اگر نگویم اصول، حداقل رویکردهای پارادوکسیال و متناقضگونه در سیاست خارجی ایران کم نیستند! این تناقضات: انسجام (Consistency) در اجرای سیاست خارجی را کم نموده، باعث سردرگمی خود ما و طرفهای مقابل و جامعه جهانی میشود که نمیتوانند فهم مشترکی از الگوی رفتاری ما داشته باشند. همچنین از ایجاد گفتمان غالب و شکلگیری پارادایم در سیاست خارجی و روابط بینالمللی ایران که بستر اولیه طراحی و اجرای تنظیمات سیاست خارجی ایران است جلوگیری میکند.
افزایش سردرگمیها به نوبه خود باعث خواهد شد رفتار، اهداف و حتی مطامع به حق ما در سیاست خارجی، امنیتی تلقی شده و نتوانیم از سرمایهگذاریهای خود در سیاست خارجی استفاده مطلوب ببریم.
سه نقیصه فوق سبب میگردد نیل به منافع حداکثری کشور در صحنه بینالمللی را سختتر نموده و از تامین منافع ملی و ایجاد رضایتمندی شهروندی و افزایش اعتماد به کارآئی نظام عاجز شویم.
از جمله این تناقضات کم و کیف و یا چگونگی تنظیمات سیاست خارجی ایران شامل اصول، اهداف، دلایل و انگیزههای دو طرف برای داشتن یک رابطه معقول و قابل دفاع تعاملات ایران و آمریکا و حل تدریجی مشکلات بین دو کشور است تا ضمن رعایت احترام به هم از این جنگ سرد ناخواسته دور شده تا شاید از ارتفاع و ضخامت دیوار بیاعتمادی کاسته شود.
مشکلات رابطه با امریکا فقط در سوی طرف ایرانی نیست که آمریکا را یک قدرت هژمون و سلطهگر میداند. رابطه با امریکا که یکی از پیچیدهترین کشورها در سیاست و حکومت و جامعه است خیلی راحت نیست. کشوری که قدرت برتر اقتصادی و نظامی در جهان است و منافعی که برای خود مخصوصاً در حوزه تمدنی و پیرامونی ما ترسیم کرده نه تنها معیشت مردم بلکه حتی امنیت ملی ما را نیز متاثر میکند.
در چنین وضعیتی حل مشکلات ما با آمریکا از چرتکه سود و زیان و شعارهای کف خیابانی گذشته و یک ضرورت اولیه برای تامین حداکثری منافع ملی شده است. اصولاً ضرورت و الزام، جنبههای مختلفی دارد و اکنون حل مشکلات ایران و آمریکا یک ضرورت ملی و امنیتی شده است و برای افزایش و حفظ انسجام ملی یک الزام است. اینکه شکل حل این مشکلات چگونه باشد به تاکتیکهائی مربوط میگردد که در بهترین حالت روشهای نرمافزارانه را با کمترین تخصیص منابع از جمله هزینه و صرف وقت کمتر در پیش بگیریم. بعد از چهار دهه اکنون شرایطی بوجود آمده که سیاست خارجی ما نیاز به یک خون جدید دارد. تا هم بتوانیم از آن به عنوان پشتوانه سیاست داخلی استفاده کنیم و هم مسائل سیاست خارجی و مخصوصاً مسائل منطقهای و همسایگان و نیز معضلات بینالمللیمان را در پرتو آن حل و فصل کنیم.
مخصوصاً با مجموع مشکلات داخلی و نقص اقتصاد سیاسی که به غلط فروش نفت را به سفره مردم پیوند زده ایم، حل مشکلات ایران و آمریکا که دلار سلطه جهانی دارد یک ضرورت ملی است. تداوم وضعیت کنونی و از بین بردن توان سیاست خارجی و درگیر کردن کشور در داخل و خارج با آمریکا جز اینکه روند توسعه کشور را خدشه دار بکند، دستاورد دیگری ندارد. متاسفانه با وضعیتی که اکنون به وجود آمده، بار سنگینی در ماشین سیاست خارجی که یک توان محدودی دارد، زده ایم.
اما دور جدید ایده مذاکره مستقیم با آمریکا از چند ماه پیش توسط کانالهای واسطه مطرح و آمریکا ظاهرا برای تسریع روند گفتگوها از ایران خواسته بود که مذاکره غیرمستقیم را کنار بگذارد و گفتگوها مستقیم صورت بگیرد. آخرین بار وزیر خارجه عراق این پیام را منتقل کرد که گویا بعد از این پیام یک طرحی در شورای عالی امنیت ملی تهیه و تصویب میشود که بعد از سیر قانونی آن به اطلاع مسئولین مربوطه میرسد و مجوز شروع مذاکرات صادر و دست اندرکاران مترصد زمان مناسب بودند. از جهت تکنیکی نیز مذاکره کنندگان ایرانی به این نتیجه رسیده بودند که مذاکرات از منظر فنی و تکنیکی به سقف آن رسیده است. و تفاهمات بعد از این مرحله دیگر نیاز به تصمیمات سیاسی دارد.
