این روزها خبری به استناد سخنان یکی از مقامات مسوول پاکستان منتشر شده درباره اینکه پاکستان برای نرنجاندن امریکا تصمیم گرفته است به جای خرید و انتقال گاز از ایران به خرید گاز از ترکمنستان با عبور از افغانستان روی آورد. با توجه به اینکه پاکستان از سی یا چهل سال پیش در قالب تفاهمنامه «خط لوله دوستی» متعهد شده بود گاز مورد نیاز خودش را از ایران وارد کند و مازاد آن را نیز با ادامه خط لوله به هند ارسال کند، طرف ایرانی با اعتماد به ایفای به تعهدات بینالمللی در این بخش دنیا، سهم خود را از خط لوله مزبور تا مرز پاکستان به هزینه گزاف اجرا کرد، اما کشور دوست و برادر از ایفای تعهدات خود طفره رفت.
باید باور داشت که اولا روابط خصمانه هند و پاکستان جای اعتماد و اعتباری برای ادامه خط لوله «دوستی؟» باقی نمیگذاشت، ثانیا کشور دوست و برادر نخستین کشوری بود که بانکهایش تحریم امریکایی در روابط بانکی با ایران را از حدود بیست سال پیش اعمال کردند و ثالثا تا جایی که به یاد دارم آخرین بار که جمهوری اسلامی موضوع خط لوله را پیگیری کرده بود، گفتند هزینه خط لوله در بخش پاکستان زیاد و بیش از دو میلیارد دلار بوده و اجرا نشده است. اما اگر ایران آن مبلغ را بپردازد، کشور دوست و برادر میتواند گاز بخرد. همزمانی خبر توافق پاکستان و قطر با خبر قرارداد چین و قطر درباره فروش گاز آن هم از منبع دریایی مشترک با ایران، تحلیلگران ایرانی را به خشم آورده یا متاثر کرده بود که چرا ایران در جایگاه نخستین یا دومین کشور دارای منابع گاز در جهان حتی از سوی «کشورهای دوست و برادر» باید اینچنین در بازارهای جهانی منزوی بماند. به اینکه چرا ایران به دلیل پیروی از اهداف و استراتژیهای خاص خود از نوع نپذیرفتن دستورالعملهای رایج در بانکداری بینالمللی یعنی منع پولشویی و نقل و انتقال نامشروع یا هزینههای تروریستی از طریق بانکی، در تجارت بینالمللی خود دچار مشکل است بهطوری که حتی بار دیگر برای فروش نفت به افراد واسطهها روی آورده است، در اینجا کاری نداریم؛ اما نگارنده از اینکه رابطه فروش گاز با پاکستان اجرایی نشد اتفاقا خشنود است:
۱- پاکستان مشتری مطمئن و دست به نقدی برای خرید گاز ایران نیست و توقع گاز نسیه از ایران دارد.
۲- خوشبختانه ایران سهم خود را خط لوله «صلح» تا مرز پاکستان اجرا کرد، آنها توقع داشتند ۲ میلیارد دلار هزینه بخش پاکستان را هم ایران بپردازد! اما خوشبختانه موجب دستیابی شرق ایران و بلوچستان به گاز شد. و از آن مسیر برای توسعه بندر نفتی جاسک نیز استفاده میشود.
۳- لولهکشی خیالی از ترکمنستان از طریق افغانستان و کوههای میانی بسیار پرهزینهتر و ناامنتر و ناشدنیتر است.
۴- فروش بینالمللی گاز ایران از طریق خط لوله پرهزینه است و بهترین کار مایع کردن گاز و فروش آن در بندر صادراتی ایران (مانند قطر) و رهایی از گروگان شدن سرمایه و خطوط لوله چانهزنیها و باجخواهی کشور یا کشورهای ترانزیت است. تازه مگر چین و پاکستان قرار است نفت قطر را از خطوط لوله حمل کنند؟
5- هزینه مایع کردن گاز و حملونقل دریایی آن ارزانتر از خط لوله و اتکای به آن مطمئنتر و مستقلتر است و ایران میتواند ناوگان گاز خودش را نیز خودش تشکیل دهد.
6- در بازار خطوط لوله ماجرای مسدود کردن خط لوله نورد استریم که گاز روسیه را با آن سرمایهگذاری عظیم به اروپا، خصوصا به آلمان میرساند، نمونه بارز بیاعتبار بودن وابستگی به خطوط لولهای است که شیر آن در اختیار دیگران باشد.
7- کشورهای اروپایی توانمندی ذخیرهسازی گاز در منابع ویژه تنظیمکننده مصرف ایام پیک را دارند، در حالی که ایران متاسفانه در فصول پرمصرف برای انجام تعهدات نسبت به مشتریانی مانند پاکستان و عراق ناچار است صنایع خود را تعطیل کند و تولید برق و سیمان را با نفت کوره آلاینده ادامه دهد!
7- جمهوری اسلامی ایران که عجالتا توان کافی تدارک مداوم گاز مصرفی صنایع خودش را هم ندارد چرا باید از اکنون در عزای خط لوله موهوم ترکمنستان به چین و پاکستان از طریق هندوکش و هیمالیا یا نگران از دست رفتن بازارهای پاکستان و چین در رقابت با قطر باشد؟ نیاز به گاز در بازار جهانی به حدی است که در صورت برقراری صلح و آرامش و بازگشت ایران به زندگی متعارف در عرصه بینالمللی، نیازی به بازاریابی گاز و مشتقات آن هم نخواهد داشت!