قبل از شروع بایستی به این نکته اشاره کنم که قصد بنده مقالهای مستدل برای اثبات تاثیر خارق العاده دیتا بطور اخص و فناوری اطلاعات بطور اعم در مدیریت کشور است. این مقاله در بخش اول حاوی نظریات متفکرین این عرصه است که به عنوان مقدمه پرداختن به این نکات را برای اثبات بخش دوم که مقصود نویسنده بود ضروری دانستم. در بخش دوم با توجه به مشکلات کشور با احتیاط به استدلال و مثال های داخلی پرداختم شاید این نظریه مورد توجه قرار گیرد. با توجه به اینکه قوانین چاپ مقاله نشریه نیمروز این اجازه را نمی داد که مقاله در یک شماره به چاپ برسد اجبارا مکتوب در دو بخش خدمتتان تقدیم می شود.
نتیجه انقلاب کشاورزی که دستاورد مستقیم تمدنهای بین النهرین، نیل و سند بود، در نهایت تبدیل به یک میراث انسانی شد. اما نتیجه انقلاب صنعتی که دستاورد غرب بود با همه باید و نباید ها و نقایص و ویژگی ها نتایج آن بسیار موثر و امروز پیش روی ماست…
هم اکنون در عصر ما که به آن دنیای تکنولوژی نام نهاده اند معجزهای رخ داده است که بسیاری از اندیشمندان بی طرف تحولات جدید انقلاب فناوری اطلاعات را بعد از انقلاب صنعتی در دنیای کنونی موثرترین تحول میدانند. انقلاب اطلاعات و ارتباطات را میتوان در ادامه تحولات کلان تاریخ بشری مانند انقلاب صنعتی تصور کرد، اما این رخداد از گستردگی فراوان و بسیطی برخوردار است. تواناییهایی که خود را فراتر از یک دستاورد یک طرفه و یا وابسته تمدنی نشان میدهند. انقلابی به مراتب بزرگتر از انقلاب صنعتی…
در دورهی رنسانس یک مفهوم و تصور سنتی از زمان و فضا برهم خورد و در نتیجه مفهوم زمان طولی و خطی و فضای واحد جهانی متولد و جایگزین شد. به بیان دیگر از دورهی رنسانس، به واسطهی برخی تحولات و اختراعات، زمان و فضا عمومیت یافتند و میتوان گفت فرایندی که هنوز ادامه نتیجه تحولات انقلاب صنعتی است ادامه پیدا کرد.
هاروی این فرایند را «فشردگی زمان- فضا» مینامد که در جریان آن زمان میتواند به گونهای سازمان یابد و محدودیتهای فضا را کاهش دهد. در واقع فشردگی زمان- فضا عبارت است از کاهش زمان و کوچک شدن فضا، به همین دلیل است که با آغاز فرایند فشردگی زمان- فضا نطفهی فرایند جهانی شدن هم بسته میشود.
این فرایند تاریخچهای طولانی و پرفراز و نشیب دارد که متفکرانی برجسته مانند هاروی و مک لوهان به شناسایی و بازنویسی آن اقدام میکنند. آنها معتقدند که نخستین تحول اساسی در دورهی رنسانس رخ داده است. مهمترین سببسازان این تحول اختراع ساعت مکانیکی و ترسیم فضا و کرهی زمین بر روی نقشه بود. اختراع ساعت مکانیکی مفهوم دورهای و فصلی زمان را از بین برد و زمان خطی یا طولی غیر دورهای را رواج داد و به بیان دیگر زمان عمومی و جهانی شد. توجه داشته باشیم ترسیم فضا بر روی نقشه نیز در شکلگیری تصور «جهان به مثابه مکانی واحد» بسیار مؤثر بود. بدین ترتیب فرایند فشردگی فضا- زمان آغاز و طول زمان بیشتر شد. فشردهتر شدن فضا-زمان تا نیمهی دوم سدهی نوزدهم تدریجی و کند بود، ولی در آن زمان به واسطهی دو تحول دیگر شتاب چشمگیری یافت. تحول اول شکلگیری تجدد که در واقع یک جنبش فرهنگی بود و مفاهیم عام و گرایشهای جهانی را تقویت و تصور یک جامعهی جهانی را ممکن کرد. دوم پیدایش یک بحران اقتصادی نیز به سست تر شدن مرزها و موانع فضایی زمانی کمک کرد و گسترش بیش از پیش یک نظام اقتصادی در پهنهی جهانی را به وجود آورد.
