• امروز : پنجشنبه, ۱۶ مرداد , ۱۴۰۴
  • برابر با : Thursday - 7 August - 2025
::: 3466 ::: 0
0

: آخرین مطالب

جامعه‌شناسی جنبش مشروطه از منظر قواعد فیزیک اجتماع | سعید کافی انارکی (ساربان) تمجید فرانسوی‌ها از توسعه سیاسی در ایران مشروطه | علی مفتح* از هرات تا هشتادان | محسن روحی‌صفت* پیش‌زمینه شکل‌گیری جنبش مشروطیت در ایران | فریدون مجلسی ترور نافرجام محمدعلی‌شاه، پس‌از شهادت ملک‌المتکلمین | شیرین بیانی پس‌ از یک قرن سکوت | مریم مهدوی اصل* در خدمت ایران | شیرین بیانی چگونگی تألیف «تاریخ انقلاب مشروطیت ایران» از نگاه کوچکترین فرد خانواده ملک المتکلّمین و آرمانش | شیرین بیانی* (اسلامی نُدوشن) شیرین بیانی، نتیجه فرهنگ تاریخ‌ساز ملک‌المتکلمین روسیه نفوذ خود را در منطقه خارج نزدیک* از دست می‌دهد. | جفری‌مان کف (ترجمه: رضا جلالی) استرداد؛ روایت یک عقب نشینی یا تولد یک فضیلت؟ | روزبه کردونی شماره جدید نشریه نیم روز منتشر شد رضاشاه، مهاجری در زمین خود | ندا مهیار راه‌های جلب اعتماد مردم | محمدجواد حق شناس شکست تکرار ۲۸ مرداد مراقب بلندگوهایی باشیم که اجزای جامعه‌ را رو در روی هم قرار می‌دهند نقد طرح دو فوریتی الزام دولت به شکایت از آمریکا و اسرائیل | دکتر سید محمود کاشانی* درنگی بر موضوع بازگشت اتباع افغان به کشورشان | ندا مهیار جنگ اسرائیل با ایران در کانون بحران | ندا مهیار اقامتگاه های بوم گردی؛ از گذشته تا فردا | پورنگ پورحسینی ظرفیت‌های بوم‌گردی در احیای اکوسیستم‌های آسیب‌دیده طبیعی با مشارکت جامعه محلی | علی قمی اویلی* گردشگری جامعه محور هدیه ایران به گردشگری جهانی | سید مصطفا فاطمی* بوم‌گردی و احیای پیوندهای روایی در ایران | روزبه کردونی روستاگردی، تجربه اصالت در طبیعت | ندا مهیار در باب کورتکس آسیایی و اروپایی | علی مفتح بحران واقعی اقتصاد چین | ژانگ یوآن ژو لی یو (ترجمه: رضا جلالی) به وقت گره‌گشایی ازمذاکرات شماره جدید نشریه نیم روز منتشر شد دلیل در اوج ماندن دلار برغم اقدامات مخرب ترامپ | اسوار پراساد (ترجمه: رضا جلالی) لنج‌های چوبی، نماد هویت فرهنگی | محمدجواد حق‌شناس جهنم در فومن؛ یک پروژه و چند نکته | علی مفتح جزیره آزاد هسته ای | حشمت‌الله جعفری* خردادگان، بیداری طبیعت و انسان | ندا مهیار جنبش بوم گردی | نعمت الله فاضلی تصمیم برای تغییر نام خلیج فارس خود تاییدی بر اصالت نام آن است | علی مفتح ایران را بهتر بشناسیم | محمدجواد حق‌شناس ظهور استعمار «جهش یافته» در هم آغوشی تاج و تاراج | ابوالفضل فاتح سخنان ترامپ‌ در عربستان | سید محمود صدری پکن چگونه تغییر خواهد کرد؟ | رانا میتر (ترجمه: رضا جلالی) گفتگوهای ایران و آمریکا | سید محمود صدری* شماره جدید نشریه نیم روز منتشر شد فرزند خلیج فارس | محمدجواد حق‌شناس در باب پاسداشت زبان فارسی در میان سیاست‌مداران | محمدجواد حق‌شناس در فضای منافع ملی پیامی که باید از ایران مخابره شود | محمدجواد حق شناس عواقب اقتصادی تسخیر دولت | الیزابت دیوید بارت (ترجمه: رضا جلالی) جنگ یا گفتگو | باقر شاملو* نوروز و تجلی آن در فرهنگ پاکستان | ندا مهیار جشن آتش‌افروزان | مرتضی رحیم‌نواز

