقه اسلامی زده است، سخن گفته است. همهی نکاتی که در سخن او هست، الزاماً مورد تأیید من نیست. اما سخنان وی برای من یادآور آن چیزی است که در بارهی اقتدار اجماع در فقه اسلامی نوشته ام.