به تازگی متوجه شدم دوستم پسرش مسلمان است، دخترش مسیحی!
با تعجب از او پرسیدم آنوقت در یک خانه کنار هم، هیچ مشکلی ندارید!؟
میگفت نه اصلا، اتفاقا برادر و خواهر چقدر با هم صمیمیاند. میگفت دخترش دوست داشته به دین مادرش باشد!
دیگر سؤالی نکردم…
من در جهانی پا گذاشته بودم که درکش برایم بسیار دشوار بود. دنیایی که ما قدیمیها آن را آخرالزمان مینامیدیم!
موضوع تنها در این موضوع خلاصه نمیشود. ما از درک تحولات سریع جهان عاجزیم.
ما بیشتر شبیه پدران پدربزرگهایمان فکر میکنیم تا فرزندانمان!
و از فرزندانمان میخواهیم آنها هم مثل پدر بزرگهای پدر بزرگهایشان باشند، و نمیشود!
پسرم را صدا میکنم برای شام بیاید، میگوید پنج شش دقیقه دیگر میآیم، . با تعجب میپرسم در این پنج دقیقه چه میخواهد بشود؟
متوجه میشوم در حال انجام مسابقهای است که رقیبش دهها هزار کیلومتر با او فاصله دارد.
من نمیتوانم درکش کنم.
انقلابی اتفاق افتاده. و من بیخبرم!
تکنولوژی پیشرفته همه دنیا را به هم وصل کرده، اندیشهها را متحول کرده، سبکهای زندگی جدید را بهوجود آورده، و من هنوز با همان چرتکهام ایستادهام برابر کامپیوتر، برابر اینترنت، برابر انقلاب اطلاعات و میخواهم با آنها زورآزمایی کنم!
آغاز سال ۲۰۲۰ که مصادف شد با شیوع بیماری همهگیر کوید یا کرونا، هیچکس نمیدانست در کشورهای بسته و با استعداد انقلاب چه اتفاقی خواهد افتاد.
همه دو سال رفتند به خانهها، کودکان موبایل دست گرفتند، نوجوانان و جوانان از حصار سیستم آموزشی سنتی، پادگانی و فسیل شده جستند، وارد جهانی شدند که در آن فهم بیانتها بود. هیچکس عقل کل نبود، تقلید در آن خندهدار بود، انتخاب جزء ذات بشر بود و از حقوق اولیهاش.
اگر چه درک نمیشدند.
پیرمردها فریاد زدند بچهها را در فضای مجازی رها نکنید! فکر کردند خودشان در فضایی حقیقی زندگی میکنند.
بچهها خندیدند…
آن فضایی که شما به دور خود کشیدهاید، فضایی مجازی است، آن فضایی که به شما حق داده برای دیگران تصمیم بگیرید، آن فضایی که فکر میکنید میتوانید دیگران را به راهی هدایت کنید، آن فضا مجازی و غیر واقعی است!
و خودتان نمیفهمید.
فرزندان ما دو سال با کمک تکنولوژی، معجزه ارتباطات و انفجار اطلاعات در فضای حقیقی رشد کردند. آنها فهمیدند ما چقدر حقوقشان را تضییع کردهایم.
دخترها فهمیدند پسرها شیر نیستند…
پسرها فهمیدند دخترها جنس مخالف نیستند!
آنها دنیای واقعی را کشف کردند.
و ما ماندیم در دنیای مجازی و بستۀ خودمان!
دنیای تنگ و تاریکی طبقاتی؛
عدهای میفهمند، عده زیادی نمیفهمند!
عدهای حق زندگی برتر دارند، خیلیها ندارند!
عدهای چیزهایی میدانند، که دیگران نمیدانند!
یک دنیای گندیده و بوگرفته.
و جوانها زندگی واقعی را پیدا کردند.
همان که ما به آن میگفتیم مجازی، انحرافی!
جایی که همه با هم بودند، مثل هم بودند، همفکر بودند، مساوی بودند، همسرنوشت بودند…
حالا راست میگویند جنگ است!
جنگ آنها که نمیدانند جلوی پیشرفت هیچ جامعهای را نمیشود گرفت، با نسلی که حقایق را کشف کرده!
جنگ جهل است با آگاهی
جنگ سیاهی است با سپیدی
جنگ جوانی است با پیر مغزها
جنگی است برای اثبات تغییر در جهان
جنگی است برای تفوق عقل و اندیشه بر نادانی
با شروع کرونا ما نمیدانستیم دورانی جدید خواهد رسید و دیگر به عقب باز نخواهد گشت.
این را تنها عده اندکی نمیدانند
که زور و قدرت کورشان کرده
پول عقلشان را گرفته
مغزشان تهی شده
و خود نمیدانند!