چند وقتی است در رسانهها و محافل سیاسی صحبتهای فراوانی راجع به دالان به اصطلاح زنگزور میشود. این دالان بخشی از جورچین بزرگ ژئوپلیتیک است که حتی از خود قفقاز هم فراتر میرود. در بررسی این دالان، آن چه در اول باید از آن اجتناب کنیم تمرکز بر روی خود دالان است چرا که زنگزور در اصل شبیه به کلیدی است که جعبهای پیچیده از معادلات را در درون خود دارد و تمرکز بر روی کلید مانع از فهم آن چه درون این جعبه است خواهد شد. نکته دوم اما اجتناب از برخورد احساسی است که ایجاب میکند تا بحث جنگ میان ایران و باکو را تنها به عنوان اهرمی دیگر ببینیم. در عین هشیاری، هوشیاری و احتیاط، وقوع جنگ میان ایران ۸۵ میلیونی و جمهوری باکو ۱۰ میلیونی برای باکو که همچنان مشغول جنگ در جبههای دیگر با جمهوری ایروان ۳ میلیونی است میتواند به منزله خودکشی سیاسی برای باکو و ضربه اخلاقی – حیثیتی برای ایران باشد. قطعا باکو هر آن چه میتواند را انجام خواهد داد تا وارد درگیری نشود و ایران هم همه همت خود را به کار خواهد گرفت تا به منطقهای شیعه و مردمان ایرانی حمله نکند.
در سال ۱۹۹۹ میلادی بود که الهام علیف پسر حیدر علیف رئیس جمهور سابق باکو در سفر به ایالات متحده اظهار داشت: «حالا ما هم در ایالات متحده صاحب لابی هستیم و آن جامعه یهودیان است».
بنیامین پاگوسیان، رئیس مرکز مطالعات راهبردی سیاسی و اقتصادی در ایروان میگوید: «همیشه این مقایسه انجام میشد که آنها [آذری ها] نفت دارند و ما [ارمنی ها] جمعیت مهاجر» که میتواند به ایروان کمک کند. حدود ۷ میلیون ارمنی در خارج از جمهوری ایروان زندگی میکنند. لابی ارمنی طی سالها توانسته بود از نظر سیاسی و اقتصادی به ایروان کمک کند. در سالهای اخیر اما باکو توانسته تا لابی یهودی را که با آنکارا و لابی ترکیه همکاری تنگاتنگی دارد وارد بازی کند. در واقع در یک طرف، لابی باکو، یهودی و ترکیه و در طرف دیگر لابی ارمنی و یونانی قرار دارند. عدم رضایت برای فروش اف -۳۵ و اف -۱۶ از طرف آمریکا به ترکیه را به خاطر دارید؟ در هر دو مورد و به خصوص در ماجرای فروش اف -۱۶ لابی یونانیها آن قدر نفوذ داشتند که حتی وزیر امور خارجه ترکیه هم از آن شکایت داشت. ماجرای اعلام کشتار ارامنه در امپراتوری عثمانی که طی مصوبهای در سال ۲۰۱۰ در مجلس نماینگان آمریکا به عنوان «نسل کشی» قبول شد را یادتان است؟ درست در همین دوران بود که رابطه ترکیه و اسرائیل به مشکل برخورده بود (ماجرای کشتی ماوی مرمره هم در همین سال اتفاق افتاد). لابی یهودی که تا آن زمان از قبول «نسل کشی» جلوگیری میکرد عرصه را خالی کرد تا لابی ارمنی آن را به مجلس بقبولاند.
باکو با نزدیکی به ترکیه توانسته تا لابی یهودی را با خود همراه کند. بعلاوه اینکه خود باکو هم با میلیاردها دلار سرمایه حتی افرادی چون کسینجر و برژینسکی را برای مدتی با هدف لابیگری استخدام کرده است. همین هم به باکو کمک کرده تا در مقابلعدم فروش سلاحهای پیشرفته اروپایی و آمریکایی که لابی ارمنی از آن جلوگیری کرده، ۷۰ درصد سلاح خود را از اسرائیل وارد کند. در مقابل، اسرائیل ۳۰ تا ۴۰ درصد از نفت خود را از باکو تامین میکند و همچنین توانسته تا به جاسوسی و خرابکاری در ایران بپردازد.
