من بهزاد شاهنده هستم. استاد دانشکده حقوق و علومسیاسی دانشگاه تهران که حدود پنجسال است پساز ۳۳ سال خدمت در دانشگاه بازنشسته شدهام ولی کماکان فعالیت خودم را در گروههای مطالعاتی شرق آسیا در مقطع فوق لیسانس و دکتری ادامه میدهم و خودم را جدا از دانشگاه تهران نمیدانم.
وقتی با من در مورد جزایر سهگانه ایرانی در خلیج فارس صحبت شد، خیلی خوشحال شدم که میتوانم نقطه نظرات خودم را در این نشست تخصصی خدمت دوستان ارائه بدهم. بنابراین من بیشتر میخواهم مسائل عینی که وجود دارد، یعنی مسائل مربوط به دیپلماسی و واقعیتها را در اینجا مطرح کنم. اعتقاد کامل دارم و باید درباره آنها فکر کنیم این فشاری که دارد از طریق روسیه و همینطور چین سر مسائل جزایر سهگانه ایرانی در خلیجفارس وارد میشود، آیا این فشارها ادامه پیدا خواهد کرد؟ و این موضوعی نیست که بگوییم دیگر فردا مطرح نمیشود یا این کشورها عقبنشینی میکنند؟
در واقع ما آن قدرت را نداریم که بتوانیم روسیه و چین را از طرح دوباره این مسئله عقب برانیم. بنابراین نکتهای که میخواهم در اینجا خدمتتان عرض کنم این است که اگر در این بازی، روسیه و چین حضور نداشتند، امکان صدور چنین بیانیهای اصلاً امکانپذیر نبود. یعنی علت اصلی طرح این مسئله با حضور روسیه و چین به دلیل وجود پولهای کلانی است که به مشام روسها و همچنین چینیها رسیده است. از یک سو، اکنون چینیها در برنامه یککمربند ـ یک جاده، با ایتالیا مشکل اساسی پیدا کردهاند و تقریبا عذر آنها را خواستهاند. از سوی دیگر، آقای خاویر میلئی رئیسجمهوری جدید آرژانتین که در سال ۲۰۲۳ جایگزین آلبرتو فرناندز شد، انتقادات بسیار شدیدی را با لحن خیلی بد در مورد چینیها استفاده کرد. زیرا قرار بود آرژانتین بهعنوان یکیاز کشورهای عضو به گروه اقتصادهای نوظهور «بریکس» که شامل کشورهای برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقایجنوبی است، بپیوندد ولی در نهایت مشاهده کردیم که از انجام این کار عقبنشینی کرد. چرا؟ ما از پیش میدانستیم آرژانتینیها بهدلیل گرایشهایی که به آمریکا دارند، عقبنشینی میکنند.
بنابراین وضعیت در منطقه خلیجفارس یعنی در حوزه جغرافیای سیاسی که عربستان سعودی و امارات متحده عربی دارای پولهای کلانی هستند، طبیعی است که کشورهایی مانند روسیه و چین خواهان حضور بیشتری در این منطقه باشند. ضمناینکه یکیاز راهحلهایی که ما اکنون داریم و میتوانیم از آن استفاده بهینه کنیم، همین مسئله گروه کشورهای اقتصادی نوظهور «بریکس» است که جدا از آن پنج عضو اصلی و پایهگذار آن که پیشتر اشاره کردم، کشورهایی مانند ایران، امارات متحده عربی، عربستان سعودی، اتیوپی و مصر نیز از اعضای جدید این گروه اقتصادی نوظهور در جهان هستند.
