روسیه نیز به ارکستر کشورهای عرب خلیج فارس علیه تمامیت سرزمینی ایران پیوست و حتی از چین موضعی فراتر گرفت و سوابق تلخ خود در ایران را در یادها زنده ساخت. تخصصی در سیاست خارجی ندارم، اما هرگز متعجب نشدم. رویکردی که در سیاست خارجی اتخاذ کرده ایم نتیجه ای جز این ندارد. این همگن با سوابق روس ها و شیطنتی است که علنی کرده اند، اقدامات و ساخت و پاخت های پنهانشان را خدا می داند به ویژه اگر از سَر وسِرّ بسیاری از برنامه ها و مراکز استراتژیک ایران هم در مراودات سالهای اخیر خبردار شده باشند. بی جهت نیست که آقای ظریف به کارشکنی های آنان اشاره و بسیاری از اهل خبره به احتمال چراغ سبزهای روسیه در حملات مکرر رژیم اسرائیل به مراکز وابسته به ایران در سوریه مشکوکند. روس ها بارها ثابت کرده اند که با آنها تا انتهای خط نمی توان رفت و با الفبای حسن همجواری بیگانه اند و الا با همسایه ای که هزاران سال دیگر باید با آن همجوار باشند چنین نمی کردند. همانقدر می فهمم که همنوایی با مدعیان تمامیت ارضی یک کشور به هیچ وجه با ادعای رابطه استراتژیک همخوانی ندارد. سیاستگذاران اصلی کشور و دستگاه سیاست خارجی باید توضیح دهند چرا دو کشوری که به عنوان متحد استراتژیک به مردم ایران معرفی شده اند، از خطوط قرمز ملت ایران چنین عبور کرده اند؟ پاسخ قاطع و چاره جویی جامع مسئولان، نسبت به این تعدی و پیشگیری از تکرار آن چیست؟ واکنش خفیف سخنگوی وزارت خارجه آن هم بدون نام بردن از روسیه در شان پاسخ به چنین تعریضی است؟ ( وزارت امور خارجه صبح امروز با احضار سفیر روسیه در تهران خواستار تصحیح موضع فدراسیون روسیه نسبت به جزایر سه گانه شد.)
در آذرماه سال گذشته که چین علیه تمامیت ارضی کشور عزیزمان وارد گفت و گو با کشورهای عرب خلیج فارس شد، نکاتی عرض شد که همان مضامین در خصوص روسیه قابل تامل و تکرار است، چرا که همان اشکالات باقی است.
سیاست خارجی، گرفتار جاماندگی از تحولات جهانی و فقر نخبگی است
بی مقدمه عرض می شود تعریض و تعرضات اخیر به ایران، صرفا ناشی از سیاست های منفعت طلبانه و دو دوزه ی «روسیه» یا چین یا عناد آمریکا و انگلیس و فرانسه نیست که ماهیت این قدرتها و سوابقشان روشن است، ناشی از ضعف گفتمانی و جاماندگی از تحولات جهانی و منطقه ای و ضعف مطالعات شناختی و عدم تعادل در سیاست خارجی ایران و علاوه دریافتی که روس ها و چینی ها از نیاز ایران تحت تحریم به خود پیدا کرده اند، نیز هست. مروری بر واکنش ضعیف و یا بی عملی رسانه ها و تریبون های نزدیک به حاکمیت در قبال تعدی اخیر روسیه نشان می دهد تا چه اندازه دست به عصا شده ایم. اگر روزگاری در چهل سال پیش دعوای اصلی جهان، جنگ سرد و رقابت ایدئولوژی های شرق و غرب بود و در میانه شعارها و بلوک بندی های چپ و راست جهانی، گفتمان ایدئولوژیک ایران مخاطبانی در جهان به ویژه منطقه یافت، سالهاست اولویت های جدیدی پدید آمده و سکه های رایج روابط جهانی در عرصه های دیگری نیز ضرب می شود. اما گویی ما همچنان می خواهیم صرفا با همان سکه قبلی در معادلات امروز جهان و منطقه ورود و یارگیری کنیم. متاسفانه در طراحی سیاست خارجی مان، نه اندیشکده های قوی مطالعات استراتژیک غرب شناسی و شرق شناسی در کشور دیده می شود و نه مسندها و تریبون های سیاست خارجی در اختیار نخبگان تراز اول است و نه طی دهه ها، رویکرد و صدای منسجمی از دستگاه سیاست خارجی کشور شنیده شده است. سیاست خارجی کشور، نظیر سیاست داخلی که اکثریت نخبگان را خانه نشین کرده اند، از فقر راهبرد منسجم و دوراندیشانه و همچنین فقر نخبگی عمیقا رنج می برد و تک چهره ها نیز خانه نشین شده اند. به سفرای کشورمان در برخی از کشورها نگاه کنید. نه درجه و سابقه ی علمی در مطالعات آن کشورها دارند و نه حتی بعضی می توانند بدرستی و سلیس به زبان آن کشورها سخن بگویند. بعضی سفارت خانه ها به جای تبدیل شدن