سالها بود که با فشار لابی ارمنی، ایروان عادیسازی روابط با ترکیه را منوط به قبول «نسل کشی» از طرف ترکیه کرده بود. ترکیه هم عادیسازی روابط با ایروان را منوط به حل و فصل مسئله قره باغ کرده بود. بنابراین، قره باغ به عادیسازی میان ترکیه و ایروان و به خصوص موضوع نسل کشی ارامنه گره خورده بود.
مدت هاست اما ایروان سعی دارد تا موضوع نسل کشی را از موضوع عادیسازی جدا کند. به خصوص بعد از شکست در قره باغ، دولت نیکول پاشینیان سعی کرده تا با استخدام لابیهای خارجی از زیر فشار و نفوذ لابی ارمنی که توسط مهاجرین ارمنی اداره میشود و بر روی قبول نسل کشی پافشاری میکند بیرون بیاید.
آن چه تا الان رخ داده بود استفاده ترکیه و باکو از همدیگر به عنوان اهرم فشار بود. عادیسازی میان ایروان و ترکیه تبدیل به اهرمی برای باکو برای حل و فصل مسئله قره باغ، و حل و فصل مسئله قره باغ تبدیل به اهرمی برای ترکیه برای عادیسازی روابط با ایروان شده بود.
اما چند وقتی است که ایروان و آنکارا به دنبال عادیسازی بدون پرداختن به موضوع نسل کشی هستند. تا انتخابات ریاست جمهوری در ترکیه زمان بسیاری باقی نمانده است.
اگر ائتلاف مخالف آقای اردوغان برنده بشود، به احتمال فراوان مسئله نسل کشی حل شده و عادیسازی صورت خواهد گرفت و اگر هم که آقای اردوغان برنده شود، سعی خواهد کرد به هر شکل عادیسازی با ایروان انجام شود – البته اگر این کار قبل از انتخابات اتفاق نیفتد چرا که ترکیه در حال تنشزدایی در سیاست خارجی خود است و پیش از انتخاباتها فرصت بسیاری خوبی برای عرضه بهبودی روابط به رای دهندگان و نشان دادن مقبولیت دولت از طرف جامعه بین المللی است. آن چه در اینجا حائز اهمیت است این است که کارت نسل کشی ارامنه برای عادیسازی در حال از دست دادن ارزش خود برای باکوست. به همین دلیل است که باکو کارت زنگزور را با هوشیاری رو کرده است! حالا آن چه اتفاق افتاده این است که عادیسازی روابط میان ترکیه و ایروان منوط به حل و فصل مسئله قره باغ شده که خود دالان زنگزور را شامل میشود! با رو کردن دالان زنگزور، باکو توانسته تا شرط حل و فصل و تصاحب قره باغ را تا حدودی بومیسازی کند به این معنی که حل و فصل مسئله قره باغ حالا تا حدود بسیاری از زیر سایه روابط ترکیه و ایروان و مسئله نسل کشی که هیچ ارتباطی با باکو ندارد خارج شده و هم اهرم فشار (زنگزور) و هم هدف (قره باغ) تا حدود بسیاری تحت کنترل باکو قرار گرفته است.
از طرفی دیگر زنگزور چنان برای ترکیه اغوا کننده است که نمیتواند آن را نادیده بگیرد. در درجه اول، این دالان میتواند ایران را از قفقاز بیرون براند. ترکیه با این کار میتواند تا راه سنتی باکو – نخجوان را که از ایران عبور میکند تقریبا نابود کند و ارتباط ایران با قفقاز را قطع کند. بعلاوه اینکه وجود دو راه از ایران و جمهوری ایروان میتواند قدرت چانه زنی ترکیه هم در برابر ایران و هم در برابر باکو را افزایش دهد. همچنین، این دالان به همراه راهی دیگر از گرجستان قسمتی از تلاش برای جاده ابریشمی خواهد بود که الهام علیف یادداشت تفاهم آن را در سال ۲۰۱۵ میلادی در چین به امضا رساند. همین هم باعث اتصال تفلیس و باکو به ترکیه و همچنین تنگ کردن عرصه برای ایران در راه ابریشم خواهد شد.
