• امروز : چهارشنبه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۳
  • برابر با : Wednesday - 4 December - 2024
::: 3398 ::: 0
0

: آخرین مطالب

سیاست‌ورزی صلح‌آمیز ایرانی از منظر کنش‌گری مرزی | مقصود فراستخواه* دهه هشتادی‌ها و صلح با طبیعت | علی‌اصغر سیدآبادی* دلایل دوری از سیاست دوستی در جریان‌های سیاسی امروز با رویکرد شناختی | عباسعلی رهبر* دیپلماسی، تخصص دیپلمات‌هاست راه صحیح خنثی نمودن همگرایی اقتدارگرایان جدید | استفن هادلی (ترجمه: رضا جلالی) «پزشکیان» مسوولیت بخشی از اختیاراتش را به نیروهای رقیب واگذار کرده است دولت چهاردهم و ضرورت تغییر حکمرانی فرهنگی | شهرام گیل‌آبادی* مهاجرت، صلح و امنیت پایدار | رسول صادقی* صلح اجتماعی و سیاست انتظامی | بهرام بیات* عصرانه‌ای با طعم شعر فرزندان پوتین | آندره ئی کولز نی کف (ترجمه: رضا جلالی) شماره جدید نشریه نیم روز منتشر شد چرا اسرائیل به ایران حمله نکرد؟! | آیت محمدی (کلهر) احیای داعش و القاعده در منطقه | آیت محمدی (کلهر) رونمایی از بزرگترین شهاب سنگ آهنی در مجموعه برج آزادی رهبران پوپولیست چه میراثی برای کشورشان بر جای می‌گذارند | مانوئل فاتک، کریستوف‌تری بش و مورتیس شولاریک بحران واقعی اقتصاد چین | ژانگ یوآن ژو لی یو (ترجمه: رضا جلالی) آسیا بدون هژمون | سوزانا پاتون و هروه لماهیو (ترجمه: رضا جلالی) شماره جدید نشریه نیم روز منتشر شد نکاتی درباره دیدگاه رئیس جمهور در ضرورت انتقال پایتخت | عبدالمحمد زاهدی حرکت به روی یال جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه | مرتضی‌ رحیم‌نواز داستان آشنایی یک شاعر اجازه خلق آثار عاشقانه را نمی‌دهند تو زنده‌ای هنوز و غزل فکر می‌کنی | سمانه نائینی زیبایی کلام در شعر بهمنی | سحر جناتی شماره جدید نشریه نیم روز منتشر شد گفتمان صلح و نگاهی به چالش‌های حقوقی در ایران معاصر | محمدرضا ضیایی بیگدلی صلح اجتماعی و مرجعیت رسانه در ایران | ماشاءالله شمس‌الواعظین صلح ایرانی از نگاه محمدعلی فروغی | مریم مهدوی اصل چگونگی کاهش اثرات تنهایی استراتژیک ایران | نصرت الله تاجیک گفتمان صلح و سیاست خارجی | محمدکاظم سجادپور گفتمان صلح و نیروهای مسلح ایران | حسین علایی اقتصاد صلح محور | فرشاد مومنی* نقش آموزش‌عالی در شکل‌گیری گفتمان صلح | مصطفی معین* آخرالزمانی‌های ایرانی و اجماع‌سازی پزشکیان | کیومرث اشتریان* ایران، بحران‌های منطقه‌ای و گفتمان صلح | عبدالامیر نبوی* گفتمان صلح و سیاست همسایگی | ماندانا تیشه‌یار* گفتمان صلح و محیط زیست | محمد درویش* گفتمان صلح و مساله حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران | مهدی ذاکریان* از چرایی تا چگونگی معرفی کتاب «اخوان‌المسلمین» | پیرمحمد ملازهی به نظر می‌رسد که باید شاهد روند خوبی باشیم شماره جدید نشریه نیم روز منتشر شد محمد جواد حق‌شناس: کابینه‌ای با حضور زنان جوانان و اهل تسنن سخنی با آقای رئیس جمهور در مورد چگونگی کاهش اثرات تنهایی استراتژیک ایران | نصرت الله تاجیک* انتخاب کابینه در اتاق‌ شیشه‌ای پیام رهبری به مناسبت برگزاری چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری شریعتی، جلال و دیگران | حمید عزیزیان شریف آباد صحافی سنتی | مجید فیضی‌راد* اگر پزشکیان قشر خاکستری را با خود همراه کند، بازی را برهم می‌زند

8
عباس عبدی:

محبوبیت ورزشکار و هنرمند وبال گردن حکومت می‌شود

  • کد خبر : 4945
  • 01 آذر 1401 - 9:44
محبوبیت ورزشکار و هنرمند وبال گردن حکومت می‌شود
رابطه ورزشکار با حکومت، رابطه کارگزار و کارفرما نیست که هر وقت خواست او را اخراج یا حذف کند. ورزشکار و هنرمند ضمن اینکه پول می‌گیرند و کار می‌کنند در کنار آن محبوبیت نیز به دست می‌آورند، و همین محبوبیت نیز وبال گردن کارفرما می‌شود.

یکی از نمایندگان مجلس پیشنهاد متین و هماهنگی را داده که با سایر امور کشور نیز همخوانی دارد. وی گفته است که «جوانان مومن و انقلابی برای جایگزینی ورزشکارانی که سرود ملی نمی‌خوانند، فراوان داریم. وزارت ورزش افرا د معتقد را جایگزین کند. بار‌ها از استان‌های مختلف به من زنگ زدند و گفتند جوانانی داریم که معتقد به نظامند و دوست دارند در تیم ملی بازی کنند.»

