مسئولیتپذیری اجتماعی و کمک به هم نوع، بخشی از روان جمعی و فرهنگ جامعه ما تلقی میشود. بسیاری از اوقات در این راه برای افراد سئوال پیش میآید که چطور و به چه کسی میتوان کمکی بهینه و موثر ارائه داد؟ در پاسخ به این سئوال معمولا موسسات خیریه یا سازمانهای مردم نهاد که به اختصار سمن (NGO) نامیده میشوند، معرفی میگردند اما بین این دو تفاوتی ماهوی و حتی شکلی وجود دارد که علم به این تفاوتها برای دستیابی به موثرترین اقدام ضروری میباشد.
البته لازم به ذکر است در بسیاری از اوقات به این تفاوتها توجه کافی نشده و موسسات خیریه و سازمانهای مردم نهادِ موجود در عمل به شکل دیگری عمل میکنند؛ در حالیکه این دو از نظر ساختار، عملکرد و اهداف تفاوت چشمگیری با یکدیگر دارند.
موسسه خیریه نهادی است غیر تجاری، غیر انتفاعی و غیر دولتی که با هدف آماده ساختن و بالا بردن سطح افراد یا موسسات دیگر (مردمی و یا دولتی)، کمکهای مالی را به نهادهای غیر انتفاعی دیگر (از جمله جمعیتهای خیریه) میرساند و نیز میتواند به طور مستقیم خدمات عمومی ارائه کند.
نهادهای مدنی، یکی از کارگزاران جامعه مدنی محسوب میشوند و میتوان گفت نهادهای مدنی تشکلهایی هستند که فارغ از فعالیت مستقیم سیاسی، در ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی فعالیت داشته و واسط میان مردم و دولتاند. این نهادها در حوزه اقتصادی، با عنوان اصناف، در حوزه سیاسی با عنوان احزاب و در حوزه اجتماعی با عنوان سازمانهای مردم نهاد حضور دارند.
یکی از مهمترین تفاوتها در بین سازمانهای مردم نهاد و خیریهها نحوه پرداختن به موضوع و در واقع روشهای حل مسئله میباشد. خیریهها عموما حول گروه هدف آسیب دیده شکل میگیرند و آنچه ارزشمند تلقی میشود انجام فعالیت خیرخواهانه و نیکوکارانه است. خیریهها گروه اندکی از آسیب دیدگان اجتماعی را مورد هدف قرار میدهند، به عنوان مثال ۱۰۰ یا ۲۰۰ نفر از کودکان کار یا زنان سرپرست خانوار. کمکهای موسسات خیریه مقطعی و کوتاه مدت بوده و در جهت توانمندسازی اتفاق نمیافتاد. مانند ارائه سبدهای معیشتی، خرید جهیزیه و…. در حالیکه در سازمانهای مردم نهاد، فعالیت حول محور موضوع شکل گرفته و آنچه که اهمیت دارد حل مسئله از مسیر توانمندسازی و مطالبهگری است. در این نوع از سازمانها ممکن است خدمات حمایتی نیز ارائه شود اما آنچه که محور فعالیتها قرار میگیرد حل موقتی مسئله نیست و پرداختن به ریشه مشکلات و آسیبهای اجتماعی ارزشمند تلقی میشود. به این دلیل سمنها حق گرا هستند و به دنبال احقاق حقوق طیف وسیعی از افراد جامعه میباشند. به عنوان مثال در رابطه با موضوع آموزش، در یک خیریه برای تعدادی از کودکان آسیب دیده، لوازم تحریر تهیه شده و بین آنها توزیع میگردد. اما در رابطه با همین موضوع یک سمن موضعی مطالبهگر اتخاذ کرده و امکان دسترسی به فرصتهای برابر آموزشی و تحصیلی را حق همه کودکان میداند و در این رابطه از وزارت آموزش و پرورش مطالبهگری میکند و از سویی دیگر جامعه را نسبت به این حق، آگاه کرده و همراه خود میسازد.
در رابطه با موضوع، نوع ارتباط موسسات خیریه و سازمانهای مردم نهاد با ساختار قدرت و دولت نیز مشخص میشود. موسسات خیریه در برخورد با ساختار دولتی نقشی منفعل داشته و چه بسا در تلاشاند که از خدمات و منابع این ساختار بهره ببرند که این موضوع گاهی موجب وابستگی این نوع موسسات به ساختار قدرت شده و از سویی دیگر به محلی برای تطهیر چهره ناکارامد برخی مسئولین و نمایشهای ساختگی تبدیل میشود، به همین دلیل موسسات خیریه امتیاز گرا شده و برای جذب منابع و منافع عمل میکنند و مسئله برایشان تبدیل به هویت میگردد. این در حالی ست که سمنها در رابطه با ساختار قدرت، همانگونه که ذکر شد جایگاهی مطالبهگر داشته و موضعی انتقادی اتخاذ میکنند.
در واقع خیریهها نسبت به مسائل، جزیی نگر بوده و از برخوردی عموما سطحی برخوردار هستند. همین امر نیز موجب وارد آمدن نقدهایی به عملکرد خیریهها شده است. نقدهایی که از بازتولید فقر وعدم تلاش برای رفع شکافهای طبقاتی و آسیبها سخن میگوید.
از سویی دیگر بین موسسات خیریه و سازمانهای مردم نهاد، در ساختار نیز تفاوتهایی وجود دارد. موسسات خیریه معمولا ساختاری هرمی شکل و غیر قابل تغییر داشته و نظرات تعداد معدودی از افراد اعمال میشود، اما یکی از وظایف سمنها، به کارگیری فعالیتهای داوطلبانه بوده و به نوعی حضور داوطلبان به عنوان یکی از بالهای این نوع سازمانهای تلقی میشود. داوطلبین در سمنها نقشی فعال داشته و در جریان تصمیم گیریها نیز تاثیر گذار هستند و امکان حضور در جایگاههای مختلف یک سمن را بر اساس انگیزه و توانمندیهای خود دارند. همین تفاوت در ساختار موجب ایستایی موسسات خیریه شده است در حالیکه ساختار سمنها امکاk پویایی و به روز شدن با تغییرات را برای سازمان فراهم میسازد.
در پایان میتوان اینگونه نتیجه گرفت که وجود خیریهها برای کاهش آسیب در زمانی کوتاه و مقطعی میتواند موثر باشد اما آنچه که موجب تغییرات پایدار و موثر شده و بسیاری از منابع انسانی و مالی را در دراز مدت و با هدف حل ریشهای مسائل اجتماعی میتواند به کار گیرد، سازمانهای مردم نهاد میباشند. بنابراین رشد و تقویت این نوع سازمانها میتواند در راستای توسعهی پایدار در کشور تلقی شود.