علاوه بر وضعیت و مشکلات اقتصادی چین که به آن اشاره شد، روسیه نیز در وضعیت بسیار بحرانی و دشواری به سر میبرد. البته یکیاز نکتههای بسیارجالب و حائز اهمیت درخصوص پیوستن کشورهای مطرح در گروه «بریکس» این است که ۴۱ درصد از انرژی و سوختهای فسیلی «نفت و گاز» جهان در بین ده کشور عضو «بریکس» توزیع شده است. بنابراین ما میتوانیم در مسائل «نفت و گاز» در گروه اقتصادهای نوظهور «بریکس» نقش فعالی را در آینده ایفا نمائیم. روسها خیلی علاقهمند هستند از این فرصت استفاده کنند. اگر روزی روسها با اوپک گاز همکاری میکردند، در حالحاضر میخواهند در حوزههای نفت و گاز فعالیت داشته باشند. به خصوص با عربستان سعودی و همین طور با امارات متحده عربی. در عین حال که اکنون روابط امارات متحده عربی با روسیه بسیار گسترش پیدا کرده و ما شاهد حضور یک میلیون توریست روسی در دبی و ابوظبی هستیم. یعنی روسها دارند سرمایهگذاریهای بسیار هنگفتی را در آنجا انجام میدهند و پولهایی را که نمیتوانستند در اروپا یا کشورهای دیگر خرج کنند، آن پولها را خارج کرده، به امارات متحده عربی بردهاند. آنها به این کشور حوزه خلیج فارس بهعنوان واسطهای که میتواند برای آنها فرصت مناسبی برای اجرای اهداف اقتصادی در این شرایط بسیار بحرانی باشد، نگاه میکنند. بنابراین این مطالب نشان میدهد که چقدر اوضاع و احوال تغییر کرده است.
درهمینراستا، مسئله دیگری که من میخواهم در اینجا به آن اشاره کنم نقش خیلی مهم آمریکا است. یعنی در حال حاضر اگر کسی بخواهد «مطالعاتمنطقهای» انجام بدهد، نمیتواند بگوید که من «چین شناس» یا «روس شناس» هستم و فقط به مسائل «روسیه» یا «چین» میپردازم و به سایر مسائل نگاه نمیکنم.
در واقع ما نمیتوانیم بدون توجه و تاکید روی کشورهای دیگر منطقه خلیجفارس، ارزیابی درستی از تغییر و تحولات حاضر داشته باشیم. برای فهم و درک بهتر این موضوع و بازیهایی که در منطقه درحال شکلگیری است، در این جا یک مثال میزنم که بسیار مهم است. اکنون بازی که در منطقه وجود دارد و بیشتر هم میخواهم روی این مسئله تاکید کنم این است که چند وقت پیش قرار بود امارات متحده عربی با چین مذاکره کند تا پایگاه نظامی برای چین در این کشور حوزه خلیجفارس ساخته و راهاندازی شود. بلافاصله آمریکا اعتراض کرد و چین و امارات متحده عربی نیز حرف خودشان را پس گرفتند و عقبگرد کردند. یعنی میخواهم بگویم که بایستی نقش آمریکا را در این منطقه بشناسید و آگاه باشید.
مسئله دیگری که مطرح است، این است که انگلیسیها از کلمه یا واژه (Salient) استفاده میکنند به معنا و اصطلاح اینکه «دقیق و آرام» مسائل را مطرح میکنند. برپایه این اصطلاح انگلیسی، اکنون روابط با منطقه خلیج فارس طوری است که به قول معروف نقش آمریکا مهم است، نقش روسها هم با آمدن در منطقه خلیجفارس که به دنبال سرمایهگذاری هنگفتی هستند و امارات متحده عربی نیز موافق است که این کار را انجام بدهند، مهم است. بنابراین، نکته جالب این است که بدانید وقتی من مسائل را دنبال میکنم و به قول معروف روابط این خطها را مطالعه میکنم، امکان دارد شما با آنها موافق نباشید و بگویید نه ـ ما اطلاعات دیگری را مطالعه کردهایم و داستان از قرار دیگری است ـ من اکنون خدمتتان عرض میکنم که برپایه و اساس همین معنا و اصطلاح انگلیسی (Salient) بهطور خیلی آرام و دقیق روابطی در منطقه خلیجفارس به وجود آمده است. به این شکل که آمریکا به طور ضمنی تقریباً چراغسبز را به امارات متحده عربی و عربستان سعودی برای همکاری اقتصادی با چین در منطقه داده است. معنای این چراغسبز چیست؟ نکته این است که تقریباً چین در منطقه خلیج فارس به اصطلاح مورد پذیرش یا حتی تحت فشار است تا با کشورهای منطقه خلیج فارس ارتباط داشته باشد. یعنی آمریکا به شکل ضمنی با حضور چین و روسیه در منطقه خلیجفارس موافقت کرده است. بنابراین مسئله دیگری که اکنون در اینجا مطرح میشود این است که آمریکا در منطقه خلیج فارس حضور دارد. به لحاظ قدرت در کشور قطر پایگاه نظامی خیلی محکمی تاسیس و راهاندازی کرده و نیروهای نظامی آمریکا هم در آنجا مستقر هستند. پس درنتیجه نمیتوان روابط آمریکا با کشورهای منطقه خلیجفارس را نادیده گرفت و صرفاً به بررسی روابط امارات متحده عربی و همینطور عربستان سعودی با چین و روسیه پرداخت بلکه پساز بررسی جایگاه قدرت نظامی آمریکا در قطر است که ما بایستی به روابط این کشورهای حوزه خلیجفارس با روسیه و چین بپردازیم.
