سالها است که تحصیل کودکان مهاجر در ایران دغدغه بسیاری از فعالان فرهنگی، اجتماعی و رسانهای ایران و افغانستان است. با اینکه چند روز از سال جدید تحصیلی شروع شده، بسیاری از کودکان مهاجر نتوانستهاند در مدارس ثبتنام کنند و شمار زیادی از آنها از تحصیل بازماندهاند.
این در حالی است که چند سال قبل مقام معظم رهبری دستور دادند تمام کودکان افغانستانی، اعم از قانونی و غیرقانونی، باید امکان ادامه تحصیل داشته باشند. ایشان تاکید کردند که «هیچ کودک افغانستانی، حتی مهاجرانی که بهصورت غیرقانونی و بیمدرک در ایران حضور دارند، نباید از تحصیل بازبمانند و همه آنها باید در مدارس ایرانی ثبتنام شوند.»
دیروز سه شنبه چهارم مهر ماه «مجمع فعالان مهاجرین» نشستی را با موضوع «مشکلات تحصیل دانشآموزان اتباع» برگزار کرد تا درباره این موضوع به هماندیشی بپردازد. در حاشیه برگزاری این نشست، با چند تن از فعالان حوزه مهاجرت گفتگو کرده تا جزئیات بیشتری درباره شرایط تحصیل کودکان مهاجر را بشنود.
فاطمه خاوری، مدیر مدرسه «جویندگان دانش» اولین کسی بود که با او همسخن شدیم. او از سال ۷۰ فعالیت خود را در زمینه آموزش شروع کرده و امروز حدود ۳۲ سال است که در این مسیر گام برمیدارد: «۳۲ سال کار شبانهروزی را نمیتوان در چند دقیقه خلاصه کرد ولی باید بگویم فراز و نشیبهای زیادی در دهههای مختلف تجربه کردهام. هر دهه مشکلات خاصی داشتهایم. در شرایط سختی جویندگان دانش را اداره کردیم، نه کلاسی داشتیم نه مدرسهای؛ بچهها روی یک موکت مینشستند و هیچ امکاناتی نداشتند، حتی امکانات اولیه مثل نیمکت و تخته. آنقدر تشنه دانش و مطالعه و درس بودند که به ما هم انگیزه تلاش میدادند. از بین همان بچهها دانشآموزان با استعداد زیادی بیرون آمدند که امروز هرکدامشان یک گوشه مصدر خدمت هستند.»
با اینکه پرونده ۳۲ سال آموزش و کار او مقابل مدیران است، امسال برای دومین سال متوالی روز اول مهر در مدرسه حضور نداشته و بعد از چند روز، هنوز نتوانسته سال تحصیلی را در مدرسه جویندگان دانش شروع کند. «زمانی که رهبری فرمودند حتی بچههای غیرقانونی هم باید تحصیل کنند، امیدوار بودیم مدارس خودگردان تعطیل شوند و بچهها بتوانند در مدارس رسمی درس بخوانند. با اینهمه دستور ایشان روی زمین ماند و اجرایی نشد. امسال هم کودکان زیادی از تحصیل بازماندهاند.»
خاوری یادآوری میکند که مدارس خودگردان در این شرایط بیکار ننشستهاند و برای کمک به مدیران به میدان آمدند تا قسمتی از این بار را به دوش بگیرند. او با وجود سه دهه کار آموزشی، هنوز با مشکلات بسیاری مواجه است: «آموزش و پرورش ایران من را به رسمیت نمیشناسد. ۳۲ سال تلاشی که در هیچ ارگان و نهادی ثبت نشده است. البته برای دیده شدن، کار نکردم. من آلوده این کار شدم، چون دوستش داشتم. در هر شرایط سختی که قرار گرفتم، نگذاشتم در این مدرسه بسته شود. گاهی در مسجد، گاهی در ساختمان مسکونی و گاهی یک گوشه نشستهایم و به بچهها آموزش دادهایم.»
ثمره تحصیل کودکان مهاجر هم به جامعه ایرانی برمیگردد هم به مهاجران!