اگر رویکرد رفع تحریمها اولویت دولت جدید است که اقدامی پسندیده هم هست اما عجیب آنکه طرف اصلی برای این خواسته بحق برای رفع تحریمهای ظالمانه که زندگی مردم ایران را به گروگان گرفته است دولت آمریکا است ولی ما حاضر به گفتگو و مذاکره مستقیم با آن دولت نباشیم. لذا میتوان اینگونه نتیجه گرفت که این عدم آمادگی مقامات ایرانی برای مذاکره ستیزه جوئی با این کشور نیست بلکه اخذ امتیاز و پرداخت مابه ازای خروج نا بخردانه ترامپ از برجام به عنوان یک معاهده بین المللی است. از سوی دیگر کَل کَل ایران و آمریکا دچار قانون بازده نزولی شده و ما را بیش از آن کشور که اقتصادی قوی دارد آسیب پذیرتر کرده است. اگر چه بخش عمده مشکلات کنونی جامعه ایران امروز داخلی است اما اگر ما به حل مشکلات خود با آمریکا اولویت ندهیم و آنرا از طریق دیپلماسی و مذاکره مستقیم حل نکنیم، علاوه بر از دست دادن زمان که در شتاب و سرعت تحولات منطقه ائی و بین المللی کنونی گوهر گرانقیمتی است هفت خطای استراتژیک هم مرتکب شده ایم:
- به فواید اصلی مذاکره پشت مینمائیم! زیرا در دنیائی که بدلیل فقر منابع و تضاد منافع و در حالیکه آنارشسیم موج میزند، برای تامین منافع حداکثری و بالا بردن ضریب امنیت ملی اصل بر مذاکره با دشمن است. دو کشور دوست نیاز به مذاکره و حل مشکل ندارند بلکه این کشورهای با منافع متضاد هستند که راهی جز مذاکره برای تفاهم ندارند.
- از نتایج تحولات بین المللی دو سده اخیر و نتایج خانمانسوز دو جنگ جهانی که در اختیار بشریت است استفاده نمیکنیم. ایران بعنوان یک بازیگر عقلائی و منافع محور شناخته شده است و عقلا” ما نیاز به استفاده از این تجربیات داریم . و این در حالیست که هیچ منطقی وجود ندارد که مانع مذاکره مستقیم یک کشور مقتدر با کشورهای دیگر شده و نیز هیچ فلسفه سیاسی معتبری دلالت بر این ندارد که مذاکره برای تامین منافع ملی مخصوصا از موضع قدرت دارای بار منفی سیاسی اجتماعی باشد.
- از ریشه عمیق تاریخ و فرهنگی غنی ایران با حکومتی مستقر و توانمند استفاده نمیکنیم! به یاد داشته باشم ایران تمدنی بر مبنای صلح دوستی و هضم فرهنگ دشمن مغولی در درون خود در جهان پایه گذاری کرده و نباید ترسی از مذاکره مستقیم با حتی دشمنان خود داشته باشد. و در مقابل به رقبا و دشمنانمان به خصوص ائتلاف عبری – عربی اجازه سوء استفاده از این روند داده تا با پیش دستی اقدام به تخریب و یا جریان سازی خارجی و داخلی برای امنیت ملی ما بنمایند!
- از آنجا که روند انتقال پیام پیچیده و طولانی است و امکان وارد شدن منافع انتقال دهنده و درز اطلاعات به طرف های دیگر و مخصوصا” ائتلاف عبری عربی را بوجود می آورد و مدیریت اطلاعات را تضعیف میکند، خود و سیاست خارجی کشور را در زمینه توزیع و گردش اطلاعات، تصمیم سازی و تصمیم گیری آسیب پذیر میکنیم! بعضی شواهد حکایت از آن دارد که آمریکائیها علاقه به قراردادن جزئیات در اختیار صهیونیستها ندارند اما بعضی کشورها ختی همپیمانان ما ممکنه چنین حساسیتی نداشته باشند! تمام طرفهای دخیل در برجام منافع خود را دنبال میکنند.
- از تجربیات مذاکرات مستقیم خود بهره برداری نمیکنیم! همانطور که در مسائل افغانستان و عراق با آمریکاییها به پای مذاکره نشستیم، دلیلی وجود ندارد که برای منافع ملی کشورمان این مذاکرات را در مورد برجام نیز تکرار نکنیم. با ظرفیتهای بالا و تاثیر گذار منطقه ائی و بین المللی که ایران دارد لازم است مسائل اصلی خود با آمریکا را با مذاکرات رو در رو حل کنیم. هر شرطی آمریکائیها برای نرمال سازی روابط در هر سطحی و ترجیحا با شروع از اقتصادی دارند، در مقابل ایران هم شروط بسیاری در مقابل آمریکا دارد و این میسر نمیشود الا با مذاکره مستقیم، رو در رو و بدون پیش فرض و پیش شرط که قدم اولش در برجام است.