به مراکز مشورت های راهبردی تبدیل به دوران گذران بازنشسته ها یا نورچشمی ها شده است و از همین روی توان و دانش آن را ندارند که قبل از آن که چنین رویکردهایی در این کشورها شکل بگیرد روند تحولات را شناسایی و مسئولان و مردم را آگاه سازند و لذا همگی غافلگیر می شوند. برخی از سفارتخانه ها حتی در عملکرد معمول کنسولی خود لنگ می زنند و ایرانیان خارج از کشور را به بی پناه ترین ملت ها تبدیل ساخته اند. کیست که نداند درک عمق استراتژیک در سیاست خارجی از عهده ی هر کسی بر نمی آید و با چند شعار و بستن یقه ی دیپلماتیک، سیاست خارجی ساخته و پرداخته نمی شود. سیاست خارجی در بالا و پایین رفتن از دیوار سفارتخانه ها و رنگ کردن دیوارها و نام گذاری خیابان ها و چوب لای چرخ گذاشتن دولت های نا همگن با یک جناح ارتفاع نمی گیرد، بلکه خیانت هایی چون حمله به سفارت عربستان را شاهد خواهیم بود. سیاست خارجی طرح و برنامه و دوراندیشی و تخصص و پشتوانه و حضور قوی در کرسی ها و بازارهای جهانی و ثبات می خواهد. همین ماه های گذشته، رسانه های داخلی نزدیک به یک جناح از حجم یک تا یک و نیم میلیون بشکه ای خرید نفت ایران توسط چین به خود می بالیدند. اما آیا هرگز از خود پرسیده اند، اساسا چرا باید ایران بزرگ مجبور به کاهش صادرات نفت خود تا این حد شده و آن را هم با نرخ کمتر و با شرایط تحمیلی بفروشد و اقتصاد خود را به چنین روزی بیاندازد و اساسا چرا این فروش نفت در سفره مردم مشاهده نمی شود؟ چگونه چنین اضطراری در ایران، برای چینی ها و روس ها و دیگر رقبا توهم ایجاد نخواهد کرد؟ رخداد اخیر نیز نشان داد که روس ها با ارزیابی از نیاز ایران، باکی از واکنش احتمالی ما نداشته اند، چنان که چینی ها هم نداشتند.
بی تردید عوامل مختلفی در تغییر معادلات منطقه و تضعیف موقعیت آمریکا در خاورمیانه نقش داشته اند، اما مگر نه آن است که ایران نیز سالها در تقابل با آمریکا، هزاران نیروی انسانی و میلیاردها دلار از سرمایه ملی هزینه کرده است. حال چگونه روس ها و چینی ها که شریک استراتژیک ایران نام گرفته بودند، باید بتوانند، فرصت طلبانه در منطقه حضور پیدا کنند و با دول جنوبی خلیج فارس نرد عشق ببازند و نه تنها ایران را شریک ندانند، بلکه با بی مهری به ایران، جولان دهند و با مدعیان تمامیت سرزمینی مان همصدا شوند؟ اشکال کار کجاست؟ فقط فرصت طلبی و چند جانبه گرایی روس ها و چینی ها یا عرب هاست؟ خطاهای استراتژیک داخلی و خارجی و جاماندگی و یک جانبه نگری سیاست خارجی ایران نیست؟ آیا اقدام متعرضانه روسیه و چین هم توطئه آمریکاست؟
ایران باید محور توازن منطقه باشد
از مشکلات کشور آن است که از ماهیت شعار نه شرقی و نه غربی عدول شده است. برخی شعار نه شرقی نه غربی را به محو ایران از نظام روابط بین الملل تحریف کرده اند و برخی گویا با وابستگی به یک طیف جهانی خواسته یا ناخواسته آن را بلاموضوع ساخته اند. مقتضای شعار نه شرقی و نه غربی، استقلال از نفوذ قدرتها و امکان نقش آفرینی در فضای بینابینی است و هر شرط و عاملی که این فضای بازیگری را محدود کند، ناقض و تحریف آن شعار است. متاسفانه به ویژه در یکی دو دهه اخیر سیاست هایی اتخاذ شده که به شدت محدودیت آفرین بوده و دست ایران را بسته و تعادل را از بین برده است و در نتیجه استقلال در سیاست خارجی از جمله رابطه با روسیه و چین متوازن دنبال نشده و نگرانی از وابستگی بالا گرفته است. همه شاهدیم که کشوری که باید محور توازن منطقه باشد، خود در برخی موارد از حالت توازن هم در عرصه ی داخلی و هم بین الملل خارج شده، و تحریم های چند ده ساله توان ملی آن را به شدت تنزل داده است. حالا باید روشن شده باشد که پس از عبور از دوران جنگ سرد، اقتصاد و سیاست خارجی از سکه های رایج قدرت جهانی شده است و از همین روست که کشورهای عرب ثروتمند با همه ضعف ها ی اساسی شان میدان گرفته اند.
