تروتسکی کتابی دارد با عنوان «انقلابی که به آن خیانت شد». در این کتاب او شرحی مستوفا از روند رویدادهای متصل به تحقق انقلاب روسیه را بیان میکند. به کامیابیها و ناکامیها و نیز بر گسترهای از رویدادهای منتهی به ظهور استالین اشاره میکند. اینکه چگونه انقلاب به انحراف کشیده شد. چه عللی موجب این امر بودند. نوشته او از این جهت دارای اهمیت است که اگر بخواهیم برای رهبری انقلاب روسیه مثلثی رسم کنیم، به سه نام مشهور میرسیم. لنین، تروتسکی و استالین.
لنین رهبر انقلاب و تروتسکی تئوریسین آن و استالین مدیر اجرایی حزب بود. اما روندها مطابق میل تروتسکی پیش نرفت. نگرانیهای لنین درباره حس جاهطلبانه و فرصتطلبانه استالین نیز باعث شد تا مردان موثر و شجاعی که قدرت و اراده تاکید بر این نگره را داشتند، وادار به واکنش شوند. اما همواره این رهبران به حق و با فضلت نیستند که در برتری قرار میگیرند. گویا سنتی است تاریخی که مردان تشکیلات و البته اهل لابی و رانت موفقتر از متفکرانی هستند که به تبع سابقه خود، دوگانه تکبر و خود حق پنداری آنها را در محیطی شیشهای قرار میدهد.
چرا از سنت سخن میگویم؟ چون گویا همه انقلابها در معرض این دگردیسی قرار دارند. مرتضی مطهری را بیشک باید یکی از پایهگذاران این انقلاب دانست. او رابطه وثیقی با رهبری فرهیخته انقلاب امام خمینی داشت. شاید نگرانی از همین سنتهای نانوشته بود که او را وادار کرد تا در کتاب «مقدمهای بر انقلاب اسلامی» از تهدیدی سخن براند که همه جنبشها و نهضتهای تاریخی را میتواند در معرض خطر قرار دهد.
انقلاب در ذات خود موید این نکته تلخ هم هست که معمولا انقلابها انجام نمیشوند، بلکه از راه میرسند. این از راه رسیدگی، میتواند به معنای همه موجبات تاریخی و اجتماعی برای ضرورت تحقق ارزیابی شود. یعنی اینکه بیش از آنکه فرزند اراده رهبران سیاسی باشد، تابع فرآیندهای پیچیده و چندگانه تحول تاریخی و اجتماعی است.
اما تحولات اجتماعی، رخدادهای مترتب برآن و ایجاد فصلی نوین در یک نظام سیاسی معنای دیگری هم دارد. اینکه در پس هر تحول کیفی میتوان ارزیابی کمی نیز به دست داد.
در روش تحلیل سیستمی ما یک درون داد را سنجیده و با برون داد اندازهگیری و نتیجهگیری میکنیم. در اینجا با یک ارزیابی و تحلیل دوگانه کمی – کیفی طرفیم. اینکه نتیجه خواست و کنش مدیریتی یا سیاسی متصوره چیست؟
کندرسه در کنار برخی از جامعهشناسان از جمله پدر این علم، ابن خلدون، به حیات انداموارههای اجتماعی باور داشتند. اینکه هر کنش اجتماعی مانند کالبد بدن نیازمند بازبینی، ارزیابی و صحت عملکرد است. انقلاب روسیه نتوانست چنین کند. اما انقلاب فرانسه موفق به انجام آن شد. این جمعبندی خیلی هم سهلانگارانه محقق نشده است. آنها نیز در گرداب خونین گیوتین انقلابی بارها سقوط و صعود داشتهاند. شاید تجربه مدنی و تمدنی غربی، در کنار نهاد نویافته بورژوازی که به خوبی قوام یافته بود، به فرانسه برای توفیق در اهداف انقلاب مدد رساند. اما افزون بر آن، پیام انقلاب فرانسه، برخلاف گفتارهای واپسگرای ایدئولوژیک روسیه، انسانی و جهانشمول شد. انقلاب فرانسه توانست، چون محتوا و شکل پیامِ انقلابی خود را انسانی کرد.
در سالگرد انقلاب بزرگ اسلامی ایران این مولفه میتواند مورد بازبینی قرار گیرد. توجه من در این نوشته تنها بر دو نکته محدود میشود.
نکته اول آن است که از خود بپرسیم آیا انقلاب به پایان راه خود رسیده است؟ در این رابطه بد نیست دوباره به سراغ تروتسکی برویم. او واضع نظریه permanent revolution انقلاب دائمی است. تروتسکی معتقد بود انقلابها در آغاز توفنده و سیلابی هستند، اما پس از سالیانی دراز، به رودهایی کم رونق بدل میشوند. انقلاب که چون سیلابهای بینان برکن توصیف شده بود، به آبهایی برای بازی کودکان بدل میشود. این نظریه که انقلاب به پایان نمیرسد، گاهی به ابزاری برای تسویه حسابهای درونی بدل شده است. انقلاب فرهنگی مائو و دوره هیستریک استالین نمونههای روشن آن هستند. شعارها محقق نمیشود، پیش فرضها غلط از آب درمیآید و اینک نوبت قربانیان جدید است!
اینجا میتوان به بازبینی آن محور کمی – کیفی بازگشت. انقلابها به تنهایی برای تحقق انقلابها رخ نمیدهند. انقلابها برای تغییراتی شگرف در جهت انجام اهداف و رویاهایی انسانی از راه میرسند. حال باید پرسید آیا انقلاب ما نیز در بازبینی آن رویاها کارنامه قابل قبولی دارد یا خیر؟
فارغ از آن که ما در گذشته طرفدار انقلاب بودهایم و یا امروز طرفدار آن هستیم، نکته دوم به این حقیقت باز میگردد که نمیتوان انکار کرد که انقلاب هنوز ظرفیتهای رها نشده فراوانی دارد. امید به آن شعارها، بازسازی رویاهای اولیه، تحقق خواستهها و مطالبات اصیل مطروحه در انقلاب، طرفداران فراوانی دارد. انقلابی که میتوان نام مهمترین تحول کلاسیک قرن بیستم را برآن نهاد، همچنان میتواند الهام بخش باشد.
این گزاره موید به مولفههای دقیقی است. اینکه بازبینی و بازسازی روشها، ساختار سیستمی و اصلاحات سیاسی در قالب کنشهای سیاسی و اجتماعی موثر خواهد بود. اینکه تا چه زمانی فرضهای متصوره پایدار است؟ به تحقق مولفههای مختلفی ارتباط پیدا کرده و نیازمند است.
میتوان در این باره بیشتر هم سخن گفت. شاید!