مدرسه جویندگان بعد از ۳۲ سال فعالیت، هنوز به رسمیت شناخته نمیشود و اخیراً مجوزی به آنها داده شده که از نظر قانونی یک مقدار کار را پیش برده ولی مشکلات دیگر این مدرسه ایجاد کرده است: «ایراداتی که میگیرند، خودش مشکلزا است. مثلاً از ما ساختمان استاندارد میخواهند! این بچهها دانشآموزان غیرانتفاعی نیستند؛ این مدرسه، مدرسهای نیست که یک مدیر ثروتمند یا یک سرمایهگذار پشت آن باشد. ما در حد توانمان یک ملک مسکونی را اجاره کردهایم و آن را به مدرسه تبدیل کردهایم. از یک نظر کار ما درست نیست، اما مجبور هستیم. آموزش و پرورش در زمینه مکان مدرسه کمکی به ما نکرده و عدهای توجه ندارند که در شرایط بحران، باید تصمیمات بحرانی گرفت. اگر ما میخواستیم چنین شرایطی را برآورده کنیم امروز هیچ دانشآموزی تربیت نکرده بودیم. چارهای نداریم که از داشتههای اندک برای حل مسأله استفاده کنیم.»
«کسانی که این ایرادها را میگیرند، باید اصل مسأله را هم ببینند. ما برای تحصیل کودکان مهاجر ملکی اجاره کردهایم از پس اجاره آن برنمیآییم. دانشآموزان ما نمیتوانند شهریه بدهند. برخی مدرسه ما را به چشم مدارس غیرانتفاعی نگاه میکنند، در صورتی که مدرسه ما واقعاً فقیر است و گروه هدف ما بچههایی هستند که نمیتوانند شهریه بدهند.» خاوری میگوید با سرسختی تا امروز دوام آورده و علت این دوام، عشقی است که به بچهها داریم: «شاید اگر خیلیها به جای من بودند، خسته میشدند و کار را رها میکردند. افرادی را میشناسم که دوام نیاوردند و مدرسه را تعطیل کردند. اما پیشرفت دانشآموز، اینکه جایگاه خوبی پیدا کرده و گرهای از جامعه باز کند، احساس خوبی دارد.»
او امروز، دانشآموزانی دارد که حدود سی سال پیش معلم پدر و مادرهایشان بوده است. دانشآموزان خاوری در کشورهای مختلف و در دانشگاههای مختلف مشغول تحصیلاند و از گوشه و کنار دنیا به او پیام میدهند و از موفقیتهایشان میگویند. «اینها کسانی هستند که اگر مدارس خودگردان و مدرسه جویندگان دانش نبود، ادامه تحصیل نمیدادند. یا معلمهایی دارم که خودشان روزگاری دانشآموز این مدرسه بودهاند.» خاوری معتقد است ثمره این تلاشها هم به جامعه ایرانی برمیگردد، هم به جامعه مهاجران!
سال آینده؛ باز همین آش و همین کاسه؟
محمدرضا زهرایی، پژوهشگر حوزه مهاجرت و مهاجران از جمله چهرههایی بود که در این نشست حضور داشت: «اصل قضیه این است که ما زیرساختهای تحصیلی را برای افزایش جمعیت خودمان هم آماده نکردهایم و این یک حقیقت است که اگر کودکی تحصیل نکند، بعداً مشکلات بیشتری در جامعه ایجاد خواهد کرد. آسیبهای اجتماعی ما از همین عدم تحصیل و عدم تکمیل فرایند آموزشی و پرورشی ایجاد میشود. یکی از مسئولیتهای اصلی نهاد آموزش و پرورش، جامعهپذیر کردن کودک و نوجوان است.»
او تاکید دارد که اگر مهاجران این فرایند را طی نکنند، قطعاً در آینده با مشکل مواجه خواهیم شد و راهحل را در این میداند که: «از همین امروز برای سال آینده زیرساختها را آماده کنیم. اگر قرار است مدارس خودگردان را تقویت کنیم، از همین امروز پیگیری کنیم. اگر قرار است مدارس را چند شیفته کنیم یا از مکانهای دیگر مثل مساجد برای بهره ببریم، از همین امروز این کار را بکنیم. مهمترین مسأله در این ماجرا، عدم اتلاف وقت و زمان است.»