پدیده جهانی شدن را به عکس نظریات قدیم به هیچ وجه نمیتوان پدیدهای صرفاً اقتصادی دانست، هرچند که شکلگیری یک اقتصاد جهانی از مهمترین عناصر ویژگی بخش پدیدهی جهانی شدن به شمار میآید. مسلماً جهانی شدن پدیدهای فراتر از همبستگی متقابل است. گیدنز از جمله نظریهپردازانی است که در واکنش به رهیافت تقلیلگرا و اقتصاد محور نظریه پردازان نظام جهانی، به ویژه والرشتاین، بر جنبه های فرهنگی و اجتماعی فرایند جهانی شدن تأکید میکنند و حتی در استدلالاتی آن را فراتر از شکلگیری نظام جهانی میدانند.
در دنیای کنونی فراوان در ذم و مدح این پدیده نوشتهاند. گاهی آن را سرجمع تکنولوژی نامیدهاند و بدون توجه به مقتضیات فرهنگی آن مجرد و مادی به معایب و منافع آن پرداخته اند. جدای از هر گونه استدلالی این سوال با این بهانه در ذهن بسیاری متبادر میشود که کدامین کشور امروز میتواند از دستاوردهای این انقلاب ها چشم پوشی کند؟
آیا می توان به دنبال توسعههای حاصل شده انقلاب صنعتی این سوال را مطرح کرد که امروز علاوه بر اینکه کشورهای مادر از مزایای آنها برخوردار شده، کشورهای دیگر را حتی تا مرز وابستگی مجبور به مصرف تولیدات خود کردهاند؟ آیا مهم است امروز چه کشوری بر معایب تکنولوژی انقلاب صنعتی فکر می کند؟ یا با نگاهی مثبت میتوان پرسید آیا در دنیای کنونی کشوری وجود دارد که از مزایای آن استفاده نکند؟ حداقل بعد از سال ۱۸۶۰ میلادی یا سده اخیر میتوان کشوری را در نقشه جغرافیایی پیدا کنیم که برای دستیابی به این تولیدات بیشترین تلاش را نداشته و اگر می توانسته رسیدن به آن را اولویت اول توسعه نمیدانسته است؟ در تحولات رقابتی امروز دنیا کشورهایی وجود دارند که بدون توجه به زیرساخت های خود، انباشت سرمایه اساسی کشور خود را برای رسیدن به نتیجه مشابه هزینه میکنند. آنچه در این مقدمه مد نظرم بود تاثیرات انقلاب صنعتی بر جهان کنونی و خصوصا آنچه که باعث زمینه سازی انقلاب فناوری اطلاعات است. سعی ندارم در این مقال بیشتر از این به انقلاب صنعتی بپردازم بلکه کوشش می کنم با استدلالات بیشتر در زمینه انقلاب فناوری اطلاعات بر مهمترین عوامل موثر در اولویت های مدیریت کشور بپردازم.
امروز توسعه فناوری اطلاعات به مراتب بیشتر از اولویت های انقلاب صنعتی در قرن هجدهم حتی قرن نوزدهم قابل توجه است و سرعت آن صدها برابر و تاثیر آن غیر قابل توصیف ولی خوشبختانه بسیار دست یافتنیتر است. مشاهدات ما از کشورهای استفاده کننده این رخداد نشان دهنده نمونههای مهم و تاثیرگذاری هستند. کشورهای پیشروی فراوانی که حتی در قرن هجدهم و نوزدهم در فلاکت کامل بسر می بردند و امروز با استفاده بدون تعصب از انقلاب فناوری اطلاعات در رده های اول جدول تاثیرات، توسعه و بهرهوری در این رخداد موثر قرار دارند نشانههای دیگری از این ادعا هستند. مهمترین نکته این است که استفاده از دستاوردهای هر روزه انقلاب فناوری بعلت جهانی شدن با سرمایهگذاری کمتر و سرعت و تاثیر بیشتر در دسترس همگان قرار گرفته است.