1

جامعه‌شناسی جنبش مشروطه از منظر قواعد فیزیک اجتماع | سعید کافی انارکی (ساربان)

  • کد خبر : 18244
  • 15 مرداد 1404 - 20:21
جامعه‌شناسی جنبش مشروطه از منظر قواعد فیزیک اجتماع | سعید کافی انارکی (ساربان)
انقلاب مشروطۀ ایران یک نمونۀ بارز کلاسیک برای این فیزیک انکارناپذیر اجتماعی بود. تأسیس دارالفنون و بازگشت تحصیل کردگان از فرنگ، ورود تکنولوژی چاپ و تلگراف به کشور و وفور کتب قدیم و ترجمۀ آثار شهیر دانشمندان غرب در سرزمین ما در کنار ظهور روزافزون مطبوعات و نشریات و انجمنها، رفتهرفته مردم ایران را آگاهتر از پیش و واقف به حقوق و آزادی‌های اساسی و انسانی کرد.

ز انقلاب زمانه عجب مدار که چرخ
از این فسانه هزاران هزار دارد یاد

خواجه حافظ شیراز در دیوان خویش به ثبات دهر اعتمادی ندارد و تغییرات در کارخانۀ هستی را بدیهی و اجتناب ناپذیر می‌شمارد. در مصرعی از یکی غزلیات بدیع و پرحکمت او که با بیتی از آن این مقالت را فتح باب کردیم حافظ از کاسۀ سر جمشید و بهمن و قباد در این خراب آباد سخن می‌گوید و با اشارت به بی‌وفایی دهر؛ از مخاطب خویش می‌پرسد:
«که واقف است که چون رفت تخت جم بر باد؟»
گره ز دل بگشا وز سپهر یاد مکن
که فکر هیچ «مهندس» چنین گره مگشاد

«مهندسی اجتماعی» نیازمند آگاهی از قواعد بسیار پیچیدۀ فیزیک اجتماعی در سازمان پیچ در پیچ وعمیقاً غامض جوامع انسانی است. آنچه حافظِ حکیم و تیزبین نیز قرنها قبل در شیراز قرن هشتم به فراست دریافته، آن است که فکر هیچ مهندس زمینی و فلکی، راه گشودن گره کور از معادلات ذیل این دیر مُغاک را در نخواهد یافت. امّا در گذار زمان و چندین قرن پس از حافظ در عهد روشنگری رفته رفته فیلسوفان و اندیشمندانی چون هگل، کانت، مارکس وغیره؛ پای به عرصۀ تحلیل مادی کلیّت تاریخ گذاشتند و مدعی شدند که با بهره از روشهای علمی اثبات‌پذیر توانسته‌اند روند تکامل و مراحل مادی سیر تمدّن بشر به اخلاق، آزادی و کمال مدنی را پیش‎بینی و اثبات نمایند. بعدها ایده‎های مارکس به صورت فراگیر بعنوان «مکتب تعارض اجتماعی» در بین سایر مکاتب کلاسیکِ تحلیل روابط اجتماعی مشهور شد. هرچند موضوع سخن موجز ما در این مقالت ارتباط مستقیمی به این مکتب جامعه شناختی و شرح و بسط انقلاب مشروطۀ ایران از مطمح نظر اصول و قواعد آن ندارد و ما در این مقال، مجال آن نداریم تا به نقد علمی و تاریخی آن بپردازیم امّا تنها به اختصار باید گفت که در نظر پیروان این مکتب؛ «اقتصاد» و مناسبات اقتصادی؛ یگانه زیر ساخت و اساسِ جمیع مناسبات و روابط اجتماعی است و بعد از گذار از مرحلۀ فئودالیزم و رسیدن تمدّن به مرحلۀ کاپیتالیزم؛ به واسطۀ استیلای ناعادلانۀ طبقات صاحب ثروت و قدرت بر منابع اقتصادی و وسایل تولیدی؛ طبقات رنجبر و کارگر به وجهی اجتناب ناپذیر تحت استثمار و بهره کشی ظالمانۀ حاکمان و اغنیا قرار می‌گیرند. پس در نهایت از آنجائیکه صاحبان قدرت و ثروت به وجه معقول و مسالمت‌آمیز تن به آیین عدالت و برابری با کارگران نمی‌بخشند؛ برای تغییر وضع نامطلوب و ظالمانۀ موجود و گذار از جامعۀ بی‎شفقّت طبقاتی؛ اولین مرحلۀ قهری تاریخی؛ پیروزی انقلاب پرولتاریا و زوال نظام اقتصاد سرمایه داری خواهد بود. (درآمدی بر جامعه‌شناسی حقوق بین‌الملل | سعید کافی انارکی | نشر خرسندی | چاپ دوم (۱۳۹۵) | صفحه ۳۲)

