صبح ۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹ رسانههای خبری، آغاز یک جنگ تمامعیار را به جهانیان مخابره کردند، جنگی که با یورش ناگهانی نیروی هوایی عراق به ده فرودگاه نظامی و غیرنظامی و تهاجم نیروی زمینی این کشور در تمام مرزهای جنوبی ایران شکل گرفته بود. از جنگ هشت ساله ایران و عراق بهعنوان طولانیترین جنگ متعارف در قرن بیستم میلادی و همچنین دومین جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام نام برده میشود. این جنگ پس از بهجا گذاشتن یک میلیون نفر تلفات انسانی از هر دو طرف و حدود ۱۱۹۰ میلیارد دلار خسارات به دو کشور خاتمه یافت.
جنگ عراق و ایران امّا حاصل دسیسه، تحریک، تبانی و برنامهریزی قبلی و مشترک کشورهای قاهر فرامنطقهای، رژیم اسرائیل و ارتجاع منطقه و همچنین عراق صدام حسین با همکاری بخشهایی از رژیم گذشته و برخى امرای فراری ارتش شاهنشاهی ایران بود. دو ماه پیش از آغاز جنگ، صدام حسین و زیبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی در دولت جیمی کارتر در عمان با یکدیگر دیدار کردند. گفته میشود برژینسکی در این ملاقات به صدام اطمینان داده بود که ایالات متحده مخالفتی با الحاق خوزستان به عراق ندارد.
از اواخر سال ۱۳۵۸ خرید دوهزار دستگاه تانک نفربر خاکی ـ آبی از برزیل توسط رژیم صدام حسین گویای آن بود که او زمینۀ تدارک برای اجرای حملۀ نظامی خود به ایران را، از مدتها پیش طرحریزی کرده بود. حملۀ تمامعیار ارتش بعث به عنوان جنگی برقآسا تحت نام «قادسیه دوم» جهت مقاصد زیر برنامهریزی گردیده بود:
- مقابله با انقلاب نوپا و ضدامپریالیستی ایران و به شکست کشانیدن آن، انقلابی با معنویت و محبوبیتی کمنظیر نه فقط در منطقه که بالقوه نیز دارای این توانایی میباشد که جغرافیای سیاسی منطقه و روابط ژئواستراتژیک موجود در مرکز انرژی (نفت و گاز) در دنیای ما را دچار مخاطرات و لطمات جدی برای نظام سلطۀ جهانی جدی بگرداند.
- بازگرداندن رژیم سلطنتی به اریکۀ قدرت سیاسی به عنوان یکی از وفادارترین حکومتها به امپریالیسم جهانی در منطقۀ غرب آسیا.
- برآورده ساختن رؤیای عراق و رهبر متوهم و بلندپرواز آن در تبدیل شدن به قدرت نخست جهان عرب و منطقه و بازگرداندن اقتدار در رود مرزی اروند (شطالعرب) به نفع عراق.
این حمله بهویژه پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران و به گروگان گرفتن ۶۶ دیپلمات آمریکایی در ۱۳ آبان ۱۳۵۸، یقیناً با اطلاع و برنامهریزی نیروهای امنیتی امریکا شکل گرفته بود. در حقیقت صدام حسین جاهطلب بدون آنکه خود درک درستی از آن داشته باشد به بازیگر نقش اوّل سناریویی تبدیل شد که بسیار ماهرانه از طرف امریکا برای مقابله با ایران انقلابی طرحریزی شده بود.
بدون بحران گروگانگیری و بدون استعفای دولت موقت مهندس بازرگان چه بسا عراق و همپیمانانش فاقد پیشزمینههای سیاسی ـ روانی لازم برای توجیه و شروع این تهاجم همهجانبۀ بر علیه ایران و انقلاب آن بودند.
