شوربختانه، باید پذیرفت جامعه مدنی ایران، بهویژه در حوزه شهر و معماری تنها و کمتوان است. دولت و نهادهای عمومی، برخلاف ادعاهای ظاهرالصلاح خود، علاقهای به نیرومندی و تأثیرگذاری سازمانهای مردم نهاد ندارند. در مواردی هم آنها را رقیب خود میداند.
درچنین شرایطی، جمعی از علاقمندان به هویت فرهنگی و تاریخی شهر، گاه و بیگاه، دور هم جمع میشوند تا راهی برای احیای مدنیت فرهنگی و شادابی شهری لالهزار بیابند، متأسفانه، تاکنون به جایی نرسیده.
ولی مگر میشود دست از کار شست و کنار نشست؟ قطعأ نه!
اما شاید به جبر روزگار و از سر ناچاری بهتر باشد به روشهایی متوسل شد که در ظاهر کوچک و کم تأثیر مینماید ولی اگر درست و اندیشیده عمل شود حتما نتایج بزرگی به بار میآورد. اینجا میتوان یک مصداق عینی و محقق را مدنظر قرار داد و درسهای آن را به کار بست.
در ته بنبست در کوچه آقاموسی، از کوچه خلیلی مفرد (امین الدوله سابق) پامنار، شمال خیابان مجتهدبرازجانی دو سال پیش خانه مخروبهای بود که از سال ۱۳۸۴ و بعداز تصرف آن توسط شهرداری تبدیل به بیغولهای پرعفونت شده بود، کوچه اطراف را هم ناأمن و بیدفاع کرده بود. شهریور ۱۳۹۸ سه نفر از جمع بزرگ علاقمندان به هویت و مدنیت شهری تهران، در یک فرآیند قانونی، برنده مزایده بیاوتی این ملک شدند و آستین بالا زدند و با منابع کاملا شخصی خود، این ملک عفونت زده را تبدیل به خانه اردیبهشت اودلاجان کردند.
امروز این خانه، یکی از قطبهای نمایش فیلم مستند در تهران است و هرهفته یک مستند یا داستانی کوتاه در آن نمایش داده میشود و جلسه گفت و شنید با حضور عوامل فیلم برگزار میشود. این خانه هرهفته یک نشریه تکبرگ با موضوع محله و مردم منتشر میکند که تا کنون ۱۰۳شماره آن منتشر شده و شدیدأ مورد اقبال اهالی محل و دوستداران بافت تاریخی است. نشستهای ادبی و فرهنگی دراین خانه برگزار میشود و اهالی محل، گاه میهمانان خود را به آنجا میآورند!
در جریان مرمت واحیا معلوم شد این خانه قدمت زندیه دارد و حمام و خزینه تاریخی آن، با دیوارنقشهای آهکبریاش گواه زنده این تاریخ و مدنیت است. این خانه تبدیل به نقطه ثقل مدنی کوچه شده و آبادی و آبادانی را اشاعه میدهد. به تاسی از تأثیرات احیای این خانه، خانه همسایه نیز که از دیگر عفونتکدههای محله بود، آباد شد و شمایل تاریخی خود را به دست آورد و به زودی تبدیل به بازار تخصصی هنر خواهد شد. شهرداری به خاطر این اقدامات، مجبور شد کوچه را سنگفرش کند که خود این اقدام سبب ارتقای منزلت زیستی محله شد.
نخستین نتیجه این اقدامها که با احیا و مرمت یک خانه تاریخی شروع شده، آن است که در این محله دیگر کسی خانهاش را نمیفروشد در حالیکه دوسال پیش وقتی از کارگاه بیرون میزدیم مردم دورهمان میکردند که خانه نمیخرید؟
در لالهزار و جاهای دیگر باید با همین گامهای کوچک ولی مؤثر شروع کرد. به عنوان مصداق واقعی میتوان به چند مورد مشخص، اشاره کرد: شهرداری آماده است احیا و بهرهبرداری از تئاتر نصر را به مزایده بگذارد. از سوی دیگر «باغ علاءالدوله» که روزگاری مکان شکلگیری و فعالیت هنرستان هنرپیشگی (۱۳۱۸) بود و بزرگان تئاتر نوین ایران را دور هم جمع کرده بود و هنرمندان بزرگی را تربیت کرد، میتواند بهصورت بیاوتی واگذار شود. خانه صدراعظم پیرنیا و خانه هرمز پیرنیا هم دنبال سرمایهگذار و بهرهبردار است. خانه ارزشمند معین التجار بوشهری که در مالکیت یکی از بانکهای دولتی است واکنون در صورت ادامه بیتوجهی درحال انهدام است. هرکدام از این مصادیق اگر توسط دلسوختگانی از جامعه احیا شود حتمأ موجب تحولی در شعاع مشخص از اطراف خود خواهد شد.
از این نمونهها در لالهزار زیاد است که چون مالکیت دولتی یا عمومی دارند، از جهاتی، حصول توافق سادهتر است چون از ابزار «کارشناسی دادگستری» استفاده میشود که جای چکوچانه زنی ندارد.
اما، دمدستترین مکان که میتواند تبدیل به مکانی برای فعالیت فرهنگی و مدنی شود، «پژوهشکده موزه سینمای ایران» در کوچه پیرنیا است که کاملا مرمت و احیا شده و حاضر و آماده میتواند در اختیار جامعه مدنی قرار گیرد.
اما، در انتهای این یادداشت، لازم است به یک نکته مهم اشاره شود: جامعه مدنی باید از برج عاج پایین بیاید. این تصور اشتباه را از سر بیرون کند که انگار دستوراتش باید فصلالخطاب خاص و عام قرارگیرد. جامعه مدنی باید با اتکا به خود و تواناییهای خود وارد گود اجرا شود. هزینه کند. زخمی شود و بصورت واقعی در مرکز میدان باشد. زمانِ صدور بیانیه گذشته، باید پذیرفت «کس نخارد پشت من». باید دندان لق حمایت دولت و شهرداری را کند و دور انداخت. باید از دولت و شهرداری در حدی که بصورت واقعی توان دارد، انتظار داشت.
نه بیش از آن
اردیبهشت لالهزار | بهروز مرباغی
- نویسنده : بهروز مرباغی
- منبع : مجله نیم روز
- 492 بازدید