با امعان نظر در فقر و فلاکت و بیچارگی انکار ناپذیر ملت ما در عهد قاجار شاید بتوان جنبه‌هایی از انقلاب مشروطیت ایران در سال ۱۲۸۵ خورشیدی را با اصول مکتب کلاسیک تعارض طبقات توجیه کرد، اما پوشیده نخواهد ماند که پیچیدگی‌های سیاسی و اجتماعی داخلی و بین‎المللی، متغیرهای اختصاصی فرهنگی و اجتماعی انقلاب مشروطیّت در ایران و غیره؛ این انقلاب شکوهمند تاریخی را بسیار بزرگتر و متکامل‎تر از یک انقلاب سادۀ طبقاتی برای یک جامعه‌شناس بی‌طرف جلوه می‌دهد.

از منظر فیزیک استعاری اجتماعی در جوامع ساده و توسعه نایافته بروز قدرت مطلقه و استبداد بدیهی و اجتناب‌ناپذیر است. در جوامعی که مردم از حقوق و جایگاه برابر برخوردار نیستند و هنوز درک شایسته‎ای از مفاهیمی چون عدالت، برابری، مردم سالاری و آزادی ندارند؛ بقای سیستم اجتماعی جز با برقرار کردن یک سیستم سادۀ اعمال زور یعنی «حاکمیّت خالص عمودی» از شاه به رعیت میسّر نیست. بنابراین تغییر منبع قدرت در جوامع توسعه نیافته از طریقی جز قلب حاکمیّت یا تغییر سلسله‎های سلطنتی در اثر شورش‌های موفق امرا و اکابر یا حملۀ دشمنان خارجی ممکن نخواهد بود.

از آنجائیکه در ادوار گذشته؛ در برابر قدرت مطلقۀ حاکم، تقریباً هیچ قدرت درونی از سوی رعایا و مردم عادی؛ توان بروز گرانش یا ایجاد اصطکاک در خلاف جهت ارادۀ حکمران را نداشت و هرگونه اعتراض جزئی که در مخالفت با ارادۀ حاکم بود به شدت توسط نیروی مقاومت ناپذیر دستگاه دیکتاتوری سرکوب می‌شد، ماشین استبداد می‌توانست در یک سازوکار موروثی تا زمان ظهور یک دیوان استبدادی قوی‌تر از خود (طی غلبۀ یک سلسلۀ تازه مثل تفوّق تیمور لنگ بر آل مظفر در قرن هشتم) به حرکت خویش در سبیل معیوب و الگوی تکرارپذیر تاریخ ادامه داده و از بقای خود محافظت نماید. بر این پایه پیش از انقلاب صنعتی، انقلابات سیاسی قدیمی هرگز با هدف و الگوی ایجاد مردمسالاری و اعمال قوۀ حاکمیت افقی مردم بر مردم شکل نگرفته‎اند بلکه در اثر مقتضیات اجتماعی و تاریخی اعصار گذشته؛ نتیجۀ انقلاب چیزی جز برآمدن یک سلسلۀ استبدادی جدید بر سلاسل استبداد قدیم نبوده است.

