پس یک گزارش رسمیمیگوید اوضاع و احوال در حیطه اجتماعی اینگونه است. حس ملی به پایینترین سطح اجتماعی تاریخی خودش در ۵۰ سال اخیر رسیده. اهمیت این مساله در این است که منطقه ما به اعتبار شیوه خاص پیشبرد منازعههای هژمونیک حداقل تا ده سال آینده همچنان یکی از نامنترین و ناپایدارترین مناطق دنیا باقی خواهد ماند. بنابراین بقای ما به حس ملی و اعتماد همگانی گره خورده و آنهایی که سهل انگاری میکنند، قصد قربت میکنند و دروغ میگویند، قصد قربت میکنند و دزدی میکنند، قصد قربت میکنند و هتک حرمت همدیگر را میکنند، اینها باید بفهمند در شرایط کنونی برای عامه مردم فرقی نمیکند که این خاک بر سر ایران از ناحیه مجلس شده یا از ناحیه دولت. تفاوتی وجود ندارد! بنابراین این که دولت و مجلس به هم پاسکاری میکنند و هر کسی تصمیم گیریهای کلیدی را به زمین دیگری میاندازد فاجعه است و نشان میدهد وقتی شما یک نظام گزینش ناقص و نارسا دارید و فقط افراد ضعیف و بیکیفیت را میتوانید جذب کنید، در بزنگاههای تاریخی قادر به تصمیم گیری نیستید. فعلا روی آن را هم ندارند که به اهل خرد و دانایی برگردند. عین این مساله را شما در زمینه حس ملی در رفتارهای مالی حکومت میتوانید ببینید. بسیار غمانگیز است که نهادهای نظارتی ما کیفیتشان از قاعده گذاران و مجریان اگر کمتر و پایینتر نباشد بالاتر نیست. بنابراین حتی قادر نیستند مسایل حیاتی و سرنوشت ساز را ببینند تا چه برسد که برای آن چاره جویی کنند. در دهه ۱۳۹۰، نسبت بودجه عمومیحکومت به تولید ناخالص داخلی به زیر ۱۵ درصد سقوط کرده. این یعنی حکومت عملا نشان میدهد که نسبت به تعهدات حاکمتی خود در زمینه آموزش و سلامت و تغذیه و مسکن مردم و زیرساختهای فیزیکی و عمرانی دیگر اهتمام بایسته ندارد. دغدغه، دغدغه توزیع رانت بین خودیهاست. نسبت ۱۵ درصد امور حاکمتی به تولید ناخالص داخلی یعنی سقوط حکومت به دولت پیشا آدام اسمیت؛ آن چیزی که به عنوان سرمایه سالاری وحشی بیوطن شما شنیدهاید از دل چنین مناسباتی میآید. وقتی که نسبت هزینههای حاکمیتی به تولید ناخالص داخلی سقوط میکند بدین معناست که حکومت حتی آرام آرام مساله نظم و امنیت را هم به نحو بایسته در حیطه مسئولیتهای خود نمیبیند مگر آنکه منافع ذینفعان رانتی را در خطر میبیند. من الان صمیمانه به شما عرض میکنم که به واسطه این مناسبات نابخردانه رانتی و فسادپرور، ما با پدیده بسیار خطرناک حاکمیتزدایی از حکومت به دست حکومتگران روبرو هستیم. الان در بسیاری از عرصههای حیاتی، حکومت قادر به اعمال حاکمیت نیست. اگر گوشهایی برای شنیدن و چشمهایی برای دیدن وجود داشت کافی بود در دهه ۱۳۹۰ فقط به اتفاقاتی که در بازار پول، در بازار سرمایه، در بازار نرخ ارز و از این قبیل اتفاق افتاده از این دریچه نگاه کنیم. حکومت تمایلاتی اعلام میکند که قادر به اعمال آنها نیست. یعنی قادر به اعمال حاکمیت نیست و این مساله در ابعاد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، به مراتب شکنندگی آورتر شده که الان مجال نیست درباره آنها هم به گواه گزارشهای رسمیصحبت کنیم. شما از نظر سیاسی میگویید در چارچوب چنین مناسباتی که حکومت به مساله حس ملی اهمیت نمیدهد یکی از نشانههایش این است که حس بیاعتباری در رای مردم را ایجاد میکند. حتی اگر دادههای رسمیرا هم بپذیریم و بپذیریم که آن میزان مشارکتی که ادعا میشود اتفاق افتاده، من میگویم شما آن ادعاها را با دادههای سرشماری از قلمرو اقتضاد کنترل کنید. آیا حکومتگران گرامیما میدانند که طی سه دهه گذشته نزدیک به دو سوم کل جمعیت در سنین فعالیت، در ایران هیچ نقشی در تولید ملی ندارند؟ ببینید چقدر تکان دهنده است. این بیانیه یک حزب رادیکال نیست. این دادههای سرشماری را خود حکومت منتشر کرده. یعنی مشارکتزدایی از مردم چه در بازار سیاست و چه در بازار اقتصاد به فاجعهآمیزترین سطح تاریخی خود رسیده. آیا نهادهای نظارتی ما میتوانند این توان و صلاحیت را پیدا کنند قبل از مرگ سهراب این چیزها را متوجه شوند و اهمیت آن را درک کنند و درجستجوی یک اراده همگانی برای حل و فصل آن بر بیایند؟