این جنگ امّا پس از تهاجم برقآسا و شبیخون ارتش صدام که حتی هنری کیسینجر گفته بود حداکثر ظرف ۱۰ روز با پیروزی عراق پایان خواهد یافت، توانست خیلی زود با یک بسیج وسیع میهنی از جانب ایران در قالب نیروهای ارتش و نیروهای داوطلب مردمی، وارد فازی شود که نخستین تماسها جهت وساطت و انجام مذاکرات صلح توسط کشورها و سازمانهای دوست در همسایگی دو کشور و در منطقه با ایران صورت پذیرد. تماسهایی که متأسفانه به علت محاسبات و ارزیابیهای غلط نظامی ـ امنیتی و استراتژیک از یکسو و جو انقلابی و ایدئولوژیک حاکم از سوی دیگر پاسخ لازم و بهینه را دریافت نکردند. دقیقاً کمتر از یک هفته پس از آغاز تهاجم عراق در تاریخ ۶ مهر ماه ۱۳۵۹ قطعنامه ۴۷۹ شورای امنیت بهعنوان نخستین سند بینالمللی در باره جنگ ایران ـ عراق با ۱۵ موافق و بدون رأی مخالف و ممتنع مورد تصویب قرارگرفت.
در این رابطه ایران بر این نظر بود، مادامی که عراق، تمامیتارضی و حاکمیت ما را زیر پا گذاشته و مأموران این کشور در داخل مرزها به اقدامات تجاوزکارانه و خرابکارانه مبادرت میورزند، این قطعنامه نمیتواند مورد پذیرش ایران واقع شود و هیچ فایدهای نیز در مذاکره مستقیم یا غیرمستقیم در مورد منازعه بین دو کشور نمیبیند. همچنین از آنجاییکه قطعنامه ۴۷۹ هیچ اشارهای به متجاوز و آغازگر جنگ نداشت و دو طرف را به یک اندازه مورد خطاب قرار میداد، و بدون آنکه از عراق بخواهد به مرزهای بینالمللی بازگردد، از دو طرف درخواست آتشبس داشت؛ در حالیکه بخش زیادی از خاک ایران توسط عراق اشغال شده بود. از همین رو نتوانست در آن زمان مورد قبول ایران قرار گیرد.
بار دیگر و به ویژه پس از شکستن محاصرۀ آبادان (آذر ۱۳۶۰) آزادسازی سایتهای استراتژیک منطقه دزفول و اراضی اشغالی منطقه شوش را آزاد کرده (عملیات فتح المبین ـ بهمن ۱۳۶۰) و بالاخره آزادسازی خرمشهر پس از ۵۷۶ روز اشغال توسط نیروهای ارتش عراق، فرصتی مناسب بدست آمده بود که به جنگ پایان داده شود. در این برهه با برگشتن ورق به نفع ایران، شورای امنیت به درخواست آمریکا و اردن در تاریخ ۲۱ تیر ۱۳۶۱، قطعنامه دیگری تحت عنوان قطعنامه ۵۱۴ را به تصویب رساند تا به توقف ماشین جنگی ایران کمک کند.
با صدور این قطعنامه اعضای شورای امنیت اینبار نیز به اتفاق آرا از تجاوز وحشیانه عراق حمایت کردند. مدیران سیاسی و فرماندهان نظامی، سرمست از فتح خرمشهر فکر میکردند که با ورود به خاک عراق و اشغال بخشی از اراضی این کشور شاید بتوان از موضعی برتر جنگ را به نفع خود پایان داد. این تفکر، همانگونه که بعدها مشخص شد، حاصلی جز فرسایشی شدن جنگ بهمدت بیش از شش سال نداشت. اکنون بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان سیاسی و نظامی بر این عقیده هستند که ادامه جنگ پس از این مقطع، اشتباه فاحشی بود که جمهورى اسلامى ایران مرتکب آن شد.
شورای امنیت سازمان ملل متحد در رابطه با جنگ ایران و عراق مجموعا ۱۸ قطعنامه صادر نمود که ۱۱ مورد آن در زمان جنگ و ۷ مورد آن پس از جنگ به تصویب رسید که به جز قطعنامه ۵۹۸، مابقی آنها توسط ایران رد شدند.