اکنون با تمرکز بر این اطلاعات و تغییراتی که توسط قدرتهای منطقهای آمریکا، روسیه و چین در منطقه خلیجفارس درحال شکلگیری است، آن مسئلهای که برای خود من خیلی مهم است تا سپس بتوانیم مبادرت به پیداکردن راهکاری کنیم این است که براساس دیدگاه من یک برنامه مدون برای مطرحکردن مسئله سهجزیره ایرانی ابوموسی، تنببزرگ و تنبکوچک در خلیجفارس به وسیله امارات متحده عربی دنبال خواهد شد. یعنی دنبالکردن یک سیاست مستحکم و منسجم به وسیله امارات متحده عربی در این زمینه ادامه پیدا خواهد کرد و حتی دامنه بیشتری پیدا خواهد کرد از آن چیزیکه ما در ششماه گذشته شاهد آن بودهایم که روسها آمدند و با شورایهمکاری خلیجفارس گفتوگو و مذاکره کردند، یک بند را به آن اضافه کردند و ازطرف دیگر آمدند و با مراکش گفتوگو و مذاکره کردند که به نظر من این روند گفتوگوها و مذاکرات دیپلماتیک روسیه با کشورهای منطقه نه تنها تداوم خواهد داشت، حتی تشدید هم خواهد شد. چرا؟ بهدلیلاینکه قدرت امارات متحده عربی از لحاظ مالی، پولی و اقتصادی دارد تشدید میشود. یعنی اکنون قدرت دوم اقتصادی بزرگ در منطقه است.
اکنون میدانید باتوجه به شکلگیری این قدرت اقتصادی در منطقه خلیجفارس، فقط ۴۵پروژه بزرگ در دست کار و اجرای این کشورهای حوزه خلیجفارس وجود دارد که بالغ بر ۵۳۰ میلیون دلار تولید ناخالص دارند. بنابراین اگر بخواهیم از این نظر به بررسی کشورهای عربی حوزه خلیجفارس بپردازیم، مشاهده میکنیم کشور قطر در حدود ۸۳هزار دلار سرانه تولید ناخالص ملی دارد، کشورهای امارات متحده عربی و عربستان سعودی نیز هرکدام بیش از۵۵ هزار دلار سرانه تولید ناخالص داخلی دارند. به نظر من این ارقام بسیار مهم است.
پس مشاهده میکنیم که در اینجا دو مسئله وجود دارد؛ یکی مسئله اوکراین است که باید آن در نظر بگیریم. زیرا روسیه بهطور جدی در اوکراین با مشکل روبهرو شده است و سرمایه لازم را برای ادامه جنگ ندارد و هر آن هم میتواند اتفاقی در آنجا روی دهد. اما مسئله دوم برمیگردد به کشور چین که همانطور در ابتدای سخن اشاره کردم تقریباً از سوی ایتالیا (اتحادیه اروپا) و آرژانتین (آمریکایلاتین) به چین دست رد زدند. ضمناینکه وضعیت چین در منطقه آسیایمیانه و همینطور شرق آسیا هم بسیار نگران کننده است و برنامه یکجاده – یککمربند هم با مشکلات روبرو شده است.
بنابراین باتوجه به معضلات سیاسی، امنیتی و اقتصادی که چین و روسیه هم در مناطق جغرافیایی خود و هم در سطح روابطبینالملل با آن درگیر هستند، نیاز دارند از فرصتها استفاه کرده و سرمایهگذاری کنند. ازهمینروی، این قدرتهای فرامنطقهای میخواهند اکنون در امارات متحده عربی که دومین اقتصاد بزرگ منطقه خلیجفارس است یعنی آن چیزیکه پیشاز این تاریخ در منطقه وجود نداشته ولی درحالحاضر به جریان درآمده و درحال اتفاق افتادن است، برنامهریزی کرده و سرمایهگذاری اقتصادی و تجاری کنند.
