در فروپاشی شوروی دو عامل داخلی و خارجی مؤثر بودند. عامل داخلی تأثیر ایدئولوژیک بودن نظام بود که از آغاز خود را بر حق و به عنوان کانون کمونیسم بین الملل ضامن گسترش و جهانگیر شدن آرمان خود میپنداشت. مسئله این بود که آرمان نظری چنان غرق در گستردگی بوروکراسی نظارتی و پلیسی شد که ناچار روز به روز از حلقه خودیها کاست و به اشرافیتی متمرکز به بهای مسکنت مردم بدل شد، یعنی عملا از آرمان ادعایی بسیار دور افتاد و در سیاستهای اقتصادی و اجرایی ناموفق ماند.
عامل خارجی مقاومت بلوک مقابل در مقابل توسعه طلبی آرمانی و تخیلی شوروی بود. شوروی برای توسعه آرمانی و مقابله با مقاومت دست به تشکیل أحزاب برادر و سازمانهای سیاسی و چریکی مارکسیستی در کشورها و قارههای مختلف زد. اشکال کار در این بود که طرف مقابل یعنی بلوک غرب و خصوصا آمریکا ثروتمند بود! از عهده هزینه مقاومت بر میآمد. بهزودی این برتری تبدیل به استراتژی شد. نام آن را جنگ فرسایشی گذاشتند و شوروی را به چنین دام طاس لغزنده ای انداختند. هنوز از جنگ دوم نیاسوده بود که گرفتار هزینههای جنگ کره شد و پس از آن جنگ طولانی و پرهزینه ویتنام کمر شوروی پیروز آن جنگ را شکست! و امروز طرف نخست بازرگانی ویتنام نه روسیه و نه حتی چین که آمریکاست! و سپس دام نهایی در افغانستان گشوده شد وتولید و اعزام القاعده و گریز بازنده شوروی بود و فروپاشی!
در فروپاشی اغلب ۱۵ عضو جدا شده در واقع مستعمرات شوروی یا کشورهای اشغال شده مانند لتونی و لیتوانی واستونی بودند. ارمنستان و گرجستان و جمهوری آذربایجان نیز مستعمراتی جدامانده از ایران سرزمین روسی به حساب نمیآمدند. قرقیزستان و تاجیکستان و ازبکستان نیز و ترکمنستان نیز مستعمرات غیر روس بودند. ملداوی فقیر نیز سرزمینی نیمه رومانیایی بود. اما حساب بیلوروس و واکراین و قزاقستان یا کاساخستان فرق میکرد. بیلوروس که از همان آغاز پیوندش را با روسیه تکرار کرد. قزاقستان نیز با ۴۰ درصد جمعیت روس با وجود ۵۰ درصد جمعیت قزاق با نفوذ عمومی فرهنگ روس و منافع مشترک با روسیه حسابش روشن است. اما اوکراین برای اروپا سرزمینی نیمه اروپایی و نیمه روسی بود که با توجه به چشم داشت آینده اروپا به منابع طبیعی که در روسیه و اوکراین یافت میشود، نسبت به آن سرزمین نظری خاص داشتند وآن را دریچه برای نفوذ میانگاشتند. اوکراینیها نیز با وجود اینکه کمتر از نیمی از جمعیت کشورشان را تشکیل میدادند برای کسب هویت جدا از روسیه و احساس اروپایی بودن، به رغم اینکه تشکیل تاریخی روسیه از دولت کیِف در اوکراین آغاز میشود، ظاهرا از احساس و ارتباط اروپایی خشنود بودند.
در این میان کریمه ایالتی مهم داخل دریای سیاه، در طول تاریخ سدههای اخیر متعلق به روسیه بوده است. جمعیت آن هم روس و عده ای هم بقایای تاتارهای حمله چنگیزخان هستند. در سال ۱۹۵۶ خروشچف در تقسیمات کشوری داخلی شوروی، جمهوری خودمختار کریمه را به اوکراین واگذار کرد. پس از فروپاشی شوروی روسیه خواهان استرداد سرزمین روسی کریمه بود. سرانجام مجلس ایالت جمهوری خودمختار کریمه نخست استقلال و سپس وابستگی خود را به روسیه اعلام کرد و نیروهای روس آنجا را در اختیار گرفتند.
مسئله تمایل غرب به تضعیف روسیه ناشی از جنگ قدرت است. آمریکا مایل به احداث خط دوم گاز روسیه به آلمان یا نورث استریم نیست و خواهان صدور گاز خود یا منابع دیگر است. و میخواهند اوکراین را در مقابله با روسیه عضو ناتو کنند، تا روسیه در محاصره ناتو قرار بگیرد. روسیه مایل نیست اوکراینِ نیمه روس در حیاط خلوت خودش، جزو ناتو شود و این کار را تهدیدی برای منافع ملی و قومی و استراتژیک خود میداند، لذا با تجمع نیرو کنار مرز اوکراین تهدیدی در مقابل تهدید ناتو به وجود آورده است. تصور می رود کار روسیه و غرب در اوکراین با معامله ای و تعاملی به آتش بس منجر خواهد شد.
پس از جدایی کریمه از اوکراین هنوز ۴۰ درصد مردم اوکراین روس هستند. این خصوصیت دو قومی اوکراین با تداوم دشمنی با روسیه قابل دوام نیست. با بودن کریمه در داخل اوکراین بیش از نصف جمعیت اوکراین روس بودند و به همین دلیل رئیس جمهور قبلی روس شد که قدری دزد هم بود! فراموش نکنیم که اروپا علیه او کودتا کرد و دولت کنونی را روی کار آورد و جنگ و جدایی آغاز شد.
اما روسیه ثروتمند است و روز به روز قوی تر میشود. اوکراین نسبتا فقیر است. روزی خواهد رسید که مردم اوکراین برای دریافت ویزا و مهاجرت به روسیه کنار سفارت روس صف خواهند کشید. روسیه نیاز به جمعیت دارد. اگر روزی برای رفع نیاز به نیروی کار درها را به روی روسهای اوکراین باز کند اوکراین تخلیه خواهد شد! اوکراین مگر خواب کریمه را ببیند. روسیه با بمب اتمی هم که شده از آنجا حفاظت خواهد کرد. سر انجام هم اوکراین به صورت کنفدرال یا متحد به روسیه خواهد پیوست. اکنون هم جنگ نخواهد شد. معلوم نیست توافق با روسیه هم در اجرای نورث استریم و هم تثبیت وضع کریمه و هم ممانعت از پیوستن اوکراین به ناتو در مقابل چه بهایی خواهد بود. آنچه مسلم است روسیه از قبل اعلام کرده است که آتش نشان ایران نخواهد بود! هر کشوری باید منافع ملی خودش را تشخیص دهد و ابزار دست و وجه المصالحه دیگران نشود. سیاست امر خطیری است که نیاز به آگاهی و حضور فعالانه و صلح آمیز و مؤثر در عرصه بین المللی اروپا دارد. منافع ملی اقتضا دارد دولت ها به جای درگیری و تنش مداوم برای مردم خود صلح و آرامش و رفاه و توسعه به ارمغان آورند.