اما پوشیده نیست که با گذار ایّام و تعالی و توسعۀ اجتناب ناپذیر تمدّن، وقتی رفته رفته دانش و سواد عمومی جوامع انسانی افزایش یافت و حکمت و اندیشۀ تمدّن ساز فیلسوفان قدیم و جدید به آدمیان و تک تک نفوس بشری؛ القای داشتن یک هویّت و مقام انسانی برابر با سایر انسانها از جمله شاهان را داد؛ آرام آرام مفاهیم حقوق بشری، تأمین اجتماعی، رفاه، عدالت و توسعه برای مردم جوامعِ خواهان پیشرفت نهادینه و تبدیل به گفتمان رایج گردید و دیگر قدرت مطلقۀ شاه در سیستم اعمال زور کلاسیک و عمودی نمی‌توانست به پیشبرد استیلای ظالمانه و عرفی پادشاه بر رعایاا دامه بخشد. دلیل این امر آنکه در فیزیک اجتماعی دوران جدید، انرژی ماشین حاکمیت در مسیر حکمرانی مانند گذشته از رهایی نسبی برخوردار نیست و در مسیر اِعمال زور با موانع و عوامل دست و پاگیر و محدود کنندۀ بسیاری دست در گریبان است. در دنیای مدرن، چرخ‌های حرکت ماشین حاکمیّت از بند قیود ناشی از تعالی مدنیّت رها نیستند و درست به سان یک چرخ در حال حرکت که از اصطکاک ناشی از خاک، نیروی مقاومت هوا، نیروی گرانش زمین و برخورد با موانع خرد و کلان عمیقأً متأثر می‌شود و در نتیجۀ اثر مشترک این عوامل به تدریج کاهش سرعت یافته و در نهایت متوقف می‌گردد در مقام قیاس؛ افزایش آگاهی‌های عمومی اجتماعی، عدالت خواهی و برابری طلبی مردم مانند عوامل موثر بر حرکت چرخ فوق‎؛ نیروی مهار ناپذیر حاکمیّت عمودی را در روزگار جدید رام می‌کنند و در عرض همۀ شهروندان به وجهی دموکراتیک از مردم بر مردم به کار می‌اندازند. پس وقتی سطح عمومی اطّلاعات و آگاهی‎های سیاسی و حقوقی شهروندان در یک جامعه انسانی تعالی می‌یابد و آن جامعه با گذار از مراحل بدوی به مراحل رو به توسعه و تعالی پای می‌گذارد؛ می‌توان با استعاره از قانون اول حرکت نیوتن در فیزیک اجتماعی چنین گفت که حاکمیّت در حرکت و اِعمال قدرت؛ دیگر مشمول قانون لختی یا اینرسی (Inertia) نیست و در رهیافت استبداد به سیاق دنیای سابق سرانجام از حرکت باز می‌ماند. زیرا نتیجۀ محاسبات ما دربرآیند نیروهای وارده بر حاکمیّت در اثر مقتضیّات دوران مدرن و تضارب مفاهیم و قواعد نوین حقوق بشری و حکومت؛ دیگر رقم صفر نیست و روز به روز با پیشرفت و توسعۀ بیشتر تمدّن این رقم به نفع عدالت افزایش می‎یابد. تا بدانجا که حتی ولیِ کودک یا معلّمان در خرده جوامعی مانند خانواده و مدرسه نیز دیگر نمی‌توانند مانند گذشته بر کودکان و دانش آموزان مدرن (نسل زِد) اِعمال قدرت قاهره و زور نمایند.

به هر تقدیر انقلاب مشروطۀ ایران یک نمونۀ بارز کلاسیک برای این فیزیک انکارناپذیر اجتماعی بود. تأسیس دارالفنون و بازگشت تحصیل کردگان از فرنگ، ورود تکنولوژی چاپ و تلگراف به کشور و وفور کتب قدیم و ترجمۀ آثار شهیر دانشمندان غرب در سرزمین ما در کنار ظهور روزافزون مطبوعات و نشریات و انجمن‎ها، رفته‎رفته مردم ایران را آگاه‎تر از پیش و واقف به حقوق و آزادی‌های اساسی و انسانی کرد.
هرچند در کتب و معارف قدیم ادبی، مذهبی و تاریخی ما؛ تبلیغ و ترویجی از مفاهیمی چون آزادی، دموکراسی و توسعۀ سیاسی وجود نداشت اما جمیع آموزه‌های فرهنگی ایران در حوزۀ سیاست و آداب حکمرانی؛ از اندرزنامه‎های باستانی به زبان پهلوی گرفته تا بوستان و گلستان سعدی و سایر کتب متعددی که به نصیحه الملوک معروف هستند؛ جملگی در طول قرون طویل تاریخ این سرزمین؛ مفاهیم عدالت و دادگری و کیفیّات حکمرانی مطلوب را در سیاق باستانی به ایرانیان آموخته‎اند و لذا سرچشمه‌های تاریخی نیروهای انقلاب مشروطۀ ایران تنها از رسیدن ارتعاش توفیقات قانون اساسی پادشاهی مشروطۀ ۱۸۳۱ بلژیک و سایر امم و ملتهای غربی به ایران نبوده بلکه خاستگاه اصلی نیروی عدالتخواهی باستانی ایرانیانی که در طول قرن‌های مدید به داشتن شاهانی چون جمشید جم و نوشیران عادل فخر و بر سلاطین ستمگری چون ضحاک لعن کرده‎اند از قلب تاریخ بلند این سرزمین جریان گرفته است.