بعد از جنگ جهانی دوم دانشمندان فراوانی در فکر ساخت خمیر مایه یک انقلاب جهانی بودهاند. آگوست کنت می گوید معتقد بودیم جامعه خانواده در آینده زندگی بشر را میسازد. وارد مرحله بعدی شدیم و اعتقاد داشتیم در دومین مرحله دولت از بالاترین اهمیت برخوردار است، ولی در سومین مرحله باید بگوییم پیوندی عمیق و سریع رو به رشدی کل نوع بشر را تحت تاثیر قرار داد و هستههای واحد اجتماعی اصلی جهان را تشکیل داد.
دورکیم و بسیاری از جامعه شناسان پدیده اجتماعی جهانی شدن را زمینهساز و تسهیل کنندهی فروپاشی مرزهای فرهنگی- سیاسی میدانند که در نهایت منجر به رشد فناوری قابل ملاحظه برای دستیابی همه فرهنگها می شود و این علت موثرترین عامل همگونی جهانیشدن خواهد بود. او معتقد بود خود این پدیدهی اجتماعی محصول فرایند نوسازی است که بنیادهای نظام اجتماعی در جوامع سنتی را سست و ویران میکند. به بیان دیگر، براساس جامعهشناسی دورکیم، فروپاشی نظم اجتماعی سنتی به واسطهی فرایند نوسازی، گامی مهم در راستای افزایش همگونی جهانی به شمار میآید. این اعتقاد درحالی بود که سن سیمون و اگوست کنت ریشهی فرایند جهانی شدن و شکلگیری جامعهی جهانی را در علم و صنعت و تحول ذهنی بشر جست و جو میکردند که در نهایت باعث یک فناوری هوشمند در تمامی زمینهها شد.
باید بپذیریم که شکلگیری و گسترش فرایند نوسازی بالاخره با تولد فناوری همبستگی فرامرزی را توسعه و همبستگی فردی و سنتی را محدود میکند. فرهنگ ها همیشه و در هر شرایطی در قرون و اعصار دستخوش تغییرات بودهاند. مسلما این نوسازی با نوعی فرایند انفکاک ساختاری و ابزار قوی ارتباط همراه است. تحت تاثیر چنین فرایندی، در بسیاری از جهات سنت، تعهدهای جمعی و دیگر عناصر هویت بخش مانند ملیت و قومیت عملا به اندازه زیادی اهمیت خود را از دست میدهند. فرهنگها ناگزیر در این فرایند نفوذپذیری مرزهای بین اجتماعات مختلف را افزایش خواهند داد. در واقع فرهنگ ها تبدیل به نیروهایی جهانی ساز خواهند شد که پیوندهای سنتی محدود و شرایطی نسبتاً همانند را در همه جوامع حاکم میکنند.
بنظرم وبر بهترین نتیجه گیری را ارائه می کند. او نوسازی و تجدد را عواملی بسیار مؤثر در فرایند جهانی شدن میدانست و معتقد بود این تأثیر در درجهی نخست به واسطهی گسترش عقلانیت امکانپذیر است. همانگونه که افزایش انفکاک ساختاری به کمرنگتر شدن مرزهای میان واحدهای مختلف اجتماعی میانجامد، با گسترش فرایند عقلانیت در قلمرو جهانی شدن، تمایزهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی میان نظامهای محدود و معین اجتماعی از جمله جوامع ملی کاهش مییابند و به همان نسبت بر میزان همگونی و همسانیها افزوده میشود.
