در این نشست میتوان سهسئوال را در رابطه با شریعتی مطرح کرد که عبارتند از:
سئوال نخست این است که رمز مانایی نام و دوام تفکر شریعتی برخلاف گذشت نیمقرن از درگذشت ایشان چیست؟
متفکران بسیاری آمدند و رفتند یا هنوز هم هستند، ولی نام و یادی از آنان نیست. خیلیها را خواستند و توانستند نام و آثارشان را حذف کنند، اما نام و آثار شریعتی را برخلاف همه هجمهها و مکنوناتی که علیه ایشان است، نتوانستند. خیابانهای بسیاری در همه استانها و شهرها بهنام شریعتی وجود دارد. این یک راز و رمزی دارد. هیچکدام از این جریانات به آن معنی دلبسته نام شریعتی و افکار او نیستند. یک رازی در شریعتی هست که مثل آنچه فردوسی گفته است:
پیافکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیامد گزند
به نظر میآید این راز و رمز چیست که شریعتی همچنان برخلاف اینکه برخیها به تعبیر شما که دستاوردهای پسینی تفکر شریعتی باعث شد که او را در واقع مقصر بسیاری از رویدادها بکنند به تعبیر شما اسلام را بزک کردند، خیلیها به چنبره این داستان گرفتار شدند که شاید راه نجات این باشد؛ ولی نجات پیدا نکردند. و بعد ما این نتیجه را، در واقع شریعتی را مدیون این رهاوردی را که نجاتبخش نبود از این منظر ولی برخلاف آنانی که شریعتی را مؤثر میدانند در تحولات و آنانی که مقصر میدانند در این تحولات شریعتی همچنان پابرجاست و نام و یاد و تفکرش همچنان نه تنها در ایران حتی در کشورهای منطقه و در جهان اسلام.
اخیراً در مسقط پایتخت عمان نمایشگاهی بود با عنوان «مشاهیر فرهنگی و ادبی کشورهای عرب به خصوص و جهان اسلام» که من از طرف وزارت ارشاد رفتم و در آنجا به میزبان کتابدار پرسیدم: «آیا از ایران حافظ و سعدی را دارید؟»
میزبان کتابدار عمانی پاسخ داد: «البته از نام سعدی و حافظ شنیدهایم.»
پرسیدم: «پساز ایران، شما چهکسی را در ویترین گذاشتهاید؟»
کتابدار میزبان ما را برد به پای قفسه ایران و مشاهده کردیم که آثار دکتر شریعتی است که به عربی و بعد به زبانهای دیگر ترجمه شده است و البته در آنجا کتاب «طلیعه» شریعتی را هم به ما هدیه دادند.
میخواهم بگویم این شریعتی است. برخلاف اینکه ما بگوییم شریعتی پژوهشگر نیست، شریعتی اسلامشناس نیست یا شریعتی ادیب نیست؛ یک نبوغی، یک رمزی در این تفکر و این شخصیت وجود دارد که هم در نگارش و هم در ارتعاش صدایش میتوان آن را تشخیص داد و البته جا دارد که از جنبههای مختلف بررسی شود.
سئوال دوم برمیگردد به نقش ممتاز و اثرگذاری متمایز شریعتی در جنبش فکری و سیاسی معاصر در ایران است. بههرحال، خیلیها در ایران، شریعتی را بانی یا مقصر این اتفاقات و پیامدها میدانند و نسبت رسالت شریعتی و نظام اسلامی که مستقر شد. بههرحال، اگر در پایهگذاری مبانی تحول این به اصطلاح نگاه به اسلام و شریعت، دکتر شریعتی را بانی بدانیم، چون هیچنوع تفکر اسلامی و دینی قبلاز انقلاب مطرح نشد که بگوییم پایههای نگاه تحولخواه را در بین جامعه حداقل دانشجویی و دانشگاهی ایجاد کرد الا آثار شریعتی و حتی آثار مطهری هم جنبشزا نبود، زیرا مطهری نه شخصیت خودش و نه آثارش تحول به این معنی را ایجاب نمیکرد، خوب باید جایگاه شریعتی و نسبتش را مشاهده کنیم با نتیجهای که تفکرش به دست داده است.
سومین پرسش میتواند این باشد که آیا رویکرد شریعتی به مذهب و آموزههای دینی همانطور که وام میگیرم از تعبیر شما که بزککردن دین و اسلام است، آیا این مصلحتی و اصلاحگرایانه از منظر جامعهشناسی دینی بود؟
خود شریعتی هم میگفت ما باید جامعه را از نظر مذهب علیه مذهب اصلاح کنیم. نمیتوانیم در جامعه دینی از یک تفکر دیگری وام بگیریم، چون گوش شنوایی نیست. آیا این نگاه مصلحتگرایانه، ابزاری بود؟. البته با هدف اصلاحگرایانه و رویکرد اسلامی، یا وجوه دیگری داشت ایننوع نگاهش به مذهب که اینقدر مایه گذاشت که حضرت فاطمه را معرفی کند و زینالعابدین را بهعنوان زیباترین روح پرستنده بگوید. هرکدام از عناوین و تعابیری مانند صبر و جهاد و مثل اینها همه را بهنوعی به نشستن دعوت میکرد که همه را تبدیل کرد به مفهوم عکس خودش.
و بالاخره گفتم که برخلاف همه این اما و اگرها:
آثار ماندگار تو ماند به روزگار
ای آنکه بس اثر از تو مانده است یادگار