مرحوم حاج محمد حسن کریمی در همان روزهای آغازین آشنایی برایم تداعیگر این ابیات مولانا بود که میگوید:
شیرمردانند در عالم مدد
آن زمان که افغان مظلومان رسد
بانگ مظلومان ز هرجا بشنوند
آن طرف چون رحمت حق میدوند
آن ستونهای خللهای جهان
آن طبیبان مرضهای نهان
محض مهر و داوری و رحمتند
همچو حق بیعلت و بیرشوتند
این چه یاری میکنی یکبارگیش
گوید از بهر غم و بیچارگیش
مهربانی شد شکار شیرمرد
در جهان دارو نجوید غیر درد
هر کجا دردی دوا آنجا رود
هر کجا پستیست آب آنجا دود
او از زندگی خود راضی بود و قناعت پیشه کرده بود. ولی درد دیگری داشت. درد او این بود که نمیتوانست نسبت به آنچه در پیرامونش میگذرد بیتفاوت باشد؛ به ویژه آنکه او و دوستان و همراهانش (که برخی به دیار باقی شتافتند و برخی در قید حیات هستند)، روزگاری با توجه به آرمانهایی که داشتند، دل به آینده این مرز و بوم بسته بودند تا ایرانی آزاد و آباد را شاهد باشند که مهد آزادگی و عدالتورزی، استقلال و پیشرفت در سایه خردورزی و دینداری خواهد بود. اینها همان چیزهایی هستند که به ویژه پس از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی آرمانهای تمامی جنبشهای اجتماعی را نمایندگی میکردند.
انقلاب ۵۷ توانسته بود با قرائتی از اسلام، دلبستگان و دلدادگان به این آرمانها را با یکدیگر همگرا کند تا پیروزی انقلاب را رقم بزنند. اگر چه دیری نپائید که به دلائل بسیار به واگرائی گرائید و هر چه گذشت حلقه این آرمان گرایان انقلابی تنگ و تنگتر شد.
واگرائیها نخست از واگرایی دینداران با گروههای چپ که عدالتخواه بودند و غربگرایان که پیشرفت را طلب میکردند، آغاز شد و سپس به ملیگرایان رسید که استقلال و آزادی را طلب میکردند و در نهایت این تعارضات به درون دینداران و روحانیت متحد کشیده شد و در عرصه عمومی به جامعه روحانیت و مجمع روحانیون و در حوزه علمیه نیز به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم و به دنبال آن اصولگرایی و اصلاح طلبی و… انجامید. در میان آنها نیز تفکراتی در دو سر یک طیف پدید آمد که شرح آن بگذار تا وقت دگر.
کریمی و دوستان همفکرش به دنبال راهی فراتر از آنچه در عرصه عمومی امروز مشاهده میشوند بودند. راهی که از سیاستزدگی قدرت محورانهای که با ثروت اندوزی نیز عجین شده و برای هر دو وجه نیز توجیهاتی شرعی میتراشد جداست.
در طول تاریخ تمامی جوامع همواره حول این سه محور قدرت (سیاست)، ثروت (اقتصاد) و مذهب (فرهنگ) اداره میشدهاند و به مرور زمان با بازتولید کردن خودشان پیچیده و پیچیدهتر شدهاند؛ به گونهای که شناخت معادلات و آنچه در درون آنها میگذرد و به تبع آن نظارت بر عملکرد و ارزیابی آنها نیز دشوار و دشوارتر شده است.
یک وجه بارز وضعیت امروز این است که بر خلاف گذشته که اربابان قدرت و ثروت، فرهنگ را و دین و دینداری را در خدمت خود میگرفتند، امروز دین و فرهنگ، عرصهای را که میخواست مدیریت کند به قدرت طلبان و ثروت اندوزان تسلیم کرده و آنان نیز دوباره میداندار عرصه عمومی شدهاند و به تعبیر حکیم طوس:
زیان کسان از پی سود خویش بجویند و دین اندر آرند پیش
آنچه کریمی در نظر به دنبال آن بود صورتبندی این وضعیت در نظر و اقدام برای بازگشت به آرمانهای پیش گفته در عمل بود از این رو خود را وقف گره گشایی از وضعیتی که همگان را به اندیشیدن برای راه خروج از این وضعیت واداشته است، بود. او در هر وضعیتی که بود فکر و ذکرش این بود که در حد وسع خود چگونه میتوان به اصلاح وضعیت و بهبود جامعهای که میخواهد خوب و شرافتمندانه و دیندار زندگی کند نائل آمد و در نظر و عمل نیز برای تحقق بخشیدن به آن میکوشید که بیگمان شنیدن نام و یاد او شواهد بسیاری را در این زمینه در ذهن و دل و جان دوستان و آشنایانش تداعی میکند و آنان را نیز به پاسداشت آنها فرا میخواند.
روحش شاد و روانش در آرامش باد.