در سالهای اخیر، مشکلات و بحرانهای منطقهای ـ به رغم تمامی ابتکارات و تلاشها ـ نه تنها کاهش نیافته که افزایش نیز یافته است. بخشی از این مشکلات و بحرانها به صورت مستقیم متوجه منافع ملی و تمامیت ارضی ایران است و برخی دیگر به صورت غیرمستقیم ایران را تحت تأثیر میدهد. یکی از مهمترین آنها موضوع «فعالیتهای هستهای» است که فشارها و دردسرهای سیاسی و اقتصادی زیادی را علیه ایران پدید آورده است. البته در کنار آن و به تناوب، کنشگری منطقهای ایران و بیتوجهی به حقوق بشر و آزادیهای اساسی شهروندان نیز پررنگ شده است. موج سهمگین رسانهای که به اینها اضافه شود، تصویری از وضعیت به شدت نامناسب ایران در منطقه و جهان شکل میگیرد که به تدریج پرسشهایی را درباره نتایج تداوم این وضعیت به خصوص در میان شهروندان ایرانی پدید آورده است.
عملکرد دولتها هم نشان داده است گاه ابتکار و گاه سیاست مداوم و در عین حال مؤثری برای خروج از گردابها وجود ندارد. مهمترین، و درعین حال مبهمترین، ایده در این زمینه «گره نزدن مشکلات کشور به تحریمها» بود که نه تنها گرهی از مشکلی نگشود، عناوین جدیدی به دردسرهای موجود اضافه کرد. لذا روشن و حتی طبیعی است که جایگاه منطقهای ایران بیش از پیش آسیب ببیند و آثار بحرانهای منطقهای میزان تابآوری ایران را کاهش دهد.
در سالهای اخیر، درباره علل و پیامدهای نزول جایگاه ایران در خاورمیانه بسیار نوشتهاند و هر کسی از منظری به طرح راه حل برای خروج از بنبست موجود پرداخته است. پیشفرض تقریبا تمامی این راه حلها آن است که مسیر پیموده شده در دستکم دو یا سه دهه اخیر نادرست بوده است و کشور چارهای جز اصلاح «راه طی شده» ندارد. جالب آنکه کنشگران سیاسی و حزبی همواره رقیبان خود را در بروز شرایط حاضر مقصر میدانند. با اینحال، همگی تاکید میکنند:
۱ ـ چنانچه ایران به فوریت دست به اصلاحات گسترده نزند، به زودی و با تحمل هزینههای بیشتر مجبور به این کار خواهد شد. این نکته بدان معناست که در شرایط فعلی مدیریت مشکلات داخلی و خارجی تا حدودی ممکن است، ولی اندکی بعد راهی جز پرداخت کامل صورت حسابها وجود ندارد.
۲ ـ در صورت اصلاح مسیر نیز مدتها طول خواهد کشید تا ایران به جایگاه پیشین خود نزدیک شود. به عبارت دیگر، سرعت رشد اقتصادی و فناوری در کشورهای منطقه در کنار تحولات جهانی سبب شده است که احیای بیکموکاست جایگاه پیشین ایران هر سال دشوارتر میشود. از اینرو شهروندان خسته ایرانی بایستی همچنان صبوری کنند.
بهرغم اهمیت چنین نکاتی که واقع بینانه هم هست، همچنان این نگرانی و پرسش دلهرهآور باقی میماند که بالاخره چه خواهد شد و چه اقداماتی برای تغییر و اصلاح تصویر ایران در منطقه مفید است؟
میدانیم پاسخگویی به این سؤالات به راحتی ممکن نیست. درست است که نقش نخبگان داخلی در مدیریت شرایط و تصحیح امور همواره مؤثر است، اما توجه به واقعیتی دیگر نیز ضروری است و احتمالا به درک بهتر مسیر احتمالی پیش رو کمک کند. این واقعیت زمانی به درستی درک میشود که با وام گرفتن از نام یک اثر مشهور برنارد لوئیس، ابتدا بدانیم «مشکل از کجا آغاز شد؟». تا این مسئله درک نشود، نخواهیم توانست برای خروج از شرایط موجود راهی پیدا کنیم، همچنان که نخواهیم توانست درباره آینده به دقت سخنی بگوئیم. بنابراین، در یک جمعبندی اولیه، به نظر میرسد بقای ایران در شرایط پرآشوب فعلی به موضوع صلح، نه بهمعنای مخالفت با جنگ که به معنای دوری از هرگونه خشونت و ناآرامی، پیوند خورده است. دیگر آنکه، نکاتی که در زیر خواهد آمد، صرفا گامهای آغازینی خواهد بود که با توجه به تجربیات منطقهای و جهانی هر دولتی ناچار به پیمودن آنهاست تا ضمانت بخش بقای کشور باشد.