بنابراین از دیدگاه وبر، فرایند عقلانیت جهانیساز خواهد شد بطوریکه با گسترش آن همهی فرهنگها اجباراً ویژگیهای مشترک پیدا میکنند. این ویژگیهای مشترکی عبارتند از غیر شخصی شدن روابط که مهمترین عوامل در پیشرفت فنآوری، اهمیتیابی تخصصی و گسترش کنترل فنی عقلانی بر فرایندهای طبیعی و اجتماعی خواهند بود.
بدنبال این فعل و انفعالات بدیهی است که همیشه اکثریت نظامهای جهانی اعتقاد به تعمیق درون و گسترش بیرون دارند. همین علتی که همیشه باعث جنگ های فراوان و تغییرات مرزهای بین المللی بوده است. بنابراین بسیاری از متفکران به درستی معتقدند که رشد نظام جهانی پس از اینکه شکل گرفت، گسترش خود را بر اساس عقلانیت جدید آغاز میکند. گرچه این رشد و گسترش با فراز و نشیب و نوسانهایی همراه است، ولی متوقف نمیشود و دیر یا زود همهی موانع و مرزهای طبیعی، سیاسی و فرهنگی را در مینوردد.
نظریات پارسونز، کر، دانلود و هاربیسن در این مقوله از این نظر قابل توجه هستند که واقع گرایانه سعی دارند اعلام کنند جوامع در فرایند نوسازی همواره دچار دگرگونیهایی خواهند شد. بدیهی است که این انفکاک ساختاری همراه با فرایندی عظیم از فرهنگها را در بر میگیرد. آنان همچنین معتقدند این دگرگونی اجتماعی جهتی نسبتاً ثابت و معین نخواهد داشت. آنچه که در این فرایند از منطق واحد پیروی میکند عبارت از انطباق قابلیت بخش یک نظام زنده همراه با عقلانیت برای سازگار شدن با محیط جهانی است. بنابراین اگر بر این اساس جوامع در مسیر تحول مشترکی حرکت کنند، تقریبا در یکدیگر به صورت همانند ادغام خواهند شد، در نتیجه ناگزیر بهترین و سازنده ترین فرهنگ ها بدون تعصبات ملی و محلی در هم ادغام شوند. این متفکران به پشتوانه تحقیقات شأن با اندکی تفاوت این موارد را نشانههای فرایند جهانی شدن می دانند.
پارسونز معتقد است به علت تجدد بعد از رنسانس و عقلانیت اروپا جهانی شدن در ادامه باعث برتری فرهنگ اروپایی می شود. سیمون جامعه شناس فرانسوی تقریبا به عکس پارسونز معتقد است که در فرایند مقتدر جهانی شدن که بر عقلانیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مستقر می شود در بازسازی همه فرهنگ ها دست خواهند داشت و در تمامی نکات مثبت فرهنگها خود را به نمایش میگذارند. لذا با توجه به عقلانیت اجتماعی فرهنگ برتر جایگزین خواهد شد. پارسونز همچنین معتقد است که این تغییر اجتماعی چون در اثر جنگ استقرار نمییابد نیاز به جذب سرمایه جهانی دارد. این نیاز ناگزیر وابسته به مطالعات فرهنگ جهان کنونی و خصوصیات روز افزون آن است که به سرعت در حال تغییر خواهند بود لذا اجباراً در توقفگاههای برتر فرهنگی خودش را ترمیم می کند.
متفکرانی مانند مانند کر، دانلپ و هاربیسن ادعاهای مشابه پارسونز دارند و فراوان دربارهی فرایند همگون تر شدن جوامع سخن گفته اند. آنان معتقدند همگونی فزاینده در جهانی شدن منطقی غنی تر از انقلاب صنعتی در پیش رو خواهد داشت و بالاجبار سراسر جهان را فرا میگیرد. این منطق نیرومند، جوامع را به تلاش فزاینده برای دستیابی به کارآمدترین فنآوری تولید وامی دارد. با رواج یافتن دستاوردهای فنآوری اطلاعات، نظامهای اجتماعی در راستای سازگار شدن با ساختار اقتصادی نوین، متحول و دگرگون میشوند. بدین ترتیب انتخابهای عقلانی برای دستیابی به کارایی مناسب اقتصادی، همگونی و همبستگی فرایندها میان جوامع مختلف جهانی را پدید می آورد و در نتیجه نظم اجتماعی متفاوتی شکل میگیرد. آنان رسیدن به چنین نظامی را سرنوشت گریزناپذیر همه جوامع میدانند و بر این اساس تشدید و گسترش فرایند جهانی شدن را در محیطی نقد پذیر پیشبینی میکنند.
