اولین قطعنامههایی که برای توقف جنگ اسرائیل علیه مردم غزه پیشنهاد میشد، از سوی کشورهای غربی با مخالفت روبهرو میشد، ولی اکنون و با گذشت بیش از دو ماه همه کشورهای غربی و به طریق اولی مردم آنها متوجه عمق جنایتکاری اسرائیل در غزه شدهاند و به جز آمریکا، بقیه مخالفتی با صدور چنین قطعنامهای ندارند.
در ایالاتمتحده نیز افکار عمومی بهویژه جوانان بهشدت علیه اسرائیل شده است و چهبسا این جریان سیاسی بر انتخابات بعدی ایالات متحده نیز اثرگذار باشد. ولی نکتهای که بسیار مهم است، سخنان صریح و ضمنی مقامات آمریکایی در مخالفت با ادامه جنگ جنایتکارانه اسرائیل است و درعینحال، بهصورت عملی قطعنامه پیشنهادی را وتو میکنند.
به عبارت دیگر، بهتنهایی در برابر رای دولتها و افکارعمومی ملتها و حتی خلاف باورهای شخصی خود میایستند. دولت بایدن در وضعیت خطیری گیر کرده است، نه میتواند بیتوجه به افکارعمومی جهان و مردم آمریکا و بهویژه طرفداران حزب دموکرات باشد که غالباً مخالف ادامه جنگ جنایتکارانه هستند و نه میتواند از اسرائیل دل بِکَند و خود را در معرض مشکل لابی اسرائیلیها قرار دهد.این است وضعیت سیاسی و تصمیمگیری در قدرت اول جهان، در موضوع بسیار مهمی چون خاورمیانه و جنگ غزه و عناوین مهمی چون نسلکشی، جنایت جنگی، آپارتاید و… این وضعیت ما را به یاد سیاست ایالات متحده در برابر شاه میاندازد و احتمالاً شبیه همان نتایج را برای اسرائیل رقم بزند. ایالاتمتحده از حدود اوائل دهه۷۰ میلادی قرن بیستم به بعد در وضعیت بدی در برابر شاه قرار گرفت.
پیشتر از یکسو از آن رژیم حمایت کامل میکرد، ولی برای خودش حق دستور و سیاستگذاری هم قائل بود و در واقع، وضعیت رژیم ایران را رصد و دخالت میکرد. شاه هم بهنحوی تابع بود و حرفشنوی داشت. ولی از این مقطع به بعد، کمکم وابستگی دوطرفه شد، شاه احساس کرد که خودش میتواند هر کاری کند، البته نه در مخالفت با آمریکا، ولی لزومی به حرفشنوی بهویژه در امور داخلی هم نمیدید. لذا از دخالتهای آمریکا در امور حقوقبشر و ضعفَهای خودش و مسائلی چون فساد و… ناراحت و آزرده میشد.
در نتیجه، ایالاتمتحده سعی کرد خود را با این خواست شاه هماهنگ کند، حتی از اواسط این دهه دستور دادند که سفارتشان در تهران پس از این گزارشی علیه سیاستهای شاه و اوضاع داخلی و نظر مخالفانش به وزارتخارجه آمریکا ارسال نکند.
نتیجه چه شد؟ برخلاف آنها که میگویند آمریکا شاه را حذف کرد، این شاه بود که خود را در امور داخلی مستغنی از فشار آمریکا دانست و با فشار درآمدهای نفتی، کار خود را به جایی رساند که در پائیز ۱۳۵۷، دیدارهای زود به زود سفرای واشنگتن و لندن با وی نیز دردی را دوا نمیکرد. نه شاه و نه آمریکاییها کار چندانی نمیتوانستند انجام دهند.
ماجرای اسرائیل هم در حال پیمودن همین مسیر است. مقامات سیاسی-نظامی و حتی سربازان آنها بسیار بیشرمانه سخنان وحشتناکی در ضرورت پاکسازی قومی میگویند که حرفهای هیتلر در برابر آن چیز عجیبی محسوب نمیشود. درعینحال، صدای اعتراض دولتهای غربی درنمیآید و حتی قطعنامه توقف جنگ را هم وتو میکنند. درحالیکه افکارعمومی غرب در این دو ماه مسیر کاملاً متفاوتی را میپیماید و تندروهای اسرائیل نیز در پوشش سکوت غربیها هر روز بیش از پیش در مسیر جنایتکارانه و هدف خود یعنی نابودی یک ملت گام بر میدارند و شعار میدهند.
این واقعیت اسرائیل را در سراشیبیای قرار میدهد که قبلاً نازیها رفتند و یهودیها از آن سراشیبی بهرهمند شدند ولی امروز پا جای پای نازیها گذاشتهاند و دیر یا زود هزینه این کار خود را خواهند پرداخت. در این میان، ایالاتمتحده و غرب نیز چیزی را از دست دادهاند که بعید است بهاینسادگی قابلجبران باشد. تقریباً همه شعارهای حقوقبشری آنان بیمعنا و غیرصادقانه شده است و حمایت از اسرائیل به منزله مجوز دادن به انجام این جنایات نیز هست و این نیز بخش دیگری از آن چیزی است که از دست میدهند. گرچه اسرائیل به قطعنامههای شورای امنیت وقعی نمیدهد؛ ولی باید انتظار داشت که قطعنامه بعدی بدون وتو تصویب شود تا قدری از این بدنامی سیاسی آمریکایی کاسته یا جبران شود.
معنای وتوی ایالات متحده
- نویسنده : هممیهن
- منبع : هممیهن
- 203 بازدید