با مشاهده ی میزان کمک های دولتی به نهادها و موسسات فرهنگی حوزوی که (توسط هیچ مرجع مستقلی قابل بررسی نیستند،) این بحث مطرح می شود که چه نیازی به تزریق کمکهای دولتی به حوزه های علمیه است در حالی که آنان می باید از طریق کمک های مردمی و متناسب با اقبال مردمی از فعالیتهای صورت گرفته، کمک مردمی دریافت کنند.
مردم “معتقدند که روحانیت و شؤن روحانیت در اسلام یک شغل و حرفه مخصوص نیست … هر کس که قادر است ضمن تامین امر معاش خود عهده دار شؤن روحانی بشود حق دارد وارد بشود و اگر کسی می خواهد …کَلِّ بر اجتماع گردد بهتر این است که از اول وارد چنین مجاهده ای نشود.”(شهید مطهری)
این تعریض مهم وقتی مهم تر می شود که می بینند بسیاری از آقایان روحانی بدلیل خواندن نماز وحق القدم و … از دولت حقوق دریافت می کنند؛ در حالی که می دانند امثال شهید مطهری معتقد بودند که؛ “انصاف این است که برخی شؤن روحانی که فعلا معمول است از قبیل امامت جماعت نه یک شان مخصوص روحانی است و نه کسی حق دارد آن را بهانه قرار داده و عمری کَلّ بر اجتماع بوده باشد.”
نگاه اجمالی به لایحه بودجه ۱۴۰۰ روشن می سازد که از حوزه علمیه گرفته تا کمک به فعالیت های تبلیغاتی جمکران، بنیاد بین المللی غدیر و… از بودجه عمومی کشور استفاده می نمایند. بعنوان مثال بودجه مرکز خدمات حوزه های علمیه ۱۰۰۰ میلیارد تومان، بودجه شورایعالی حوزه های علمیه ۶۵۱ میلیارد تومان و در یک مورد خاص بودجه موسسه نشر و تنظیم آثار امام و آستان قدس حرم جمعاً در سال ۱۴۰۰؛ بالغ ۵۲/۷ میلیارد تومان است!
شهید مطهری در بحث معاش و بودجه روحانیت شیعه معتقد بود که پرداخت وجوهات شرعی روشی مناسب برای تامین زندگی روحانیت است که؛ “محاسنی دارد و معایبی، حسنش از این جهت است که پشتوانه اش فقط ایمان و عقیده مردم است، مجتهدین شیعه بودجه خود را از دولت دریافت نمی کنند … روی همین جهت همواره استقلالشان در برابر دولت ها محفوظ است، قدرتی در برابر قدرت دولت ها به شمار می روند … ولی از طرف دیگر نقطه ضعف روحانیت شیعه نیز همین است، روحانیین شیعه اجبار و الزامی ندارند که از دولت ها اطاعت کنند اما ناگزیرند سلیقه و عقیده عوام را رعایت کنند و حسن ظن آنها را حفظ نمایند.
در مصر به علل خاصی که مهم ترین آنها نداشتن بودجه مستقل …است…زعیم روحانی مصر هرگز آنقدر قدرت نخواهد پیدا کرد که در مقابل دولت ها قدرتی بشود ولی از طرف دیگر روحانی مصری چون زندگی و معاش و مقام خود را در دست مردم نمی بیند و متکی به عوام نیست خود به خود حریت عقیده دارد. مجبور نیست به خاطر عوام حقایق را کتمان کند.
اگر اتکاء روحانی به مردم باشد قدرت به دست می آورد، اما حریت را از دست می دهد، و اگر متکی به دولت ها باشد قدرت را از کف می دهد اما حریتش محفوظ است، …دولت ها معمولا روشن فکرند ولی ظالم و متجاوزند، روحانیت متکی به مردم، قادر است با مظالم و تجاوزات دولت ها مبارزه کند اما در نبرد با عقائد و افکار جاهلانه مردم ضعیف و ناتوان است، ولی روحانیت متکی به دولت ها در نبرد با عادات و افکار جاهلانه نیرومند است و در نبرد با تجاوزات و مظالم دولت ها ضعیف است،”
امروز روحانیان که هم؛ دستِ گشوده ای در بیت المال دارند و هم دستشان در جیب مردم است، نه حریت در فتوا دارند و نه شجاعت ایستادن در برابر ظلم حاکمان! هم ناگزیرند به خرافه ها و جعلیات عالم نمایان و مداحان بیسواد مجیزگو تمکین کرده و در ذیل شان قرار گیرند و هم جرات حق گویی و دفاع از حقوق مردم را ندارند! لذا ما نه تنها از منافع استقلال مالی روحانیت بهره نمی بریم که مضار هر دو روش شیعی و سنی را باهم جمع کرده ایم. و به همین جهت است که توصیه ها، حقگویی و دل نگرانی های مراجع ما در مورد مردم فلسطین، سوریه، یمن و فلان کشور گمنام بیشتر از فقر و فلاکت و …مردم ایران است و البته آنجا هم که وارد می شوند نه تنها به مسئولیتِ حاکمان اشاره نمی کنند که با ورود به حاشیه هایی چون تار موی زنان و ورود آنان به استادیوم و …، نشانیِ اشتباه هم می دهند.
کافی است آقایان بزرگوار از بیوت و از میان مریدان به میان مردم و جامعه بیایند و همانگونه که خدا امر فرموده در اسواق با مردم عادی و عامی مشیِ زندگی کنند تا بدانند جایگاه واقعی مرجعیت شان به چه میزان رسیده است.
اگر اندکی از دنیا طلبی دور شویم و کمی با خود صادق باشیم خواهیم فهمید ریزه خوار حکومت شدن چگونه مقام حوزه را از ناظری عدالتخواه به ابزاری برای توجیه تنزل داده است.