- با تداوم روش کنونی کمکی به حل مشکلات سیاست خارجی و روابط بین المللی کشور نمیکنیم! زیرا مشکل ایران و آمریکا عدم وجود گفتمان غالب و بی اعتمادی مفرط به یکدیگر است. دو طرف باید یکدیگر را به رسمیت بشناسند! آمریکا نباید منافع ایران در سیاست خارجی اش را امنیتی کند و باید قبول کند ایران دارای پهنه ژئوپلیتیکی موثر است و قدرت منطقه ائی ما را بپذیرد و ما نیز ضمن رفتار مسئولانه در قبال منطقه ، اثر گذاری آمریکا حداقل بر مقدرات اقتصادی جهان و از جمله خودمان که کشوری تک محصولی و اقتصادمان وابسته به فروش نفت است را پذیرفته و دو طرف برای تامین منافع خود در سیاست خارجی یک گفتمان حداقلی را طراحی و اجرا کنند. تا نه ایران با این پهنه عظیم تاریحی و جغرافیائی و جاه طلبیهای سیاسی نیاز داشته باشد برای تامین منافعش دنبال کشورهای دست دوم باشد که موجودیتشان به چند دهه نمیرسد و نه آمریکا از اینکه ایران قدرتمند شده ، هراسی به خود راه دهد و آنگونه که ترامپ دنبال میکرد در صدد فروپاشی حکومت ایران حتی به قیمت تجزیه کشور باشد
- تاثیر منفی بر همپیمانان منطقه ائی ما که ایران را عقبه خود میدانند. یکی دیگر از خسارتهای وضعیت کنونی گذشته از خلق مشکلات داخلی و خارجی که نه تنها روند توسعه ما را تحت تاثیر قرار داده بلکه در رقابتهای منطقه ائی رقبای ما را نیز جلو انداخته و این نیز علاوه بر مشکلات سیاسی اجتماعی امنیتی داخلی ایجاد طمع در رقبا و دشمنان کشور میکند! و هر گونه عقب ماندن ما از رقابتها و افزایش مشکلات کشور و لطماتی که بر ایران از این قبل وارد میشود خود باعث خواهد شد بقای کشور و نظام تحت تاثیر قرار گیرند.
جمع بندی: بهترین و کم هزینه ترین روش حل این مشکل مذاکره رو در رو است. ما یک کشور قدرتمندیم و جایگاه ویژه ای در منطقه داریم و تحرکات سازنده و تخریبی ما تاثیرات بین المللی میتواند داشته باشد. آمریکا وقتی میخواهد منابع سیاست خارجی اش را به منطق دیگر تخصیص دهد به کمک ایران نیازمند است. در اثر اقدام بیخردانه ترامپ که آمریکا را منزوی نمود ما عاقلانه هم در برجام ماندیم و نگذاشتیم آمریکا علیه ما یارگیری و ایجاد اجماع کند و هم از ظرفیتهایش استفاده و به توانمندیهایمان افزوده ایم که الان برگ برنده و اهرم قدرت است و آمریکا برای خروج از این وضعیت آچمز باید امتیاز بدهد! و اکنون که دولت بایدن با مشکلاتی مواجه است و قبل از روی کار امدن جمهوریخواهان که با حمایت انتلاف عبری عربی دنبال فروپاشی کشور هستند، امتیاز بازگشت آمریکا به برجام را به این دولت بدهیم. و این امتیازی که بایدن میگیرد برای تیم سیاست خارجی اش و آمریکا مهم و در مقایل امتیازاتی است که به ایران میدهد. با این وصف اراده سیاسی دو طرف نیز نیز به نوعی ایجاب میکند که این فضا شکل بگیرد که ما مذاکره غیر مستقیم را که نه برای آمریکا ستیزی بلکه گرفتن امتیاز بیشتر است کنار بگذاریم. که گویا این اقدام نه در چهارچوب مذاکرات وین بلکه بطور جداگانه و از جمله آنگونه که شایع است ولی منابع رسمی یا سکوت و یا تکذیب کرده اند در آلمان شروع و در عمان دنبال میشود تا مردم ایران سال ۱۴۰۱ را بدون تحریم آغاز کنند! البته همه مشکلات ایران به سیاست خارجی و مساله هسته ائی و برجام برنمیگردد، اما امید است در کنار ارام شدن تنشهای خارجی ایران یک فضای تنفسی برای مسولان کشور فراهم شود تا به مسائل داخلی ، مدیریتی ، نظام اداری و فساد ساختاری نیز بپردازند.
- نصرتالله تاجیک (سفیر پیشین ایران در اردن)