همانطور که در خبرها مشاهده کردیم براساس آنچه دارد در منطقه خلیجفارس اتفاق میافتد، من اعتقاد دارم اگر در سال ۲۰۲۳ میلادی روسها دو اجلاس در کشورهای منطقه خلیجفارس داشتند و در آنجا خودنمایی کردند، در سال ۲۰۲۴ در سه یا چهار جلسه کشورهای منطقه خلیجفارس شرکت خواهند کرد و بایستی به دقت این نکات را مورد توجه و بررسی قرار داد هرچند پذیرش آن برای ایران سخت باشد اما این مسئله عینیت دارد و واقعی است و دقیقاً چون حضور روسیه در منطقه خلیجفارس بیشتر خواهد شد، بنابراین فشار آنها بر ایران هم بیشتر خواهد شد.
اکنون پساز تشریح و بیان آنچه دارد در منطقه خلیجفارس اتفاق میفتد و نقش بازیگران منطقهای و فرامنطقهای چگونه است، در اینجا میخواهم با تمرکز بر بحث نشست امروز باعنوان«جزایر ایرانی خلیجفارس» ورود پیدا کنم و به بررسی چرایی و چگونگی سیاستخارجی و دیپلماسی ایران از دیدگاه کارشناسی و آکادمیک بپردازم.
هرچند در طی سی سال گذشته کشور امارات متحده عربی همینطور آرام آرام جلو آمد ولی اکنون دیگر آن وضعیت سابق سیسال گذشته در این کشور ساحلی خلیجفارس حاکم نیست و اکنون امارات متحده عربی دارد از قدرت مالی، اقتصادی و حتی لابیگری خودش استفاده میکند برای اینکه بتواند سیاستهای خودش را اعمال و اجرا کند. همانطور که اطلاع دارید در حدود سهماه پایانی سال ۲۰۲۳ میلادی، کشور امارات متحده عربی دو قطعنامه مهم را درباره جزایر سهگاه ایرانی خلیج فارس تدوین کرد که یکی در شورایامنیت سازمان ملل متحد به تصویب رسید. نخستین قطعنامه تصویب نشد، بهدلیلاینکه آمریکا در شورایامنیت سازمان ملل متحد از حق «وتو» استفاده کرد ولی درنهایت در اقدام بعدی و با لابیگری، این قطعنامه تدوین شده به وسیله امارات متحده عربی و بازهم به وسیله خود اماراتیها در شورایامنیت سازمان ملل متحد به تصویب رسید. پس این قدرت سیاستهای اعمالی و اجرایی امارات متحده عربی را نشان میدهد درحالیکه ایران در بیشاز سهدهه گذشته تاکنون هیچ به اصطلاح نوشتهای، هیچ قانونی، هیچ روشی یا ابتکاری در شورایامنیت سازمان ملل متحد برای تامین منافعملی ایران با تمرکز بر جزایر سهگانه ابوموسی، تنببزرگ و تنبکوچک در خلیجفارس نداشته است. درحالیکه در این مثال بهخوبی مشاهده میشود امارات متحده عربی اکنون دارد از قدرت مالی و اقتصادی خود و پولی که در اختیار دارد، برای قدرت سیاستهای اعمالی و اجرایی خود در سطح منطقهای و روابطبینالملل استفاده میکند بهمنظور رسیدن به اهدافسیاسی که در برنامههای بلندمدت خود دارد. امارات متحده عربی پساز رسیدن به اهداف سیاسی اصلی خود میخواهد تا از قدرتسیاسی استفاده کند و حضور و نقش خودش را در بازیهای منطقهای و بینالمللی گسترش بدهد.