بل در اوایل دههی هفتاد به چنین دیدگاهی رسیده بود. بسیاری از متفکران مانند بل فرایند جهانی شدن را زمینهساز شکلگیری «سیاست فرا بینالمللی» میدانند. به نظر آنها امور جهانی صرفاً روابط بین الملل نیستند، بلکه روابط فراملی هم هستند که روابط پیچیده میان حکومتها، نهادهای بینالمللی حکومتی و غیرحکومتی را در بر میگیرند.
تقریبا همه متفکران از نیمه دوم قرن نوزدهم مهمترین عامل جهانی شدن را در درجه اول ابزار و در مرحله بعد قابلیت کاربرد ساده و عامیانه و تسهیل کنندهی ابزار وابسته به تحول انقلاب فنآوری اطلاعات می دانند. اشاره کلیه متفکرین نیمه دوم قرن نوزدهم بر این بود که پیشرفتهترین و گستردهترین فرایند جهانی شدن از زمانی آغاز می شود که رسانههای الکترونیک پا به عرصهی ارتباطات گذاشتند. به نظر مک لوهان این رسانهها ما را قادر میکنند تا جهان را چونان یک کل درک کنیم. با الکتریسیته، و توابع آن ما نظام عصبی مرکزی خود را در سطح جهان گسترش میدهیم و بلافاصله با تجربهی هر انسانی پیوند میخوریم و تحت تأثیر دانش چند رسانهای قرار می گیریم.
در واقع در این تحولات به صورت تجربی و همزمان میتوانند رویدادهای واقع در فاصلهی دور را احساس کند و از طریق ابزار آنها را به هم پیوند دهند. به نظر مک لوهان همهی این تحولات و فنآوریها نه تنها یک شبکهی ارتباطی جهانی پدید میآورند، بلکه جهانی شدن فرهنگ را به واسطهی گسترش دادن فرهنگ تودهای در جامعه جهانی متنوع و ممکن میسازند.
مکانیسم فشردگی عینی جهان در درجهی نخست به واسطهی فنآوریهای ارتباطی ممکن میشود که انتقال انسان، صدا، تصویر و هر شکل دیگری از اطلاعات را میسر میکنند. هر اندازه این فنون و ابزارها چندرسانه ای کارآمدتر و پیشرفتهتر شوند، فشردگی جهان نیز شتاب بیشتری میگیرد.
البته وی معتقد است فشردگی جهان صرفاً نتیجه تحولات علمی و یا انقلابهای فنی در عرصهی ارتباطات و رسانهها نبوده و نقش لیبرالیسم و ماهیت و منطق انباشت نیز در این زمینه نقشی مهم ایفا خواهند کرد. چرا که لیبرالیسم ذاتاً گسترش طلب است و هوای جهانگیرشدن در سر دارد. باید توجه داشت که مهمترین ویژگی اصلی و ممتاز جهانی شدن عنصر آگاهی است. وابستگی متقابل و درهم تنیدگی جهانی صرفاً برای واقعیت یافتن جهانی شدن کافی نیست، بلکه انسانها هم باید از امر جهانی و تعلق به جهانی واحد آگاهی داشته باشند. این خصوصیات اجتماعی فراگیر در جهانی است که امروز توانسته در بسیاری از جهات سازنده یک جهان همسو باشد. مسلماً جامعه واحد در بر گیرندهی انسانهایی خواهد بود که برداشتهایی همسان از حقوق و هویت یکدیگر داشته و هر روز در بخش های مختلف آن گام بر میدارند.