قطعنامه ۵۹۸ در تاریخ ۲۹ تیر ۱۳۶۶ برابر با ۲۰ ژوئیه ۱۹۸۷ به اتفاق آرای هر پانزده عضو دائم و غیردائم این شورا به تصویب رسید. قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت مفصلترین و از نظر محتوا اساسیترین و بهلحاظ ضمانت اجرا قویترین قطعنامه شورای امنیت در مورد این جنگ محسوب میگردد. در این قطعنامه برای نخستین بار از جنگ ایران و عراق با عنوان «مخاصمه بین ایران و عراق» نامبرده شد و تا حدودی در آن به نسبت قطعنامههای قبلی خواستههای ایران بیشتر لحاظ شد. با این وجود و در حالیکه عراق به سرعت به پذیرش آن تن داد، ایران یک سال پس از تصویب به امضاء آن پرداخت و جنگ در خلال این یک سال همچنان به قوت خود باقی ماند.
قبول قطعنامه ۵۹۸ گرچه به معنای پذیرش آتشبس از سوی ایران بود، ولی عراق به حملات خود ادامه داد و مجدداً وارد خاک ایران شد تا با بدست آوردن نقاط مهمی از جمله خرمشهر شاید بتواند از موضع بهتری در مذاکرات حضور داشته باشد، امّا موفقیتی بدست نیاورد و نهایتاً جنگ در ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ بدون محکومیت عراق صدام حسین و بدون پرداخت غرامت جنگی پایان یافت. مبلغ برآورد شده ۹۷٬۲ میلیارد دلار تنها بابت هزینههای غیرنظامی میباشد.
گمانهزنیها در مورد علل پذیرش این قطعنامه از جانب رهبری جمهوری اسلامی هنوز نیزعلیرغم گذشت سالها از پایان جنگ ادامه دارد. در این رابطه مجموعهای از دلایل و عوامل مثبت و منفی داخلی و خارجی از جمله پیروزیهای راهبردی ایران در جبهههای جنگ بهویژه در دو عملیات والفجر ۸ و کربلای ۵، به توافق رسیدن آمریکا و شوروی در مورد حل چند منازعه منطقهای از جمله جنگ ایران و عراق و جانبداری فزاینده نظامی و لجستیکی امریکا از حکومت صدام، سرنگون ساختن هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو آمریکایی بر قراز خلیج فارس، نامه محرنامه فرماندۀ عملیاتی سپاه به آیتالله خمینی که در بخشی از آن آمده بود: «تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسائلی که در طول پنج سال به دست میآوریم قدرت عملیات انهدامی یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال ۱۳۷۱ اگر ما دارای ۳۵۰ تیپ پیاده و ۲۵۰۰ تانک و ۳۰۰۰ قبضه توپ و ۳۰۰ هواپیمای جنگی و ۳۰۰ هلیکوپتر باشیم و قدرت ساخت مقدار قابل توجهی از سلاحهای لیزری و اتمی که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است را داشته باشیم، میتوان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی انجام دهیم»
به این ترتیب قطعنامه ۵۹۸ ترجمان پایان جنگی گردید که نه فقط آغاز آن در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ بلکه پایان آن نیز پس از یک سری اتفاقات و شکستهای عملیاتی ناگوار در مرداد ۱۳۶۷بر میهن ما تحمیل شد. به همین خاطر هم بود که بنیانگذار جمهوری اسلامی در تاریخ ۲۹ تیر ۱۳۶۷ و در سالگرد کشتار خونین مکه، در پیام خود خطاب به ملت ایران قبول قطعنامه را به جام زهری تشیبه نمود که او مجبور به نوشیدن آن گردیده است.
با اینهمه جنگ تحمیل شده توسط قدرتهای قاهر جهانی و ارتجاع منطقه توانست به لطف رشادتها و دلاوریهای همه اقشار این ملت بزرگ و جوانان برکفاش در میان تمامی نیروها اعم از ارتش، سپاه و بسیج و دیگر نیروهای مردمی خط پایانی بگردد بر تمامی شکستهای دردناک و تحقیرآمیز جنگهای تحمیلی سه سده گذشته بر میهن ما. سلحشوریها و حماسهآفرینیهای این قهرمانان هنوز نیز الهامبخش اعتمادبهنفس ملی ایرانیان میباشد.