اگر نیک بنگریم، تقریبا در همه حوزه‌ها چنین قاعده‌ای رعایت می‌شود. پس چرا برخی حوزه‌ها به ویژه ورزش و تا حدی هنر از این قاعده مستثنی هستند؟ و کسانی در آن به بازی گرفته می‌شوند که با معیارهای رسمی نه تنها انقلابی و مومن و متدین محسوب نمی‌شوند، بلکه برعکس می‌توان گفت ویژگی‌های مخالف دارند.

حتی افراد دوتابعیتی را هم برای این کارها می‌پذیرند، چه رسد به اینکه در جای دیگری زندگی کنند. پس چرا در همه امور این ملاک‌ها را به اشد وجه رعایت می‌کنند، جز در ورزش و تا حدی هنر.

دو علت برای این امر وجود دارد؛ اول اینکه از نظر ساختار رسمی، ورزشکاران و هنرمندان در نقش پیمانکار یا کارگر یک برنامه هستند. پول می‌گیرند و کار می‌کنند و در نهایت سود آن به جیب کارفرما که حکومت باشد، می‌رود.

همیشه هم در عروسی و عزا به خدمت ساختار رسمی در می‌آیند. درست مثل اینکه شما یک لوله‌کش کاربلد را دعوت به کار کنید. در این مورد نه به انقلابی بودن او کار دارید و نه به مومن و متدین بودنش و نبودنش. اگر بدانید شب قبل نیز خمار بوده، کاری به آن ندارید. چرا؟ چون می‌آید و کار خودش را درست انجام می‌دهد و دستمزدش را می‌گیرد و می‌رود.

همه‌ چیز شفاف و روشن و قابل سنجش است. اگر یک مکانیک مومن و انقلابی برای تعمیر خودروی نماینده مجلس بیاورند و نتواند آن را تعمیر کند نه تنها هیچ پولی به او نمی‌دهند که ادعای خسارت هم خواهند کرد. در حالی که برای نمایندگی مجلس یا وزارت یا پست‌های مدیریتی چنین وضوح و روشنی وجود ندارد یا می‌توان آن را لایه‌هایی پنهان و توجیه کرد، چون این جایگاه‌ها به گونه‌ای تعریف نمی‌شود که این افراد ملتزم به انجام کار تعریف شده و وابسته به نتایج کارشان شوند، بلکه آنان موظف به انجام دستورات مافوق و نصب‌کننده خود هستند.

علت دوم نیز تفاوت در وضوح نتایج و به چالش کشیده شدن ادعاهاست، چون با آوردن چند نفر انقلابی و متدین به جای ورزشکاران تیم ملی فوتبال، عوارض فاجعه‌بار آنکه شکست، پشت شکست و با گل‌های خورده فراوان است، آشکار خواهد شد.

اصولا با چنان بازیکنانی نمی‌توان رفت به جام جهانی. پس از ده دقیقه بازی که چند تا گل می‌خورند، تاب و توان خود را از دست می‌دهند و وسط زمین ولو می‌شوند. چنین تیمی موجب سرافکندگی ملی خواهد شد، به همین علت است که در حوزه ورزش متفاوت عمل می‌شود و افراد براساس صلاحیت و کارایی انتخاب می‌شوند و هنگامی که انتخاب بر این اساس بود، دیگر به حوزه خصوصی او، تتو کردنش، رنگ و آرایش مویش و حتی افکارش کاری ندارند و برای او مربی‌های بزرگ با دستمزدها بالا هم می‌آورند.

ولی این کار یک مشکل اساسی دارد. اینکه رابطه ورزشکار با حکومت، رابطه کارگزار و کارفرما نیست که هر وقت خواست او را اخراج یا حذف کند. ورزشکار و هنرمند ضمن اینکه پول می‌گیرند و کار می‌کنند در کنار آن محبوبیت نیز به دست می‌آورند، و همین محبوبیت نیز وبال گردن کارفرما می‌شود، زیرا اگر میان تداوم حضور ورزشکار در ورزش رسمی و در خدمت کارفرما بودن با حفظ محبوبیت شکاف بیفتد، در بیشتر موارد محبوبیت را ترجیح می‌دهند و از این مرحله تناقض سیاست‌های رسمی نمایان می‌شود. ورزشکار و هنرمندی که دیگر پیمانکار نیست، بلکه خودش تبدیل به کارفرما می‌شود.

همه اینها یک طرف، واقعیت بسیار بد این است که فاصله این مجلس و دولت با مجلس و دولتی که می‌تواند در یک رقابت آزاد شکل بگیرد، به اندازه فاصله تیم ملی موجود با تیمی است که از بازیکنان انقلابی، مومن و متدین شکل می‌گیرد.

تفاوت نتیجه این دو تیم نیز به همان اندازه است، حتی بیشتر است. به این علت که برای انتخاب ورزشکار انقلابی و مومن، حداقل باید قدری فوتبال بلد باشد، تا داخل تیم بیاید، در حالی که در این حوزه‌ها حتی احتیاج به دانستن این حداقل‌ها هم نیست.

لینک کوتاه : https://nimroozmag.com/?p=4945
  • نویسنده : عباس عبدی
  • منبع : اعتماد آنلاین
  • 51 بازدید

برچسب ها

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.