ایران می گویند آزادسازی اقتصادی مقدمه مردم سالاری است. این یکی از بزرگترین دروغ هایی است که به حکم تجربه های تاریخی جهان گفته می شود. آموزه بازارگرایی در عمل همواره مهم ترین کانون خشونت ورز علیه مردم به ویژه زنان، کارگران و فقرا بوده است.
مومنی در ادامه بیان کرد: بنیاد گرایی بازار بدون سرکوب گری قابل تداوم نیست. ما به این ماجرا تسخیرشدگی حکومت گران می گویم که برای چاق کردن رباخوارها، دلال ها و واردات چی ها به حقوق عمومی تعرض کنند. در اکثر کشورهای درحال توسعه ابتدا یک کودتای نظامی شکل گرفته سپس برنامه تعدیل ساختاری در دستور کار قرار گرفته است. مهم ترین مثال آن ترکیه و شیلی است که سال ها برنامه تعدیل ساختاری را اجرا کردند لذا نابرابری یک مسئله در کنار سایر مسائل نیست و باید ایدئولوژی حاکم بر برنامه های ما مبتنی بر توسعه عادلانه باشد. در این مسیر جایگاه زنان و برقرار کردن مناسبات عادلانه برای زنان یک نکته منحصر به فرد است.
وی در بخش دیگری از سخنان خود به مشارکت مردم در سرنوشت خود اشاره کرد و گفت: قرآن می فرماید حتی پیامبران بدون مشارکت نمی توانند سراپرده عدل را برپا کنند یعنی هر مساله ای که نیمی از مردم را در سرنوشت خود مشارکت ندهد، جز بازنده بودن نتیجه دیگری به بار نمی آورد. چینی ها جزو معدود کشورهایی بودند که فهمیدند بهره گیری از ظرفیت های بلااستفاده انسانی بسیار حیاتی تر از کارایی است. رسیدن به کارایی مرحله بعد از استفاده از ظرفیت های سرمایه انسانی است. سرشماری های سه دهه اخیر ایران می گوید نزدیک به دو سوم جمعیت در سن فعالیت ایران هیچ نقشی در تولید ندارند. وقتی مشارکت اقتصادی اینگونه است، قطعا مشارکت سیاسی وضع بدتری دارد. حکومتی که مشارکت مردم خود را در سیاست و اقتصاد ندارد چاره ای جز دست نشانده شدن برایش باقی نمی ماند. مشارکت زنان ایران در بازار کار جزو فاجعه آمیز ترین نمونه های موجود در جهان است. اندازه مشارکت زنان ایران کمتر از یک سوم میانگین جهانی است آن هم در شرایطی که میانگین جهانی اصلا شاخص مناسبی نیست. مشارکت زدایی به معنی مهارت زدایی از افراد، تضعیف فراینده اعتماد به نفس، افزایش تمایل به خودکشی، افزایش اختلال در روحیات، شکل گیری بحران های روان شناختی، افزایش سرخوردگی تا مرز بیماری های بالینی، افزایش نرخ مرگ و میر، افزایش روحیه بی ارادگی، تضعیف انسجام خانواده، افزایش بدبینی و … است. از همه مهم تر مشارکت زدایی بحران هویت پدید می آورد.
فرشاد مومنی در پایان سخنان خود گفت: جهت گیری های نابخردانه ای که به فجایع اخیر ختم شد، در سال ۱۳۸۴ استارت زده شده است. پنج نیروی محرکه وجود دارد که نشان دهنده این است که باید جایگاه والاتری برای زنان در جریان توسعه ایران تدارک دید و اگر این کار را نکنیم همه مان ضرر خواهیم کرد. اولین مورد از این پنج محرکه افزایش بی سابقه سطح تحصیلات زنان است. در سرشماری سال ۱۳۵۵ حدود ۳۵ درصد کل زنان ایران سواد خواندن و نوشتن داشتند. این نسبت الان نزدیک به ۸۵ درصد رسیده است. درصد پذیرفته شدگان زن در دانشگاه ها و مراکز اموزش عالی در سال ۱۳۸۹ از ۶۵ درصد عبور کرده است یعنی از هر سه نفری که وارد دانشگاه شدند دو نفرشان زن بوده اند. کاهش بعد خانوار محرک بعدی است. تا سال ۱۳۷۰ بعد خانوار ایران بالای ۵ نفر بوده است که الان به نزدیک ۳ نفر رسیده است. با این میزان کاهش بعد خانوار نمی شود زنی که تحصیل کرده را در خانه نگه داشت. افزایش معنی دار میانگین سن ازدواج، محرک سوم و محرکه چهارم ناتوانی سرپرست خانوار مرد درتامین هزینه های خانواده است. از سال ۱۳۷۳ تا امروز تمام مطالعه ها نشان می دهد که درآمد زنان مکمل درآمد مردان است یعنی اگر زنان شاغل نباشند کیان خانواده متزلزل خواهد شد و الآن کار به جایی رسیده است که به خاطر شرم آوری ماجرا، آمارهای مربوط به طلاق را طبقه بندی کرده اند. آخرین محرکه پدیده جنبش های فزاینده ی محلی، ملی و جهانی در زمینه حقوق زنان است. این پیام هرقدر که دیرتر به رسمیت شناخته شود، فرصت استثنایی که این پنج محرکه برای توسعه خواهیدر ایران فراهم کرده را به ضد خود تبدیل می کند. آدم رانتی و سفله پرور هیچ گره گشایی برای شما ایجاد نخواهد کرد. راه را باز کنید برای مشارکت سیاسی و اقتصادی زنان تا هم آبروی دین خدا را محفوط بدارید و هم جلوه هایی از ارتقا و بالندگی را مشاهده کنید