این یک نکته بود اما نکته دیگر این است که امکان دارد برای بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران حوزههای مطالعاتی منطقهای و بینالمللی ناباورانه باشد ولی حقیقت امر این است که درست پیشاز داستان رأیدادن وگنجاندن بندی برای محکومکردن ایران درخصوص جزایر سهگانه ایرانی خلیجفارس؛ ایران دو راهحل دارد. درحالیکه گفته میشود یک راهحل این است که ایران ازطریق مذاکرات و روابط دوجانبه با امارات متحده عربی کار کند، راهحل دوم هم این است که ایران به دادگاه دادگستری بینالمللی لاهه برود اما نظر و دیدگاه من این است که هر دوی این راهحلها و راهکارها اشتباه است و درنهایت امر به زیان ایران تمام میشود. چرا؟
در حالحاضر یک بحث که در ایران خیلی مطرح است و من هم از دیدگاه و نظر شخصی خودم شدیداً با آن مخالف هستم این است که در سازمانها، نشستها و میزگردهای تخصصی مختلف این صحبت میشود که ایران بر سر جزایر سهگانه ابوموسی، تنببزرگ و تنبکوچک در خلیجفارس با امارات متحده عربی مذاکره کند.
در واقع معنای مذاکره ایران با امارات متحده عربی بر سر جزایر سهگانه ایرانی این است که اگر شما اختلافی را بپذیرید، این بهمعنای این است که طرف مقابل هم حق و حقوقی دارد. درحالیکه ایران اصلاً نباید وارد این مسئله بشود که ما میآییم و در مورد اختلافهایمان صحبت یا مذاکره کنیم. چرا؟ زیرا در آنجا شما بازیگری خواهید بود که مورد هجوم قرار خواهید گرفت. اکنون در مورد مجمعالجزایر آتشفشانی «کوریل» در استان ساخالین روسیه که مثل روز مشخص و روشن است اتحاد جماهیر شوروی در پایان جنگ جهانی دوم آن را از ژاپن گرفته است، اصلاً درباره آن صحبت نمیشود. یا درخصوص تنگه «جبلالطارق» که یکی از سرزمینهای فرادریایی بریتانیا است، انگلیس صحبت نمیکند. همینطور درخصوص داستان «صحرای مراکش» اصلا ًکسی صحبت نمیکند. اصلاً طرح اینگونه مسائل وجود ندارد اما درخصوص داستان طرح جزایرسهگانه ایرانی خلیجفارس مسئلهای که اکنون مشخص شد یا متاسفانه هرآن چیزی که وجود دارد براساس فشار یا قدرتحاکمه در این بازی است. چنانچه درمورد چین این سند وجود دارد که در زمان درخواست ایران برای پیوستن به گروه اقتصادهای نوظهور «بریکس»، متاسفانه یکیاز کشورهای مخالف اصلی ایران، چین بوده است. حتی چین کار را بهجایی رسانده که به امارات متحده عربی و عربستان سعودی فشار آورده تا از پیوستن ایران به گروه «بریکس» خودداری شود اما این دو کشور عربی در حوزه خلیجفارس مخالفت کردند، بهویژه امارات متحده عربی که با این فشار روسیه و چین مخالفت کرد و درنهایت چین در انزوا قرار گرفت و مجبور به عقبنشینی شد. چرا؟ زیرا در روابط بینالملل منافعملی نقش آخر را ایفا میکند. برای مثال کشور امارات متحده عربی درمقابل تقاضای مکرر چین برای حذف ایران ایستادگی میکرد و درعینحال، درخصوص روسیه هم باید تاکید کرد که روسیه برای ورود ایران به «بریکس» تلاشهای زیادی انجام داد. بر پایه این اطلاعات، در حال حاضر ما میتوانیم در اینجا این بحث را مطرح کنیم که درخصوص مسائل سیاسی جزایر سهگانه ایرانی خلیجفارس در حوزههایی که اشتراک نظر داریم، کار کنیم. در حوزههایی که اختلاف داریم برای آن بهطور محکم و قاطعانه سندسازی کنیم، اسناد را مطرح کنیم و در محافل مختلف آکادمیک، سیاسی، بینالمللی و رسانهای حضور پیدا کنیم و در مورد این اسناد سخن بگوییم نه اینکه بیاییم و بگوییم ما اختلافات را قبول میکنیم؛ نه – قبول اختلافات از طرف ایران اصلاً کار درستی نیست و خودش داستان دیگری را برای ما درست میکند که همه به زیان منافعملی ایران است. هم امارات متحده عربی و هم عربستان سعودی منافعملی خود را در تقویت روابط با ایران میدانند.