کسروی در کتاب تاریخ خود گزارش می‌دهد که در جنبش مشروطه مردم قصبه و دهات نیز بر علیه استبداد به پاخاستن و شهرهای دور و نزدیک ایران با رهبری دلیر مردانی چون ستارخان و باقر خان خروش و ایستادگی نشان دادند. حکومت مطلقه و فاسد قاجار با تمام قوا برای حفظ استبداد می‎کوشید، با ایادی ناجوانمرد و ستمگر، اموال مردم را غصب می‎کرد. محمّدعلی میرزای ولیعهد در تبریز گروههای مواجب‌بگیرِ راپورتچی برای شناسایی و دستگیری مخالفانش تشکیل داده بود و مردم چنان می‎ترسیدند که در خانه‎های خود هم از گفتگو پرهیز می‌کردند.
پسرک ناشایستۀ یکی از خادمان استبداد را در شانزده سالگی با رشوۀ پدرش به درجه «سرتیپی» مفتخر کرد و حتی بعد از صدور فرمان مشروطه هنگامی که با سوگند به قانون اساسی؛ پادشاه مشروطه بود با همکاری قوای بیگانۀ روس مجلس شورای ملّی را به توپ بست و برای اینکه اخبار خیانت او به آزادیخواهان آذربایجان و سایر ولایات نرسد به کرّات دستور قطع سیمهای ارسال تلگراف بین‌شهری را داد و با تمام توان با تکنولوژی ارتباطی آن روزگار جنگید تا بدانجا که آیات؛ آقایان سید‎محمّد طباطبایی و سید‎عبدالله بهبهانی؛ پیام اخبار تهران را از طریق پیکی اسب سوار طی یکروز به قزوین رساندند و از تلگراف خانۀ آنجا به ناجیان ایران در آذرآبادگان فرستادند.

القصّه مشروطه پیروز شد و عارف قزوینی تصنیف جاویدان «از خون جوان وطن» را برای ثبت در تاریخ ایران ساخت. گلوله‌ای از نفرت در پای سردار ملّی ستارخان فرود آمد و او با دلی خونین در خیانت بدخواهان به آزادی از آن زخم جان داد. رضا شاه با استبدادی کبیر بر مشروطه فائق شد و پس از او فرزندش محمّدرضا با حمایت آمریکا و توفیق کودتای مشهور در ۲۸ اَمرداد؛ طومار قانون اساسی مشروطه را چون پدرش به زیر پای انداخت. مشروطه پیروز شد اما باز خودخواهی حاکمان مستکبر و نیروی تاریک منافع ملی دول شرقی و غربی بر شمشیر شکستۀ فرشتۀ عدالت و مشعل آزادی در ایران فیروز شد. آسیب‌شناسی علمی و جامعه‌شناسی سیاسی شکست مشروطه و نتایج تلخ و جبران ناپذیر آن برای ایران از گذشته تا به امروز خود قصّه‎ای دراز دارد که اینجا مجالی برای پرداختن به آن نیست. نتیجۀ سخن آنکه؛ خاستگاهِ آیین اخلاق و مهر و جوانمردی، ایران مر همان جایی است که از هزاره‌های دور و باستانی در برابر هجمۀ تاریک اهریمن دهر؛ به نیروی گفتار، پندار و کردار نیک، قافلۀ تمدّن را به سوی تعالی به پیش رانده و در مسیر تکامل و نصرت تدریجی با مردمی رنج دیده که از جفای ادوار و اعصار دور و نزدیک زخم بسیار دیده‎اند و همچنان شکیبا و صبور هستند؛ هنوز به سوی کمال آهسته‎آهسته گام بر می‌دارد.

چند روز قبل پیش از آنکه «دکتر مسعود پزشکیان» در انتخابات اخیر ریاست جمهوری بر جریانات عجیبی که هنوز هم گویی ضد مشروطه و دشمن منافع ملّی بنیادین ایران هستند پیروز گردد؛ هزاران تن از جوانان بیدار و فرزانه در مجمع انتخاباتی تبریز؛ ۱۱۷ سال بعد از انقلاب مشروطه؛ فریاد می‌زدند؛ «ستارخان، باقرخان، مسعود خان؛ جانم فدای ایران.»

لینک کوتاه : https://nimroozmag.com/?p=18244
  • نویسنده : سعید کافی انارکی
  • 2 بازدید

نوشته ‎های مشابه

15مرداد
تمجید فرانسوی‌ها از توسعه سیاسی در ایران مشروطه | علی مفتح*
بازخوانی روزنامه‌های فرانسوی عصر مشروطه:

تمجید فرانسوی‌ها از توسعه سیاسی در ایران مشروطه | علی مفتح*

15مرداد
پیش‌زمینه شکل‌گیری جنبش مشروطیت در ایران | فریدون مجلسی
14مرداد
پس‌ از یک قرن سکوت | مریم مهدوی اصل*
رونمایی از اسناد دیپلماسی مشروطه:

پس‌ از یک قرن سکوت | مریم مهدوی اصل*

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.