وقتی عمربن خطاب خلیفۀ دوم بر اثر ضربۀ خنجر فیروز نهاوندی -ابولؤلؤ- وفات یافت، عبیدالله فرزند ارشد خلیفه چنان خشمگین شد که به جانِ خانوادۀ ضارب افتاد و هرمزان از سرداران ایرانی را نیز به ظن دست داشتن در قتل پدر، به ضرب شمشیر کشت.
مولاعلی از کشتن هرمزان چنان به خشم آمد که قسم یاد کرد هر گاه دستش رسد، عبیدالله را در ازای ریختن خون هرمزان ایرانی قصاص کند.
سعدبن ابیوقاص، مدتی عبیدالله را در حبس نگه داشت، اما عثمان بنعفان خلیفۀ سوم او را بخشید. هنگامی که علی به خلافت رسید، عبیدالله از ترس قصاص شدن توسط علی به معاویه پناه برد و به لشکر شامیان پیوست.
به دلیل همین سابقه بود که وقتی مولاعلی، خود ضربت خورد به فرزندانش وصیت کرد که مبادا پس از مرگش به این بهانه که امیرالمؤمنین را کشتهاند، به جان مردم بیفتند. او گفت؛ یک ضربت در برابر یک ضربت! و یا عفو، چرا که خدا عفو را دوست دارد.
علی با آنکه خلیفه بود، خون خود را رنگینتر از هیچکدام از مردم نمیدید، در روزگار ما اما خون از خون رنگینتر شده است! جانی را در برابر زخمی میگیرند و چند جان را در برابر یک جان!
در جریان ناآرامیهای سال گذشته، مرحوم روحالله عجمیان کشته شد. بابت قتل او، دو نفر اعدام و شماری از جمله دکتر حمید قرهحسنلو و همسرش به حبسهای طولانی و تبعید در زندان محکوم شدهاند!
با این همه، پدر مرحوم عجمیان به جای آنکه نسبت به این نابرابری و احقاق حقوق متهمان بخصوص متهمی مثل دکتر قرهحسنلو که شرحی دلخراش از بدرفتاری با خود و خانوادهاش داده است، حساسیت نشان دهد، خواهان شدت عمل بیشتر نسبت به متهمان بیشتر شده است! او در یک برنامۀ زندۀ تلویزیونی، حتی علی اکبر ولایتی را – احتمالاً به دلیل درخواستش برای تعدیل حکم برخی محکومان- قاتل فرزند خود معرفی کرده است!
وقتی حکومتی خون یک حامی خود را از خون هموطنان معترض، رنگینتر میبیند و حتی به سنت دیرینۀ دینیِ “یکی در مقابل یکی” آن هم در چارچوب یک کشور رضایت نمیدهد، آنگاه چطور انتظار میرود که اسرائیل خون اتباع یهودی خود را نسبت به خون مردمی بیگانه و جدا از خود، برابر ببیند و دست از کشتار بردارد؟