باقر شهر بر سر راه جاده قدیم تهران (ری) به قم، از جمله شهرهای تابع استان تهران است که در گذشته روستایی از جمله دهستانهای غارِ تهران و ری بوده است. سلسله دهستانهای غار (بلوک غار) به روستاهایی گفته میشد که حد فاصل تهران و ری قرار داشتند و نام دروازه غار در جنوب حصار ناصری قدیم، اشاره به همین سلسله دهستانها دارد. امروزه بخش زیادی از این دهستانها با همان نامهای قدیمی بخشی از کلان شهر تهران شدهاند.
باقر شهر تا پیش از سال ۱۳۷۵ که با تصویب هیئت دولت به شهر تبدیل شد، با نام روستای باقرآباد و باقراف شناخته میشد و در تقسیمات شهری، تابعی از کهریزک و شهر ری (شهرستان ری) به شمار میآمد.
در خصوص وجه تسمیه باقر شهر باید گفت که این منطقه از جمله املاک نصرالله باقراف (باقروف) یکی از برادران مشهور باقراف و از جمله سرمایهداران و ثروتمندان سرشناس اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی بوده است. نصرالله باقراف بنیانگذار و مالک گراند هتل لاله زار نیز هست.
«گورستان مسیحیان پروتستان» از جمله گورستانهای تاریخی ایران است که کمتر شناخته شده و اطلاعات چندانی از آن وجود ندارد، از جمله ظرفیتهای تاریخی باقر شهر قلمداد شده و اهمیت خاصی به این شهر کوچک داده است.
پیش از معرفی و شناخته گورستان، لازم است نگاهی کوتاه به تاریخچه مذهب پروتستان در ایران داشته باشیم. قدمت تاریخ دین مسیحیت در ایران به قرون اولیه مسیحی باز میگردد که در طی آن گروهی از اقوام ایرانی و از جمله برخی از آشوریان، کلدانیها و اقوام مهاجر نسطوری به این دین گرویدند.
در دوره صفوی مبلغین کاتولیک و ژزوئیتهایی که از کشورهای اروپایی به ایران میآمدند، فعالیت تبلیغی نسبتا گستردهای داشتند.
پروتستان شاخهای از آئین مسیحیت است که قدمتی بالغ بر ۵۰۰ سال دارد. حضور این فرقه دینی در ایران اگرچه در دوران صفویه نیز گزارش شده است، اما به صورت عمده و برجسته، دیرینگی آن را بایستی به دوران قاجاریه نسبت داد.
همزمان با دگرگونی مناسبات بینالملل که به قدرتگیری کشورهای پیرو مذاهب پروتستانی همچون انگلستان و آمریکا انجامید، تردد مبلغین و مومنین این مذهب به ایران آغاز و همزمان با گسترش روابط میان ایران و کشورهای اروپایی افزایش چشمگیری پیدا کرد.
«ظهور مذهب پروتستان و گسترش آن در کشورهای سرمایهداری و پیوند آن با منافع اقتصادی صاحبان صنایع بزرگ، پیوند میان استعمار و مسیحیت را در آسیا و آفریقا جدیتر کرد. حتی تحولات فکری و اقتصادی اروپا در قرون هجده و نوزده میلادی بر شیوههای تبلیغ مسیحیت و نیز پراکندگی جغرافیایی انجمنها و گروههای تبلیغی اروپا اثر نهاد. در همین قرن [نوزدهم] بود که برای اولین بار نهضت تبلیغی دانشجویان مسیحی در کشورهای پروتستان شکل گرفت و موجب رشد انجمنهای تبلیغی شد.
تبلیغ پروتستانها عمدتا به طور غیر مستقیم و از طریق تاسیس مدارس، بیمارستانها و مشارکت در امور اجتماعی بود… هندوستان و شرق آسیا و آفریقا مهمترین مناطقی بودند که مبلغان پروتستان به آنها اعزام شدند. همجواری طبیعی و دسترسی آسان از خاک ایران به هند در کنار سابقه فعالیت مبلغان کاتولیک در ایران و از آن مهمتر حضور مسیحیان بومی از فرقههای غیر پروتستان، انگیزههای نیرومندی برای اعزام مبلغان پروتستان به ایران در دوره قاجاریه بودند. در این دوره دیگر نشانی از مبلغان کاتولیک اسپانیایی یا پرتغالی در ایران نمییابیم، اما مبلغان وابسته به انجمنهای پروتستان انگلیسی، آلمانی، آمریکایی و حتی مبلغان فرقههای جدیدالتاسیس مانند ادونتیستها و نیز فرقههای جوان کاتولیک فرانسوی و ایتالیایی که تا این زمان برای ایرانیها ناشناخته بودند، وارد کشورمان شدند.