زهرایی یادآوری میکند که جلوگیری از تحصیل کودکان مهاجر، تمرد از فرمان صریح رهبری در این مورد است و درباره ریشه مشکلات سال تحصیلی جاری میگوید: «یکی از مشکلاتی که باعث شد سازمان ملی مهاجرت از مسأله تحصیل کودکان مهاجر غفلت کند، مأموریتهای زیادی است که بر دوش دارد. مثلاً امسال ایام اربعین مصادف شده با ثبتنام مدارس. به همین خاطر بخش زیادی از دغدغه و تمرکز سازمان ملی مهاجرت به سمت پیادهروی اربعین و تمدید کارت و… رفت. احتمالاً سال آینده هم همین مشکل را خواهیم داشت. به همین علت معتقدم باید از همین امروز مسائل سال آینده را پیشبینی و برای آن راه حل پیدا کنیم. این طور نباشد که سال آینده دوباره دور هم جمع شویم و بگوییم چه کنیم؟!»
یک ملت که استعمار میان آن خط کشیده است!
محمدصادق شهبازی فعال فرهنگی و رسانهای ایران، از دیگر چهرههای شناخته شده و سخنرانان این نشست است که این موضوع را از دو وجه بررسی میکند: «جدا از وظایفی که دولت در این ماجرا دارد، ما هم وظایفی داریم. گروههای مدنی و دانشجویی و رسانهای ما، کمتر متوجه مشکلات این گروه میشوند و مهاجران معمولاً در شرایط خود تنها هستند. البته ما در ایران مشکلات زیادی داریم؛ تحریم، مشکلات اقتصادی و… ولی باید توجه داشته باشیم که ایران و افغانستان فارغ از آرمانهای انقلابی، از نظر فکری و زبانی و مذهبی، نزدیکترین ملت به همدیگر هستند.»
تعبیر او این است که ما ایرانیها و مردم افغانستان ملت واحدی هستیم که استعمار میانمان مرز کشیده است: «این را به بچههای ایرانی هم میگویم که بدانید نسبت بچههای افغانستانی با ما اینچنین است. زمانی که ایران و افغانستان از هم جدا شده بودند و انگلیسها به هرات حمله میکردند، علمای بوشهر اعلام قیام میکردند و در شرایط مقابل، هر وقت انگلیسیها به بوشهر حمله میکردند، مردم هرات مقابل انگلیسیها مقاومت میکردند تا فشار از روی بوشهر کمتر شود. با اینکه از هم جدا شده بودیم و دو ملت بودیم، مردممان این ذهنیت را داشتند که یکی هستیم.» و ضمن یادآوری تاریخ، از گروههای دانشجویی، فرهنگی و رسانهای میخواهد به مطالبات بچههای مهاجر بپیوندند و از آن حمایت کنند.
او معتقد است در مواجهه با مسئولان باید بیشتر از انتقاد، یک بسته سیاستی به آنها ارائه شود چراکه در غیر این صورت، مدتی بعد دوباره همین حرفها را تکرار میشوند: «باید فکر کنیم با محدودیتهای موجود، برای رفع مشکل تحصیل مهاجران، چه کار باید انجام بدهیم؟ چه پیشنهاد عملیاتی است که میتواند این مشکل را رفع کند؟ و البته باید پیشنهاداتی ارائه کنیم که عملیاتی باشد.»
شهبازی ادامه میدهد: «از مجموعه رسانهای و دانشجویی میخواهیم در قبال مسائل و مشکلات برادران و خواهران مهاجر افغانستانی فعال باشند. همانگونه که برای درس خواندن یک کودک ایرانی دغدغه داریم باید درس خواندن یک کودک افغانستانی هم برایمان مهم باشد. ما یک ملت واحد بودهایم و هستیم و نباید اجازه بدهیم دست استعمار خطی که روی زمین کشیده را، در ذهنهای ما هم تثبیت کند.»