یقیناً هنوز خیلی زود است که بتوان به یک جمعبندی واقعبینانه از اتفاقات اخیر روسیه رسید. تنها خبری که از «پریگوژین» بیرون آمده، فایل صوتی اوست که گفته: «حرکتش علیه حکومت نبوده». ضمن آنکه خودش هم معلوم نیست کجاست؟ بعد از آنکه نیروهای او روز شنبه وارد «روستوف» شدند و فرماندهان نظامی هیچ مقاومتی نشان ندادند، ستون نظامیاش بهسمت مسکو حرکت کرد. جهان، شگفتزده به آن تحولات مینگریست و همه میپرسیدند: «بعد از ورود آن ستون نظامی به مسکو، پوتین و ارتش روسیه چه خواهند کرد؟». اما دفعتاً در ۲۰۰کیلومتری مسکو، پوتین در تلویزیون مسکو ظاهر میشود و بدون نام بردن از «پریگوژین»، آن اقدام را بهعنوان «خیانت» محکوم میکند. بعد «لوکاشنکو»، رهبر بلاروس، که عملاً دستنشاندۀ پوتین است، اعلام میکند که توافق شده «واگنرها» به مسکو نرفته و به بلاروس بروند. در عوض، اتهام «خیانت» و مجازات علیه آنان منتفی خواهد شد. این توافق عملاً پایان کودتا، شورش، قیام، یا هر نام دیگری که بر حرکت «پریگوژین» بگذاریم، بود. آنچه مسلم است، «پریگوژین» و ارتش خصوصی «واگنرها» از صحنۀ نظامی و سیاسی روسیه خارج شدهاند؛ صرفنظر از آنکه بعداً مورد مجازات قرار بگیرند یا بخشوده شوند. سؤال اساسی آن است که آن تحولات، چه آثار و تبعاتی بر رهبری پوتین خواهند گذارد؟
نخستین نکتهای که میتوان گفت، آن است که آن تحولات، تأثیر منفی بر جایگاه سیاسی پوتین خواهند گذارد. او در طی دو دههای که رهبری بلامنازع روسیه را در دست داشته، همواره تلاش نموده در هیبت رهبری مقتدر، مسلط، قاطع، مصمم و قدرتمند ظاهر شود. کمترین تأثیر اقدام «پریگوژین»، خدشهدار کردن آن هیمنۀ نیرومند و پرصلابتی بود که پوتین همواره سعی کرده از حکومتش بسازد.
تأثیر مهم بعدی در رابطه با جنگ اوکراین میباشد. حمله به اوکراین، جامعۀ روسیه را به دو گروه تقسیم کرده. پوتین سعی کرده بهکمک مجموعهای از رسانههای حکومتی، جنگ اوکراین را نبردی برای احیاء عظمت امپراطوری تاریخی روسیۀ بزرگ در آورد. بخشی از جمعیت مسنتر، کمتر تحصیلکردهتر و ملیگرای روسیه هم بهاو بهچشم یک قهرمان مینگرند. در مقابل، نسلهای جوانتر و تحصیلکردهتر، هم با دیکتاتوری پوتین مخالفند، و هم با جنگ اوکراین. حکومت هم هر اعتراضی به جنگ اوکراین را بهشدت سرکوب میکند.تحولات اخیر، یقیناً توجیه جنگ اوکراین را برای پوتین دشوارتر خواهد نمود.