در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی/ سیزدهم هجری قمری در بعضی محلات تهران مسیحیان و یهودیان ساکن بودند. دو محله عمده مسیحینشین تهران عبارت از دروازه شاه عبدالعظیم با حدود چهل خانوار و دروازه قزوین که محله جدیدتری محسوب میشد، با حدود هفتاد خانوار بود. در برخی روستاهای اطراف تهران هم به طور پراکنده ارامنه زندگی میکردند.
نخستین مبلغ پروتستان که در تهران استقرار پیدا کرد، یک میسیون آمریکایی به نام جیمز باست (James Basset) است که به همراه خانواده و یک مبلغ دیگر در سال ۱۸۷۲میلادی (۱۲۸۹ هجری قمری) به تهران آمد و مدتی بعد کلیسایی با دوازده عضو در این شهر تاسیس کرد. باست و دیگر میسیونهای آمریکایی، پیرو مذهب پروتستان و به طور خاص شاخه پرسبیتیرن بودند که در ابتدا اقدام به تاسیس مدرسه و سپس کلیسا در تهران و خیابان قوام السلطنه (سی تیر) نمودند. این مدرسه شالوده همان کالج آمریکایی ساموئل جردن (Samuel Jordan) و دبیرستان البرز بود. مبلغین دیگر کشورها و فرق وابسته به مذهب پروتستان نیز در این دوره فعالیت میکردند که از آن جمله میتوان به کلیسای کانتربوری (مذهب انگلیکان انگلیسی)، ادونتیستها، مبلغین آلمانی و… اشاره کرد که موضوع بررسی ما در این مقاله نیست.
- تاسیس قبرستان پروتستانها:
با افزایش فعالیت پروتستانها، تعداد زیادی از مسیحیان ایران (آسوریها و ارامنه) به این مذهب گرویدند که این امر واکنش روحانیون کلیسای گریگوری را برانگیخت. ارامنه مقیم تهران نسبت به فعالیت جیمز باست واکنش نشان دادند و اسقف ارامنه در سفر خود به تهران حضور در جلسات کلیسای پرسبیترینهای آمریکایی را تحریم کرد و حتی دستور داد اجساد کسانی را که عضو این کلیسا هستند، در قبرستان ارامنه دفن نکنند. بدین ترتیب برای اولین بار با مسئله دفن اموات پیروان مذهب پروتستان و ایجاد گورستانی برای ایشان مواجه میشویم. دکتر ویدا همراز در کتاب «مبلغان مسیحی در ایران» با اشاره به این موضوع و ممانعت ارامنه از دفن مسیحیان پیرو کیش پروتستان در قبرستان خود، در خصوص ساخت گورستان مسیحیان پروتستان در شهر تهران چنین بیان میکند: «در دوره قاجار، مسیحیان تهران چند قبرستان اختصاصی داشتند. وقتی آمریکاییها با مشکل تحریم اموات روبه رو شدند، ناصرالدین شاه در دهکده اکبرآباد در سه کیلومتری غرب تهران (گورستان مسیحیان در اکبرآبادِ دولاب در شرق تهران قرار دارد و نویسنده در ارجاع متن از کتاب تاریخ میسیون آمریکایی در ایران اثر جان الدر، اشتباه نویسنده یا مترجم آن را تکرار کرده است.) زمینی به آنها بخشید تا آنجا را تبدیل به گورستان کنند».
