اهمیت پرداختن به مقوله گردشگری بهعنوان یکی از مهمترین راهکارهای توسعه پایدار، بهویژه با بسترهای فوقالعادهای که ایران در این خصوص حائز آنها هست، امروزه بر هیچکس پوشیده نیست. ایران سرزمینی با تنوع اقلیمی، استعداد فرهنگی و غنای تاریخی است که میتوان با اتخاذ تدابیر مناسب، فرایند گردشگری را به ارز آورترین صنعت آن تبدیل نمود و جایگزین مناسبی از آن برای درآمدهای نفتی ساخت.
توجه به این نکته مهم است که بدانیم برای توسعه گردشگری، همچنانچه در بخش سختافزاری نیازمند زیرساختهایی همچون راه، هتل، سامانه حملونقل مناسب ریلی، زمینی و هوایی و … هستیم، در بخش نرمافزاری و تئوریک نیز در کنار فرهنگسازی ملی، تربیت مناسب راهنماهای گردشگری و…، نیازمند بهینهسازی و توسعه دانش ایرانشناسی بهعنوان شاخهای مهم از دانش علوم اجتماعی در دو حوزه داخلی و خارجی هستیم.
مباحث مرتبط با ایرانشناسی و تأسیس کرسیهای دانشگاهی آن خارج از هدف این نوشته بوده و لذا با علم و ذکر اهمیتی که این مقوله دارد از آن چشمپوشی کرده و توانمان را در تبیین چرایی، چیستی و اهمیت ایرانگردی میگذاریم و متذکر میشویم که مرادمان از ایرانگردی در این معنا، جستجوی مفهوم ایرانیت در گستره جغرافیا، تاریخ و فرهنگ ایران است و این نکته از آن روی اهمیت دارد که بدانیم اساساً مقوله گردشگری در کشور، مؤلفهای ناکارآمد میشود اگر نتوانیم جایگاه معتبری برای مباحث ایرانشناسی و ایرانگردی قائل باشیم.
مخاطب اولیه و اصلی ایرانگردی را مردم ایران اعم از ساکنین و خارج نشینان تشکل میدهند و این مسئولیتی است که هر ایرانی بر عهده دارد تا این مقوله را به سطح قابل قبولی برسانیم.
اقتصاد گردشگری در دنیا بر دو پایه اساسی ارزآوری و توجه همزمان به کنترل خروج ارز شکل گرفته است، به این معنا که بخشی از توان اقتصادی این صنعت بر دوش مسافران خارجی است که به ایران سفر کرده و بهتبع آن مجموعهای از توان ارزی به همراه دارند که با هزینه کرد آن در داخل کشور به شکوفایی اقتصادی این صنعت کمک میکنند. روی دیگر ماجرا اما معطوف به ایرانیانی است که با گردش داخلی در کشور، سرمایهای را فراهم میسازند که به همان نسبت میتواند به رونق گردشگری کمک نماید.
توجه به این نکته مهم است که سرمایهگذاری در زیرساختها چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی وقتی توجیه اقتصادی دارد که درآمد پایداری بتواند آنها را تضمین کند. این توجیه اقتصادی ضمن بهینه نگاهداری این زیرساختها، به روزآمد شدن آنها نیز کمک کرده و این خود زمینهای است که میتوان با اتکا به آن به توسعه گردشگری امید بسیاری پیدا کرد.
در بررسی دیگر توجه به این مهم باید داشته باشیم که برای بخش مهمی از مقاصد خارجی که به خروج ارز میانجامد، معادلهای داخلی وجود دارد که بعضاً به دلیل عدم شناخت و یا آماده نبودن زیرساختهای مناسب تمایل سفر به آن مقاصد کمرنگ شده و لذا جایگزینهای خارجی که بعضاً کیفیت آن آثار را هم ندارند با هزینههای گزاف بر مسافران ایرانی تحمیل میشوند.
تقریباً تمام معادلات اقتصادی به این نکته اذعان دارند که درآمد گردشگری از نوع اقتصاد مادر است و زیربخشهای بسیاری را به سودآوری میرساند. این درآمد که تجدید پذیر بوده و درعینحال آسیبی به منابع زیستمحیطی کشور وارد نمیسازد، جدا از منافع ملی در بعد فرهنگسازی، تصحیح نگاه دیگران به ایران و آشنایی آنها با فرهنگ و تمدن این سرزمین هزاران ساله، در بخشهای کارآفرینی بیش از هر صنعت دیگری میتواند رکود اقتصادی ناشی از مسائل جاری را ترمیم کرده و به شکوفایی بخشهایی بیانجامد که بهظاهر چندان با مقوله گردشگری تعامل مستقیمی هم ندارند.
ایرانگردی همچنین بخشهای مغفول ماندهای از فرهنگ و تمدن ایرانی را به عرصه عمومی کشانده و در ضمن رونق بخشی به مشاغل بومی و آئینهای محلی، آنها را برای حضور در عرصهها و بازارهای جهانی آماده ساخته، با رشد و کمک به توانمندی اقتصادی جوامع کوچک در ضمن جلوگیری از مهاجرت نیروی جوان و فعال به شهرهای بزرگ، زمینه اشتغال آنها را در بستر فرهنگی و بومی زادگاه خود ممکن ساخته و چهبسا زمینه مهاجرت معکوس از شهرهای بزرگ را نیز فراهم سازد.
تکتک ما ایرانیان میبایستی برای خود یک رسالت تاریخی و مسئولیت اجتماعی در این زمینه قائل باشیم و تلاش نمائیم در تمام عرصههای اجتماعی، ضمن تشویق هموطنان خود به ایرانگردی، جهانیان را از طریق تبلیغ داشتههای فراوان فرهنگی و تمدنی خود، تشویق به انتخاب ایران بهعنوان مقصدی با ظرفیتها و جذابیتهای خارقالعاده نموده و در این مسیر بایستی به این نکته ایمان و اذعان داشته باشیم که ایران در فراخنای تاریخی خود همواره ما را در پناه آغوش گرم و مادرانه خود پرورش داده و امروز مائیم که از پس هزاران سال مدنیت، میبایستی مام وطن را در آغوش خود گرم فشرده و به این نسبت تاریخی در محضرهای جهانی افتخار نماییم.