یکی از مسایل و مشکلات مهم مدیریتی در ایران اصرار به ادامه مسیر خطا است. گویی که سیاستها امور مقدسی هستند که باید تا پایان آنها را ادامه داد. یکی از این موارد موضوع فرزندآوری و مسأله جمعیت است. زاد و ولد در ایران در اوایل دهه ۱۳۶۰ به نحو نامتعارفی افزایش یافت ولی سپس روند کاهشی را طی کرد.
در سال ۱۳۶۵، تعداد متولدین به اوج خود یعنی ۲٫۲۶ میلیون رسید، در حالی که جمعیت کشور کمتر از ۵۰ میلیون نفر بود. به ازای هر هزار نفر جمعیت در هر سال حدود ۴۶ نوزاد متولد میشد. این روند تا سال ۱۳۷۹ کاهشی بود، به طوری که در این سال ۱٫۰۹۵ میلیون نوزاد متولد شد که به طور متوسط ۱۷ نوزاد به ازای هر هزار نفر جمعیت در سال بود. از سال ۱۳۸۱ دو باره روند افزایشی آغاز شد و این تا سال ۱۳۹۴ ادامه یافت که به ۱٫۵۷ میلیون نوزاد رسید، که حدود ۲۰ نوزاد به ازای هر هزار نفر جمعیت است.
از این سال به بعد بویژه از سال ۱۳۹۷ که وضعیت اقتصادی خراب شد، تعداد زاد و ولد کاهش بیسابقهای را تجربه کرد و در پایان سال ۱۴۰۰ به رقم ۱٫۱۱۶ میلیون نفر رسید، که ۱۳ نوزاد به ازای هر هزار نفر جمعیت است.
این فرآیند در ازدواج هم کمابیش دیده میشود و طی یک دهه از ۸۷۵ هزار ازدواج در سال ۱۳۹۰ به ۵۷۱ هزار ازدواج در سال ۱۴۰۰ رسیده است که ۳۵ درصد کاهش تعداد ازدواج را شاهدیم. البته ماجرای ازدواج با فرزندآوری قدری متفاوت است که فعلاً به آن نمیپردازم.
برای جلوگیری از این وضعیت آخرین اقدام مجلس نواصولگرا، تصویب قانونی از طریق اصل ۸۵ بود که در صحن مجلس مطرح نشد، در نتیجه دور از چشم مردم قانونی را برای خصوصیترین انتخاب و رفتارهای مردم تصویب نمودند و با آمدن دولت جدید، موتور سیاست افزایش فرزندآوری را روشن کردند ولی چون درکی صحیح از ماجرا ندارند، جز اتلاف منابع مالی نتیجه دیگری عاید آنان نشده است.
اکنون ببینیم که با تصویب ۱۲ هزار میلیارد تومان در بودجه سال ۱۴۰۰ چه دستاوردی داشتند.