اطلاعات در خصوص گورستان مذهب پروتستان در تهران بسیار کم است؛ هنگامی که به آثار مختلفی که در خصوص گورستان مسیحیان دولاب به رشته تحریر درآمده، مراجعه کنیم مشاهده میشود که اشارهای به پروتستانها یا قطعهای متعلق به ایشان در آن گورستان نمیشود. امروزه این گورستان متشکل از گورستان روسها و گرجیها، ارامنه گریگوری، کاتولیکها، لهستانیها، آسوریها، نسطوریها و ارامنه کاتولیک است. اما در باقر شهر در حال حاضر گورستانی وجود دارد که متعلق به مسیحیان پروتستان است؛ سنگ یادبودی بر سر در آن نصب شده که تاریخچه آن را چنین توضیح میدهد: «این گورستان که از طرف شهرداری تهران به جای گورستان سابق مسیحیان پروتستان اکبرآباد تهیه و تجهیز شده در تاریخ دهم تیرماه ۱۳۴۹ تقدیس گردید با هیئت متشکل از سفرای استرالیا، کانادا، دانمارک، آلمان فدرال، هلند، نروژ، سوئد، سوئیس و الایات متحده امریکا به ریاست سر دنیس رایت سفیر بریتانیا مذبور را انجام و این گورستان جدید را تاسیس نمودند.» با توجه به تاسیس و شروع به کار رسمی بهشت زهرای تهران در اواخر دهه چهل شمسی، تاریخ تاسیس گورستان پروتستانها در باقر شهر که در جوار بهشت زهرای تهران هم هست، در یک سال اتفاق افتاده و به نظر میآید زمانی که بهشت زهرا راهاندازی شد، تصمیم میگیرند قبور را از دولاب به منطقه فعلی منتقل نمایند. اینکه چرا چنین تصمیمی گرفته شد برای نگارنده این سطور نامشخص است؛ اساسا چرا دیگر قبوری که در گورستان دولاب است به جای دیگری منتقل نشد و فقط پروتستانها از آن ناحیه جابه جا شدند؟ نکته دیگر اینکه در گذشته پروتستانها در کدام قسمت از گورستان دولاب دفن بودند که در دهه چهل به مکان فعلی منتقل شدند؟ اینها سوالاتی است که مورخین و تهرانشناسان باید بدان پاسخ دهند.
در این گورستان به جز قبوری که تاریخ روی آنها مربوط به قرن نوزدهم میلادی است و همچنین قبور دیگری که مشخص است فرد متوفی در سالهای اخیر فوت کرده، قبوری دیده میشود که علامت ستاره نازی بر روی آنها حک شده و تاریخ درگذشت متوفیان این قبور نیز مربوط به اواخر دهه سی میلادی است و مشخص است که این افراد مستشاران و اتباع آلمانیای هستند که در دوران رضاشاه به ایران آمدهاند.
- قطعه ژاپنیها
یکی از قسمتهای جالب توجه گورستان پروتستانها، قطعهای است که در آن تعدادی قبور ژاپنی قرار دارد. مشخص نیست چرا این افراد در اینجا دفن شدهاند چرا که آنها مسیحی و پروتستان نیستند، در واقع این خاکستر آنهاست که در این قسمت دفن شده است. حتی پیکر بعضی از آنها بعد از درگذشتشان ابتدا به ژاپن حمل شده و در آنجا طی آئینهای مرسوم در آن کشور سوزانده میشود و سپس خاکستر آنها را به ایران میآورند و در این مکان به خاک سپرده میشوند. آنچه که در مورد این قسمت نیز برای نگارنده این سطور مجهول است این است که با توجه به قدمت برخی از سنگ قبرها که تاریخ درگذشت فرد متوفی بسیار قدیمیتر از سال ۱۳۴۹ خورشیدی است، آیا این قبور نیز در منطقه دولاب قرار داشته و در همان سال ۱۳۴۹ هنگام انتقال قبور پروتستانها به این مکان منتقل شدهاند یا در جای دیگری بودند؟
اما در خصوص هویت افراد ژاپنی مدفون در این قطعه، با مراجعه به سایت سفارت ژاپن در ایران هویت مدفونان ژاپنی که تعدادشان هشت نفر قید شده، از این قرار است:
- آقای ناروسه [شونسوکه]: وزیر مختار وقت سفارت ژاپن در مسکو که به علت بیماری تغذیهای در ایران جان سپردند.
- خانم ماساکو ایشیمیتسو: دختر پزشک سفارت که در سن دو سالگی در ایران بر اثر بیماری فوت کردند.