وقتی که حس ملی تضعیف میشود یعنی امنیت ملی و تمامیت ارضی کشور به خطر میافتد. در کل دوره ۲۵۰ساله گذشته بدون استثنا هر وقت حکومت مردم را به جایی رساند که احساس سرخوردگی داشته باشند حکومت برای بقای خود راهی جز تحت الحمایگی نخواهد داشت. آیا نهادهای نظارتی ما قادر هستند حساسیت و اهمیت این چشم اندازهای نگران کننده را به موقع در ساختار قدرت منعکس کنند؟ ما نمیبینیم. حتی حرفش هم زده نمیشود. زمانی میگوییم حرفی زده میشود و کیفیت بایسته ندارد و از اهل خرد و دانایی دعوت میکنیم تا کیفیت آن را بالا ببرند؛ الان ما حتی حرفش را هم نمیشنویم. بنابراین رسالت ملی همه افراد و گروههایی که دل در گرو تمامیت ارضی و آینده کشور دارند این است که باید از دریچه حس ملی و نقاط مقوم و نقاط تضعیف کننده آن به مناسبات نگاه کنند. من با اطمینان البته در نهایت خضوع عرض میکنم که همه ابعاد این مساله در تسخیر علم است. در همه جای دنیا حس ملی وقتی شدیدا تضعیف میشود که نابرابریهای ناموجه از حدود متعارف فراتر میرود، فساد از نظر گستره و عمق از حد متعارف بیشتر میشود و تقویت تولید جای خودش را به تقویت مافیای واردات چیها و دلالها میدهد. حساب و کتابهایش کاملا روشن است و در تسخیر علم قرار دارد و به همین خاطر ما امیدواریم و فکر میکنیم اگر واقعا به گفتگویهای ملی درباره مسایل حیاتی کشور دامن زده شود راه نجات وجود دارد. زور علم را باید بیشتر کنیم و این مسئولیت خطیر ملی است برای این که حکومت گوشی برای شنیدن داشته باشد ابتدا باید برخوردی فعال و پیش گیرانه با فساد و نابرابری انجام دهید. اما شما وقتی مثلا در آیینه سند لایحه بودجه ۱۴۰۱ تمایلات حکومت را نگاه میکنید، در کمال شگفتی میبینید تخفیفهای غیرعادی در مالیات بر ثروت پیشبینی شده و فشارهای بسیار غیرعادی و بیسابقه در مالیات بر مصرف. گویی عزیزان هنوز تصور میکنند میشود فشارهای معیشتی سنگینتر به مردم وارد کرد. عین این مساله در حیطه سیاسی و اجتماعی هم موضوعیت دارد. وقتی شما اختلال معنی دارید و در فرآیند آگاهی بخشی به مردم طرحی تحت عنوان صیانت اجرا میکنید یعنی شما همچنان میخواهید مناسبات پرفساد و غیرشفاف تداوم داشته باشد. در این میان کسانی ممکن است واقعا صادقانه اما جاهلانه به نیت دفاع از ارزشها با این قضیه همدلی کنند. من میگویم به میراث اندیشهای مرحوم مطهری نگاه کنید. هنوز حکومت از مطهری تبری نجسته بنابراین با این متر میتوانیم با حکومت صحبت کنیم. مطهری در گفتاری درباره جمهوری اسلامیمیگوید مطالعات من حکایت از این دارد که در طول تاریخ اسلام هر بار به اسم صیانت از ارزشهای دینی، آزادیهای مشروع مردم سلب شد، بزرگترین بازنده، دین بود. از آقای جوادی آملی میخواهم سپاسگزاری کنم؛ گرچه دیرهنگام و گرچه همچنان در لفافه، اما ایشان هم همان تعبیر مطهری را تکرار کردند که آن کسی که حسابش پاک است چرا از شفافیت باید بترسد و در همین حد هم من به سهم خود از ایشان سپاسگزارم و امیدوارم همه کسانی که میخواهند ایران چشمانداز امیدبخشتری داشته باشد صراحت و شفافیت و کیفیت اعتبار علمیمطالب خود را در حیطههای تخصصی خود بالا ببرند و در این زمینه صحبت کنند. اختلال در دسترسی مردم به آگاهی یعنی دامن زدن به مناسبات فاسد رانتی و ضد توسعه ای.
این تمامیت ارضی کشور را تهدید میکند. بنابراین ما باید اگاهی و هوشمندی خود را به صورت بین رشتهای در این زمینه بسط بدهیم.
شما خوشحالی کردید از این که در دوران احمدی نژاد حکومت را یکدست کنید اما در مهر ۹۲، مرکز پژوهشهای مجلس که جزو خودیها منحسوب میشود گفت آن کسی کههارت و پورت ضد صهیونیستی و ضد امپریالیستی میکرد کارنامه عملی او این است که وابستگی ارزی هر واحد جی دی پی کشور را نسبت به چیزی که در دوره خاتمیتحویل گرفته بود ۵ برابر کرد. من نمیخواهم شبیهسازی کنیم. آن کسانی که خیلی گرد و خاک ضد صهیونیستی و ضد امپریالیستی میکنند باهارت و پورت، کسی را قضاوت نیمکنند و به کارنامه نگاه میکنند. رضا خان هم وقتی میخواست قرارداد دارسی را تمدید کند ژست این را نگرفت که من میخواهم نوکری انگلیس را بکنم؛ قرارداد قبلی را در آتش انداخت و با آن ژست آن کار را کرد. ما در همین سرزمین زندگی میکنیم و بالاخره یک حساب و کتابهایی وجود دارد و این که من عرض میکنم اگر به دامان علم برگردیم راه نجات وجود دارد، این است که ما حتی میتوانیم از تاریخشناسان خود هم استمداد کنیم و به آنها بگوییم آن عبرتهای تاریخی را جلوی چشم ما بگذارند. سخن در این زمینه بسیار است اما من در خاتمه عرایضم چند آدرس شفاف میدهم و امیدوارم آن کسانی که باید بفهمند و بشنوند و ببینند قادر به این کار باشند. سیاستهای تورمزا اسم رمز غارت مردم و متزلزل کردن ارکان نظام ملی است.