۱ ـ پیشفرض هر برنامه و اقدامی در حوزه سیاست و روابط خارجی توجه به این نکته است که صلح در بیرون نیازمند صلح در درون است؛ تا همسویی و اجماعی هرچند اولیه میان نخبگان سیاسی و ملت شکل نگیرد، هیچ اقدامی در حوزه سیاست و روابط خارجی مؤثر و ثمربخش نخواهد بود. این همسویی و اجماع هم زمانی شکل خواهد گرفت که نخبگان سیاسی بدانند و باور کنند که «امر ملی یعنی انسان ایرانی». در واقع، امروزه هیچ موضوعی امروزه مهمتر از زندگی و آبروی شهروند ایرانی وجود ندارد و هر تعریف دیگری برای امر ملی به معنای شانه خالی کردن از سیاستگذاری منطقی و معقول در حوزههای داخلی و خارجی است. لذا امری ملی نه با گذشتهای اسطورهای و موهوم پیوند میخورد، نه با آیندهای مبهم و توهم زده.
۲ ـ روشن است که برخی موضوعات و مسائل منطقهای و جهانی صبغه امنیتی دارند و برخی صبغه سیاسی. با اینحال و به دلایل مختلف، ایران دهههاست که همه موضوعات و مسائل را «امنیتی» و «هویتی» تلقی و براین اساس اعلام موضع میکند. در همین چارچوب است که مهمترین پروندههای روابط خارجی ایران، به خصوص در خاورمیانه، در حوزه وزارت امور خارجه نیست و «دیگرانِ مهم» سیاستگذاری و بازیگری میکنند.
این تلقی و اقدام بنبستی را در حوزه روابط خارجی به وجود آورده است که معلوم نیست تا کجا میتوان آنرا ادامه داد و تا چه میزان برای آن هزینه کرد به این دلیل ساده که حل بحرانهای امنیتی و هویتی اگر نگوئیم غیرممکن، ولی بسیار دشوار است. جالب است اشاره کنیم عموم کشورهای منطقه حتی مسئله فلسطین را بحرانی سیاسی معرفی میکنند تا بتوانند نقش و اثربخشی خود را افزایش دهند. در اینزمینه، بهنظر میرسد چاره کار اولا تفکیک مسائل و بهخصوص بحرانها به دو گروه امنیتی و سیاسی؛ و ثانیا کاهش سویههای امنیتی موضوعات از طریق پررنگ کردن نقش وزارت امور خارجه هم در سیاستگذاری و هم در اجرا است.
۳ ـ چه اقدامی به تحقق نکات یاد شده و بهبود تصویر ایران کمک میکند؟ برای پاسخ به این پرسش از یادداشتی یاد میکنم که در ۲۷ آبان ۱۴۰۱ در سایت انجمن علمی مطالعات صلح ایران منتشر شد. عنوان آن عبارت بود از: «این صفحه برای شما جای مناسبی نیست» که برگرفته از مطلبی با همین عنوان در مجله جامعه سالم به قلم محمد قائد، نویسنده و مترجم مشهور و نکته سنج، بود. قائد مطلب خود را با اشاره به برکناری ایمره ناگی، نخست وزیر مجارستان، در سال ۱۹۵۶ و تلاش یانوش کادار، جانشین وی، برای حذف نام کشورش از صفحه نخست روزنامههای جهان آغاز کرده بود. به زعم کادار، حذف نام کشوری معمولی مانند مجارستان از صفحه نخست روزنامهها «علامتی است مثبت برای این معنی که خبر بدی از آن سو در راه نیست.»
قائد سپس نمونههایی را مثال زده بود از اینکه اعتیاد به حضور در صفحه اول در کنار عدم مهارت در کارکردن با رسانههای خارجی چگونه به ایجاد تصویر سیاهی از ایران کمک کرده است. در واقع، وی به درستی و دقت نشان داده بود که «ربع قرن خبرساز بودن ایران [تا زمان انتشار مطلب] بیشتر به معنی تنش، سرگشتگی و بیثباتی است تا چیزهای دیگر»، چراکه «حضور در صفحه اول عمدتا یعنی نماد مسئله و بحران». بنابراین شاید بخشی از مشکل از آنجایی آغاز شد که حضور در صفحه نخست نشریات و تیترهای اصلی رسانهها به یک امر ارزشمند و عادت تبدیل شد. البته وقوع پدیدههایی مانند انقلاب و جنگ تا جایی حضور ایران را در سرخط اخبار ایجاب میکرد، ولی از دورهای به بعد این حضور به نشانه مهم بودن و اثرگذار بودن تبدیل شد! به همین خاطر، تلاش شد این وضعیت حفظ شود: بازی در هر زمینی و اظهارنظر در هر موضوعی توسط هر کسی که بتواند نام ما را به عنوان عنصری مهم و اثرگذار مطرح کند، هرچند ربطی و تناسبی با توان واقعی نداشته باشد یا از منظر منافع ملی نتیجه دندانگیری نداشته باشد.
امید است پیشنهاد این گامهای آغازین برای بهبود مسیر پیش رو مفید باشد و شاهد روزی باشیم که دولتهای ایران برخوردار از مشارکت و حمایت وسیع مردمی پرچمدار صلح و مصالحه در منطقه باشند.
* دانشیار گروه مطالعات منطقهای دانشگاه تهران