- آقای سابورو هابا: ایشان به عنوان منشی وزیرمختار وقت (آقای کازاما) اشتغال داشته و در ایران دار فانی را وداع گفتند.
- آقای تاتسومیرو ایشی ای: ایشان برای معرفی ورزش جودو به ایران آمده بودند و در طول اقامتشان در ایران در اثر بیماری فوت کردند.
- آقای کاوازوئه: کارمند وزارت امور خارجه ژاپن که در اثر بیماری روده در ایران فوت کردند.
- آقای تاداشی یامازاکی: محقق زبان مغولی از دانشگاه تنری.
- آقای یوزابورو ناروسه: کارشناس فنی که به ایران دعوت شده بودند.
- آقای ایجی اینوئوئه: کارشناس زبان فارسی سفارت ژاپن در ایران. در گذشته ایشان به عنوان مشاور انجمن ایران و ژاپن فعالیت داشتند. ایشان در ژاپن فوت کردند ولی بنا به وصیت آقای اینوئوئه، در ایران به خاک سپرده شدند (طبق آیین بودایی جسد افراد سوزانده شده و خاکستر آنان به خاک سپرده میشود). روی سنگ قبر ایشان به زبان فارسی و ژاپنی نوشته شده «آرامگاه مردی که سراسر زندگی در راه دوستی ایران و ژاپن تلاش نمود».
به صورت خلاصه نگارنده در مورد سه تن از مدفونان ژاپنی این گورستان اطلاعاتی کسب کرده که در ادامه بدان اشاره میشود:
اولین فردی که اطلاعاتی در آثار فارسی از او وجود دارد، ناروسه شونسوکه است؛ در کتاب «پنج سفرنامه ژاپنیهای دیدار کننده از ایران» سرگذشت و شرح سفر ناروسه شونسوکه دیپلمات ژاپنی به ایران که اواخر دوره قاجار به ایران آمده بود، بیان شده است.
فرد دیگری که سرگذشت غمباری داشت و جوانمرگ شد، ایرانشناس و مغولشناس ژاپنی تاداشی یامازاکی است که در حوزه تاثیر متقابل زبان فارسی و مغولی بر یکدیگرتحقیق میکرد. وی در دوران پهلوی به ایران آمد. یامازاکی در افغانستان به پیرمردی برخورد میکند که کتابی کم حجم و دستنویس به زبان مغولی اما به خط فارسی دارد، او این کتاب را از پیرمرد به امانت میگیرد و رهسپار ایران میشود، اما پس از مدتی در ایران به بیماری روانی مبتلا میشود و هر شب کابوس آن پیرمرد را میبیند که آمده است تا کتاب امانتی خود را پس بگیرد، در نهایت نیز بر اثر همین بیماری روانی از دنیا میرود. اکنون نیز آن کتاب دستنویس در دانشگاه توکیو نگهداری میشود.
سومین فرد که ایرانشناسی برجسته و پرآوازه بود، ایجی اینووه است. از او آثار مختلفی به فارسی ترجمه شده که عموما مربوط به تاریخ روابط ایران و ژاپن و همچنین شرح مشاهدات او از ایران است. از آن جمله کتاب «ایران و من: خاطرهها و یادداشتهای ئهایجی اینووه ژاپنی» ترجمه هاشم رجبزاده و توشیمی ایتو است. در این کتاب او اطلاعات ارزشمندی از ایران دوره پهلوی و همچنین شرح سفرهای خود به شهرهای مختلف ایران و روابط میان دو کشور ایران و ژاپن در طی تاریخ ارائه میکند. اینوئوئه پس از پیروزی انقلاب نیز چند بار به ایران سفر کرد و در همین کتاب شرح مشاهدات خود را از ایران در سالهای آغازین انقلاب اسلامی بیان میکند. در نهایت نیز در سال ۱۹۸۶ میلادی در ژاپن از دنیا رفت اما به واسطه عشقی که به ایران و فرهنگ ایرانی داشت، بنا بر وصیت خود اینوئوئه، خاکستر او پس از آنکه کالبدش در ژاپن سوزانده شد، به ایران منتقل شده و در آرامستان پروتستانها به خاک سپرده شد.
…
- فهرست منابع در دفتر نشریه موجود است.