نکته بعدی این است که زنگزور به ترکیه اجازه ارتباط مستقیم با آسیای میانه را میدهد. کشورهای این منطقه به دنبال بازیگری برای توازن قوا در برابر نفوذ فراوان چین و روسیه در آسیای میانه هستند و ترکیه میتواند در توازن قوا و همچنین نزدیکی با غرب به آنها کمک کند. درست همان طور که آذربایجان به ترکیه نزدیک شد و لابی یهودی را با خود همراه کرد و بدین ترتیب توانست نفوذ خود بر تصمیم گیران غربی را افزایش دهد، به احتمال زیاد این کشورها هم از همین رویه دنباله روی خواهند کرد و همزمان روابط خود را با رژیم صهیونیستی بهبود خواهند بخشید. بیدلیل نیست که وزارت خارجه اسرائیل با گسترش نفوذ ترکیه «بخش اوراسیا» را تشکیل داده که از دستاوردهای اخیر آن بازگشایی سفارت در ترکمنستان میباشد.
و در آخر اینکه با اتصال گاز و نفت آسیای میانه به باکو و در ادامه به ترکیه، هم اسرائیل، هم ترکیه، هم باکو که با کاهش ذخایر نفتی مواجه است و هم اروپا که با روسیه در جنگ است همه از این اتصال نفع خواهند برد.
البته باید یادآوری کرد که روسیه هم مخالف زنگزور نیست. مسکو مشکلی با کنار زدن ایران به دست ترکیه ندارد چرا که در آن صورت هم ایران از قفقاز حذف شده (همان طور که نیروهای حافظ صلح روسیه و ترکیه بدون نیروهای ایرانی در قره باغ با هم همکاری میکنند) و هم روسیه میتواند تنها با ترکیه که به غرب نزدیکتر است بده بستان کند (درست به مانند رفتار روسیه با ایران در سوریه!). از طرفی دیگر، زنگزور به مسکو اجازه خواهد داد تا بتواند راهی دیگر به ارمنستان داشته باشد. با جاده و خط آهنی که دربند روسیه را به باکو و از طریق زنگزور به ارمنستان وصل میکند، روسیه برای رسیدن به ارمنستان دیگر مجبور به استفاده از خاک گرجستان نخواهد بود که روابط مطلوبی با روسیه ندارد. از طرفی دیگر، حضور نیروهای حافظ صلح روسیه در قره باغ به مسکو کمک خواهد کرد که بر روی موضوع عادیسازی روابط میان ایروان و ترکیه و ایروان و باکو تاثیر داشته باشد و بدین ترتیب نه تنها نفوذ خود در منطقه را افزایش دهد که بتواند از هر سه بازیگر امتیازگیری کند.
شرایط بسیار نامطلوب برای ایران ایجاب میکند تا برای بهبود وضعیت کشورمان در قفقاز به هم اندیشی بپردازیم. متاسفانه، وابستگی شدید به روسیه باعث شده تا نه تنها قادر نباشیم از اهرم انرژی برای اثرگذاری در غرب استفاده کنیم که همچنین نتوانیم از اهرم رابطه با غرب برای اثرگذاری بر روسیه استفاده کنیم (بر خلاف ترکیه که با خطوط لوله و عضویت در ناتو این کار را به خوبی انجام میدهد).
اما حالا که در چنین وضعیتی قرار گرفتهایم، چه باید کرد؟ به نظر میرسد در کوتاه مدت چند راه حل وجود دارد که میتواند به بهبود وضعیت کشورمان کمک کند. ضمن تنشزدایی با باکو میتوان به تقویت ارمنیها و همچنین شبه نظامیان ارمنی در قره باغ / آرتساخ پرداخت که میتواند نفوذ ایران را که در اینگونه مسائل معمولا تبحر خوبی دارد افزایش دهد. قفقاز منطقه بسیار متنوعی است. میتوان از ظرفیت اقوام در آن استفاده و بدین ترتیب روابط با کشورها را تنظیم کرد. راه حل دوم تلاش برای تقویت ابتکار ۳+۳ است که میتواند ایران را دوباره به منطقه وارد کند. ایران باید تا حد امکان خود را به عنوان وزنهای برای توازن قوا برای کشورهای کوچکتر معرفی کند. و راه حل سوم تلاش برای بهبود روابط ترکیه و سوریه در قبال همکاری ترکیه با ایران در قفقاز است که میتواند به رابطه با روسیه هم تا حدودی تعادل بخشد.
هر آن چه هست باید از عملی شدن زنگزور جلوگیری شود و در صورت عملی شدن آن باید برنامه دومی را از قبل در اختیار داشت.