این نقد رادیکال علیه کسانی است که یکسال جنبش درونزای زن، زندگی و آزادی را خواستند با توافق یا عدم توافق هسته ای پیوند بزنند. پیشفرض اینها این بود به زودی جمهوری اسلامی رفتنی است. حالا با تحریم، زودتر. این نگاه ساده انگارانه را همیشه نقد کرده ام. جنبش مدنی در ایران به همان اندازه که قدرتمند است، تیغ سرکوب هم برّان است. ساده تر بگویم ما در یک توازن قوا به سر میبریم؛فعلا نه زور ما به حاکمیت میرسد نه حاکمیت توان حذف جنبش را دارد. پس این رویارویی تا مدت مدیدی طول خواهد کشید.
یگ گزاره دیگر؛ تحریمهای حقوق بشری اگر نگویم شوخی، میگویم نمادین است. تحریم اثرگذار،فلج بانک و صنعت نفت است. اما مساله این است برنده این تحریمهای فلج کننده باندهای فساد سرکوبگر در ساختار قدرت و بازنده مردمند که هم باید با دخالتهای بیجای حکومت مستبد در امور شخصیشان مبارزه کنند هم باید برای لقمه نانشان بجنگند. واقعیت این است رفع تحریم ما را به دموکراسی لزوما نزدیک نخواهد کرد اما تحریمها ما را دورتر خواهند کرد. در کاهش تحریم و مهار تورم،جنبش دموکراسیخواهی در ایران قوی تر خواهد شد،از فضاهایی که به وجود می آید میتواند برای توسعه میدان کنشگری اش استفاده کند. دست بخش تضعیف شده خصوصی ولو محدود بازتر خواهد شد. به عبارتی تحریم معیشتی علیه مردم است.
میگویند تحریم نباشد پول سرکوب جمهوری اسلامی قطع میشود. عجب ساده انگاری. جمهوری اسلامی کل مردم هم گرسنه بمانند،پول سلاح سرکوب و مزدور سرکوب را جور میکند. گرایشی از اپوزیسیون، طرفدار تحریم است. در پس زمینه ذهنی آنها حمله نظامی سناریویی نهایی و ایده آل هست. اینها به جنبشهای مدنی باور ندارند. در رویای”احمد چلبی” شدن برای ایرانند. اما مشکلشان این است حمله نظامی بنا به دلایلی طرفداری ندارد. نه در اروپا نه آمریکا. ببینید برخورد غرب را با این طیف چگونه بود. تبادل زندانی با گروگانگیری جمهوری اسلامی. سفرهای دوره ای شان را یادتان است؟ دستاورد؟صفر در صفر. اما رسانه های پوشش دهنده سوالی نمی پرسند نتیجه این همه تور جهانگردیتان چه شد؟ واقعیت این است مشکل از آمریکا یا اروپا نیست. سیاست خارجی را نه گفتمان حاشیه ای حقوق بشر که منافع ژئوپلیتیک و منافع ملی کشورها می چرخاند. یادتان است وزیر خارجه بلژیک به نشان همبستگی با جنبش موهایش را برید؟همان کشور، محکوم به طرح بمبگذاری را با اسیرش مبادله کرد.
اما مساله چیست؟توافق یا عدم توافق را به جنبش گره نزنیم. هیچ دولت خارجی وظیفه ندارد ما را به مقصد برساند. تنها مقاومت مدنی چراغ راه آینده است…قدرت ما افزون شود دولتهای غربی به صف خواهند شد. نیازی به دریوزگی و التماس نیست. بدترین نقش در عالم سیاست بازی کردن نقش دستمال کاغذی یکبار مصرف است.
البته که میشود از حمایت جوامع مدنی غربی استقبال کرد؛ میشود بر درخواست توسعه فن آوریهای ضد محدودیت آزادی اینترنت اصرار کرد اما چرا نیروها بر این خواسته متمرکز نمیشوند؟ چون چلبی های اپوزیسیون ایران به جنبش های مدنی باور ندارند. خوش نیتهایشان، ساده انگارانه گمان میکنند رسالت غرب، رهایی ما ایرانیان است. بدنیّت هایشان در عطش حمله نظامی ویرانگرند بدون دیدن تجربه افغانستان، لیبی و عراق…التماس و تحقیر شدن، سبک زندگی اینها در سیاست شده. نه غروری نه حس شخصیتی. چراغ امید نجات جهان ایرانی در خود ایران است. در همبستگی شهروندی؛ در تشکل یابی و سازماندهی و البته حمایتهای مادی و معنوی ایرانیان خارج از کشور. در صبر و استقامت و استفاده از فرصتها. در خلاقیت ها و ابتکارات شهروندی برای تداوم و گسترده شدن و جمع شدن. زمانبر است اما پایدارتر و مطمئن تر. بی توافق یا با توافق، جنبش زن، زندگی و آزادی ادامه دارد.