مسئله دیگری که در اینجا مطرح میشود این است که اکنون یک فرصت بسیار طلایی برای ما به وجود آمده است. تمام اعلامیههایی که علیه جزایر سهگانه ایرانی خلیجفارس میدهند، پوچ خواهد شد اگر ما سر مسئله گروه اقتصادهای نوظهور «بریکس» خوب بازی کنیم. برای اینکه دیدگاه و نظر خودم را بهتر بتوانم در اینخصوص بیان کنم در اینجا میخواهم به یکسری از «اطلاعات کشوری» یا «اطلاعات سازمانی» اشارهای هرچند کوتاه و مختصر کنم.
تولید ناخالص داخلی کشورهای دهگانه گروه «بریکس» ۲۸تریلیون دلار است که معنای ۲۸ تریلیون دلار یعنی اینکه ۲۸درصد اقتصاد جهان را در اختیار دارند. جمعیتی بالغ بر ۳/۵ میلیارد نفر یا ۴۵درصد جمعیت جهان در گروه «بریکس» است. این نکته خیلی مهم است که ۴۴ درصد نفتخام جهان در اختیار این دهکشور عضو گروه «بریکس» است. بنابراین این عوامل، قدرتهای بالقوهای است که میتوانید پیدا کنید. چرا ایران بایستی به گروه «بریکس» بپیوندد؟ زیرا اگر ایران به گروه «بریکس» بپیوندد، عضوی از این گروه میشود و این یعنی اینکه تحریمها علیه ایران سختتر اعمال میشود، دست ایران بیشتر باز میشود، کشورهای دیگر عضو گروه «بریکس» امکان دارد به ایران فرصتهایی بدهند چون با ایران همگروه هستند، همجبهه هستند و همین اشتراک در یک گروه میتواند تاثیرگذار باشد. ضمناینکه مسئله دلار مطرح است که درحالحاضر دارند روی پول جایگزین آن کار میکنند.
در اینجا، جای تاکید دارد که تولید ناخالص داخلی این کشورهای دهگانه هم جای تعجب دارد و هم جای نگرانی. چرا؟ بهدلیل اینکه قطر ۸۳ هزاردلارسرانه تولید ناخالص داخلی دارد که در رتبه نخست این کشورهای دهگانه عضو گروه «بریکس» قرار دارد. کشور دوم، امارات متحده عربی است با ۵۱ هزاردلارسرانه تولید ناخالص داخلی.
سپس در مرحلهسوم با یک اُفت زیاد روبهرو میشویم و کویت با ۳۲ هزاردلارسرانه تولید ناخالص داخلی، عربستان سعودی با ۳۱ هزاردلارسرانه تولید ناخالص داخلی، عمان با۲۱هزاردلارسرانه تولید ناخالص داخلی، دوباره با یک اُفت خیلی وحشتناک روبهرو میشویم و عراق با ۶ هزاردلارسرانه تولید ناخالص داخلی، لیبی با ۶ هزاردلارسرانه تولید ناخالص داخلی و کشورهای الجزایر با ۵هزاردلار سرانه تولید ناخالص داخلی، اردن هم با ۵هزاردلارسرانه تولید ناخالص داخلی و البته ایران هم با ۵هزاردلارسرانه تولید ناخالص داخلی دارد و درنهایت میرسیم به مراکش که بیشتر از ۴ هزاردلارسرانه تولید ناخالص داخلی ندارد. بنابراین، براساس این «اطلاعات کشوری» یا «اطلاعات سازمانی» اعضای گروه «بریکس» اکنون بایستی خودمان را آماده کنیم. یعنی ما بایستی روی نبرد دیپلماتیک طولانی بین ایران و امارات متحده عربی که درحال شکلگیری است، مجهز بشویم تا بتوانیم در مقابل فشارهایی که وارد میشود و این فشارها فقط از سوی امارات متحده عربی نیست بلکه فشار کشورهای دیگر هم وجود دارد، کار کنیم.