به تلاش های بزرگی که برای استقلال کشور و قدرت دفاعی کشور طی چندین دهه شده، قلبا و عمیقا ارج می نهم و به خونهای پاک مرزداران وطن سر تعظیم فرود می آورم، اما روشن است که «قدرت سخت نظامی» با همه اهمیتش بدون اتکاء به قدرت اقتصادی و همراهی جمهور که از مولفه های نخست در برقراری امنیت ملی است و بدون اتکاء به «قدرت نرم» کافی نیست، بلکه هم نارضایتی داخلی وهم فشار و طمع ورزی خارجی را بر می انگیزد. این نگاهی است که رهبران کشور در تحلیل سقوط شوروی داشتند. حال چه شده است که آن تحلیل ها فراموش شده است؟
این که ما نمی توانیم با همه قدرت ها مذاکره کنیم، توهین به خودمان و فرصت سازی برای رقیبان است
که ما نمی توانیم با همه قدرت ها مذاکره کنیم یا اجازه آن را نمی دهیم، یک اتهام و توهین به خودمان و نخبگان میهن و یک فرصت سازی برای رقیبان است. چرا پس از ۴۴ سال نمی توانیم؟ خواهید گفت آنها قابل اعتماد نیستند. آری، مگر چین قابل اعتماد بود؟ مگر روسیه که ایران را در جنگ پهپادی تجاوز به اوکراین به متهم جهانی تبدیل کرد و حالا هم چنین تعریض می کند، قابل اعتماد بود؟ ترکیه که در اندیشه جابجایی مرزهای شمالی از طریق آذربایجان است، قابل اعتماد است؟ عربستان که مدعی حوضچه های نفتی و حامی ادعای امارات است قابل اعتماد است؟ حتی افغانستان هم قابل اعتماد نیست. اساسا سیاست خارجی عرصه اعتماد نیست، بلکه عرصه بهره گیری هوشمندانه و آینده نگر از امکانات و فرصت هاست. ایران در موقعیت راهبردی چهارراه جغرافیای سیاسی اقتصادی به عنوان یک فرصت بی نظیر قرار دارد، اما به شکل روزافزونی تلاشها متمرکز بر دور زدن این چهارراه و در بن بست قرار دادن ایران است. ترکیه که با رژیم اشغالگر هم ارتباط دارد، سال ۲۰۲۲ را سال ارتباط با جهان نام نهاد و همین دیروز معامله ای سنگین در ناتو به انجام رساند، اما ایران که باید نقطه تعادل منطقه و چهار راه ارتباطی باشد نوع ارتباط با کشورهای طرف قرار داد خود را چنان یک سویه تنظیم نموده که نظیرش کمتر مشاهده می شود و این به تنهایی از وضعیت غم انگیز پاسپورت ایرانی هویداست.
ادعاهای ارضی علیه ایران، می تواند خطرناک و پرهزینه شود
پای میهنمان در میان است. همه باید برای خروج از این عدم تعادل و ادعاهای روزافزون ارضی علیه کشور که می تواند خطرناک و پرهزینه شود چاره جویی کنیم و در راس همگان مسئولانی قرار دارند که گویی این همه مخاطرات را نمی بینند و این همه انذارها را نمی شنوند و شاید هم بسیاری قادر نیستند چون از دانش و جهاندیدگی لازم برخوردار نیستند. این که نه ما جهان را بفهمیم و نه جهان ما را، یک سیاهچاله ارتباطی و لکنت عمیق است که می تواند ما را به مدرسه استثنائی های جهان وارد کند. واقعیت ها فریاد می زنند که در جهان پیچیده ی امروز، اصرار بر سیاست های تک بعدی گذشته، جواب نمی دهد. گسترش روابط با کشورهای منطقه نیز گرچه ضروری و مفید است، اما با توجه به توان اقتصادی و نوع روابط این کشورها با قدرتها، بدون ارتباط متوازن و متنوع و معمول با همه جهان نتیجه ی کاملی نخواهد داشت، چنان که امروز کار به جایی رسیده است که در احقاق حقابه خود از افغانستان و بازگشت طلب از عراق و کره دچار مشکل هستیم و الا اینکه بفروشیم و پولمان را نتوانیم پس بگیریم که هنر نیست. حساب حقمان در خزر که بماند.
این گونه نیست که جهان یا سلطه گر است یا سلطه پذیر و تمام راه حل ها به اعمال قدرت سخت در داخل یا خارج و یا قطع رابطه با فلان کشور ختم می شود و اگر جور دیگری رفتار کنیم، همه چیز زیر و رو می شود. راه حل های بینابینی هم وجود دارد و کشورهایی در جهان هستند که توانسته اند در ارتباط متوازن با جهان زیست کنند. به جای قهر با مردم، و به جای قهر با جهان، ضروری است تحول و توافق در داخل ، و توازن راهگشا و بن بست شکن در خارج و با همه ی قطب های جهان، در اولویت و فوریت قرار گیرد. آنگاه روسیه وچین و اروپا و آمریکا و دیگر قدرتها و کشورها، در جای صحیح خود قرار خواهند گرفت و با مردم و تمامیت ایران معامله ای در خور کرامت این ملت خواهند داشت.