اگر به آنچه این متفکران اشاره داشتهاند توجه کنیم تقریبا اکثریت این ادعاها به اثبات رسیده است. در دهههای اخیر این نوع آگاهی بسیار افزایش یافته و پدیدارشناسیهای فردی بیش از پیش به کل جهان مرتبط میشوند. امروزه تعداد بسیار زیادی از انسانهای روی زمین، به نعمت فعل و انفعالات چند رسانه ای اکثر موضوعها و مسائل گریبانگیر خود بر مبنای جهانی شدن را مشاهده و بازتعریف میکنند. بازتعریف بر حسب آمیختگی مسائل ملی و محلی، مسائل نظامی سیاسی برحسب نظام جهانی، مسائل اقتصادی برحسب رکود و صعود بینالمللی، مسائل بازار برحسب محصولات جهانی یا مسائل محیط زیست برحسب نجات سیارهای، نمونههای برجستهی این گونه آگاهی هستند.
باید بپذیریم که در ادامه پیشرفت ابزار فناوری مهمترین پیشرفتها و پویاییهای فنی یا فناوریهای توسعه، به رشد دانش میکروالکترونیک تعلق دارد. امکانی که تحرک سریع مردم، افکار و تصور و منابع را در سطح کرهی زمین فراهم میکند. فاصلهها را بیش از پیش کاهش میدهد. ارتباط مستقر در کلیه نظام های ملی تبادل میشود. رقابت در عرصه جهانی شکل میگیرد و آن زمان فرصتی است که ناگزیر هر گونه اقدام فراملی و بینالمللی برای هر کشور کوچک و بزرگ، فقیر و غنی به اندازه وسع آنها صورت میپذیرد.
در قلمرو شکلگیری فناوری ارتباطات امور انسانی عمیقاً تغییر مییابد و به مردم اجازه دستیابی بیشتری میدهد لذا پیامدهایی گستردهتر از آنچه را که پیشتر تصور میشد تجربه میکنند. خلاصه، این فنآوری در فرایندی سریع جوامع ملی، محلی را تبدیل به جوامع بینالمللی می کند و وابستگی بیشتر از گذشته به وجود میآورد. در چنین شرایطی هر ملتی بخاطر رقابت به تبادل اطلاعات نیازمند میشود و نا خواسته کلیه ملل را به جمع آوری اطلاعات مجبور میکند.
جهانی شدن جامعهی انسانی بر میزان موثربودن ترتیبهای فرهنگی نسبت به ترتیبها و نهادهای سیاسی و اقتصادی استوار است. میتوان انتظار داشت اقتصاد و سیاست بهاندازهای که فرهنگی میشوند، جهانی خواهند شد. آنچه مسلم است نباید از رقابت عقلانی و مبتنی بر دانش در این عرصه کوتاهی کرد. امروز استقلال فرهنگی، اقتصادی و سیاسی همه کشور های جهان در گرو بازی خوب در این زمین است. زمینی که هر روز با پدیده تکنولوژی برتر تمامی فضاهای جهانی را در می نوردد. انقلابی که به نیکی به انقلاب اطلاعات یا داده ها نامیده شده است.
انقلابICT امروز همه عرصههای جهانی را مورد تاثیر قرار داده است. این انقلاب که هر روز عنصر دیتا در آن برجسته تر می شود بر تمامی برنامه ریزی های امور علمی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جهان تاثیر مستقیم دارد. بدیهی است که نوع استفاده از آن در دنیای کنونی کاملا متفاوت است. بعضی هنوز بر امکانات و معجزات آن اعتقاد ندارند بعضی در حد استفاده اندک به آن راضی شده و بعضی تا انتهای معادلات هوش مصنوعی و الگوریتم های متفاوت ریاضی از آن بهره می برند.
در شماره بعد انشالله به نکات موثر دیتا در مدیریت ایران خواهم پرداخت