تاکنون بارها در این باره سخن گفته ام، اما شاید برای نخستین بار است که این ایده را مینویسم: در ایجاد تحول اجتماعی، وحدت سلبی کافی نیست. وحدت سلبی یعنی اینکه بر آنچه نمیخواهیم، اتفاق نظر داشته باشیم و برای از میان برداشتن آنچه نمیخواهیم اما اینجا و اکنون هست و منشا نارضایتیی ما است، با هم همراه و همگام شویم. وحدت سلبی دلالت بر همگراییی نیروها در نفی یک وضعیت اجتماعی-سیاسی دارد. تحقق وحدت سلبی برای ایجاد تحول اجتماعی، مولفه یا عنصری ضروری است، اما کافی نیست.
علاوه بر وحدت سلبی، برای ایجاد تحول اجتماعی نیاز به وحدت ایجابی هم داریم. وحدت ایجابی یعنی اتفاق نظر بر اینکه چه وضعیتی را میخواهیم جایگزین وضعیت موجود بکنیم. ضروری تلقی کردن وحدت ایجابی منجر به چه نتایجی میشود؟ صورتبندی و طراحیی نظریهای برای آینده، ارائهی طرحی از آنچه میخواهیم بنا کنیم، و ارائهی راهبرد برای نیل به آن، و ارائهی برنامهای برای ترسیم جزئیتر و دقیقتر وضعیت مطلوب آینده.
بدین ترتیب است که بهناگزیر از کلیگویی و مجملگویی و ابهام خارج میشویم و درمییابیم که در کنار کدام نیروها قرار گرفته ایم و با چه کسانی سهیم شده ایم.
در وحدت سلبی گاهی نیروهایی در کنار هم قرار میگیرند که جز برخورداری از دشمن مشترک، هیچ نقطهی اتصال و هیچ اشتراک و پیوند دیگری ندارند. در چنین شرایطی است که وقتی حرکت به پیروزی میرسد، آن نیروی اجتماعیای که هژمونی (استیلای اجتماعیی) بیشتر و سازماندهیی قویتری دارد، بهراحتی یکایک متحدان پیشین را کنار میزند و قدرت را قبضه میکند.
اکنون به ما میگویند نقد نکنید تا وحدت حفظ شود و مرادشان وحدت سلبی است. اما من به شما میگویم: آنگاه که نقد تعطیل میشود، فریبکاری و استحمار (خر کردن) آغاز میشود.