پس ایران بایستی خودش را برای این مسئله آماده کند. زیرا در صحنه بازیگری روابطبینالملل برای ایفاینقش، هیچوقت، هیچچیز دائمی وجود ندارد. اکنون نیز یکیاز معضلات ما با روسیه این است که روسها فکر میکنند اختلاف و جدال ما با ایالاتمتحدهآمریکا دائمی است و بنابراین روی این مسئله کار میکند تا همیشه ما را از هم جدا نگهدارد. چنانچه بحث دیگری که در اینجا مطرح میشود این است که شما باید بدانید فقط در مسئله جزایر سهگانه ایرانی خلیجفارس، فشار کشور امارات متحده عربی مطرح نیست. بلکه در اینجا آمریکا بازیگر است، چین بازی خودش را دارد و همانطور که سند وجود دارد، چینیها به عربستان سعودی و بهویژه به امارات متحده عربی فشار آوردند که جلوی ورود ایران به گروه اقتصادیّهای نوظهور «بریکس» را بگیرد. چرا چین این کار را کرده است، موضوع دیگری است که نیاز است بهطور مفصل به بحث و گفتوگو درباره آن پرداخته شود. درعینحال ما در اینجا مشاهده میکنیم که خود کشور امارات متحده عربی نیز بهدلیل آن چتر حفاظتی که آمریکا در منطقه خلیجفارس دارد، خیلی آرام و بسیار محتاط با آمریکا رفتار و همکاری میکند. چرا؟ چون آمریکا و امارات متحده عربی روابط مستحکم همکاری در منطقه خلیجفارس دارند
در منطقه خلیجفارس شرکتی وجود دارد بهنام اختصاری (BYD) که عبارت کامل آن (Build Your Dream) است به معنای «خاطرات خود را بسازید». این شرکت، از چندهفته پیش تبدیل شده است به بزرگترین شرکت جهان و تولیدکننده اول جهان در ساخت و تولید ماشینهای برقی. این شرکت در کدام کشور میخواهد مبادرت به تولید ماشینهای برقی کند؟
در کشور امارات متحده عربی
با چه قیمت؟ تولید موتور برقی ۲۵ هزاردلار آمریکا. یعنی شرکت (BYD) از شرکت «تسلا» پیشی گرفته است.
و سخن آخر اینکه، چرا کشور امارات متحده عربی این مسئولیت را بهعهده گرفته است؟
میدانیم که چین توانسته بهعنوان تولیدکننده اتومبیل، ژاپن را پشت سربگذارد. چندسال دیگر چین نخستین تولیدکننده اتومبیل در جهان میشود. یکیاز دلایل و مصداق عینی آن همین حضور شرکت (BYD) است که وسائل و ماشینهای برقی و الکترونیکی تولید میکند. بنابراین، قدرتیکه این کار به امارات متحده عربی میدهد، در آینده میتواند با آمریکا بازی کند، میتواند با روسیه بازی کند و حتی درسال ۲۰۲۳ میلادی ما مشاهده کردیم که آقای پوتین طی پنجماه دوبار به منطقه خلیجفارس سفر کرد بهعنوان «بازدید رسمی» یا (State Visit) ولی حتی یکبار هم رئیسجمهوری روسیه سفر «بازدید رسمی» یا(State Visit) به ایران نداشته است. بنابراین کشور امارات متحده عربی برای روسیه خیلی مهم است، زیرا بزرگترین شریک روسیه است.
و درپایان این نشست تخصصی، من جملهای خیلیکوتاه میگویم و آن اینکه ازنظر و دیدگاه من و بهقول انگلیسیها، اکنون یک «زنگ بیداری» برای ما است که بایستی کاری کنیم. به هر شکلی که شده ازطریق گفتوگو، کار کارشناسی و غیره؛ زیرا وضعیت خیلی حساس و این زنگ بیداری برای ما است. ضمناینکه این مسئله خیلی مهم و هشداری برای ما است که حتماً بایستی این را هم درنظر بگیریم که روابط چین با ایالاتمتحدهآمریکا، تعیینکنندهترین روابط درجهان است. یعنی اصل کار، گرفتاری این دو کشور باهم است. بنابراین در اینجا میتوانیم سیاستهایمان را با چین بالا و پایین کنیم. ما حتماً بایستی این مسئله را در نظر بگیریم که طبق نظر و دیدگاه تمام کارشناسان روابطبینالملل و منطقهشناسی، مهمترین نشانه یا عنصر در روابطبینالملل اکنون روابط بین چین با ایالاتمتحدهآمریکا است و نمونه آن به خوبی در قضیه تایوان و سایر نقاط جهان قابل مشاهده است که به چه شکلی دارد انجام میشود.