بررسی نظر آیه الله خامنه ای درباره صلاحیت ملت برای تحلیل و مشارکت در تعیین سرنوشت کشور از طریق رفراندم:
محمد حسین صبحیه (استاد دانشگاه)
به اختصار، سبکهای رهبری را در دو دسته کلان می توان طبقه بندی کرد:
۱) رهبری توانمند ساز: که به توانمند سازی پیروان با جلب مشارکت آنها در امور می پردازد!
۲) رهبری ناتوان پرور: که به تضعیف پیروان در دوره رهبری خویش می پردازد!
برای تقریب به ذهن دو رویکرد پدر خانواده را مقایسه کنید: پدری که با مشارکت دادن فرزندانش در امور اعتماد بنفس و رشد فکری آنها را تقویت و آنان را توانمند بار می آورد؛ در مقابل پدری که علیرغم علاقه به فرزندانش با تصمیمات و اقدامات شخصی، بدون مشارکت فکری و عملی فرزندانش، آنها را منفعل و از ابتدا ناتوان و متکی و وابسته به خود بار می آورد !
مهمترین وظیفهُ یک رهبر، مربیگری برای رشد و تقویت آحاد جامعه از طریق تسهیل تشکل یابی در نهادهای مدنی و مشارکت در امور کشور از جمله با شکل گیری و تقویت احزاب در راستای توانمندسازی ملت است!
یک ملت، به اندازه نهادهای مدنی اش قوی است!
در این چند دهه، کدام برنامه ها در راستای تقویت نهادهای مدنی بوده است؟!
در عمل، از یک طرف، تمام تلاش برای تقویت نیروهای «امربر» نظامی و مداخله غیرقانونی آنها در سیاست، اقتصاد، فرهنگ، …، به صورت یک حزب تمام بوده است و از طرف دیگر، در این چهل سال، احزاب و نهادهای مدنی در تمام سطوح تخریب و فرد سالاری و حکومت توتالیتر در کشور تقویت شده است!
کاش آیه الله خامنه ای، وظیفه اصلی رهبری خویش را توانمند سازی ملت می دانست و از سی سال پیش در هر موضوع با راه اندازی نشست های تخصصی در رسانه ملی و خلقِ گفتمان ملی، فرصت تحلیل، مشارکت فراگیر و توانمندسازی ملی را فراهم می کرد تا ایرانیان آگاهانه در تصمیمات ملی، هزینه ها و پیامد های آن مشارکت کنند!
وقتی ملت باید هزینه تصمیمات را بپردازد چرا نباید در اتخاذ تصمیمات مشارکت کند؟!
متاسفانه سبک رهبری آموخته و رایج در اغلب روحانیت، تحت تأثیر آموزه های متون پیشامدرن و تربیت خانوادگی پدرسالار سنتی، بیشتر «سبک رهبری دستوری» است و برای پیروان بیش از اطاعت محض و دنباله روی نقشی قائل نیست! اما، با رشد نسل جوان تحصیلکرده، حتی در یک خانواده کوچک هم سبک رهبری سنتی پدرسالار دیگر جواب نمی دهد و فرزندان خواهان مشارکت فعال در تصمیمات خانواده، بویژه اگر بر سرنوشت فردی آنها تأثیر دارد، می باشند! نسل جوان کنونی در سطح ملی هم خواهان دیده شدن و مشارکت فعال است.
در حالیکه توسعه و پیشرفت در دنیای مدرن محصولِ کارکرد نهادهای مستقل مبتنی بر اصول حرفه ای است؛ سیاستهای کلان در این چند دهه، در راستای تخریب نهادی بوده و همه نهادها به نوعی تخریب و با شخصی سازی و حامی پروری دچار کژکارکردی شده اند! نه ارکان حکومت از قبیل مجلس دیگر، توان نمایندگی ملت و تصمیم گیری دارد و نه قوه مجریه و نه قوه قضائیه استقلال دارد؛ همه متکی به فرد شده اند و استقلال حرفه ای خویش را از دست داده اند! نه تنها ارکان حکومت، حتی نهاد بازار و بخش خصوصی و مدنی نیز با نوعی رانت حکومتی زمین گیر شده و استقلال نهادی خود را از دست داده و وابسته به حکومت تمامیت خواه شده و با گزینش های سراسری سیاسی، استقلال حرفه ای از همه نهادها سلب شده است!
سال گذشته با اوج گیری اعتراضات، حاکمیتِ نگران، چراغ سبز برگزاری نشست های آزاد اندیشی و گفتگو در سطح دانشگاه ها برای تحلیل و ارائه راهکار را صادر کرد؛ اما پس از موفقت در سرکوب خشونتبار اعتراضات جوانانِ تحول خواه نتیجه چه شد؟
آیا نشست ها و گفتگوها ادامه یافت؟ آیا بر اساس راهکارهای پیشنهادی، حاکمیت به ملت امتیاز داد یا به اصطلاح خودش به «دشمنان خارجی» امتیاز داد و به سازش با عربستان پرداخت؟!
آیا توانمند سازی ملت در این سیاستها اولویت حاکمیت بوده است یا حفظ قدرت انحصاری و تسلیم کردن ملت ولو با امتیاز دادن به «دشمن خارجی»؟!
به نظر بهترین خدمت آیه الله خامنه ای در شرایط فعلی، اصلاح سبک رهبری در کشور از طریق اصلاح قانون اساسی، کاهش اختیارات رهبری به نفع مردم و محدود کردن اختیار نظامیان برای مداخله در سیاست، اقتصاد، فرهنگ و توانمندسازی نهادهای مدنی با سازوکارهای قانونی است!
ملت ایران که با جانفشانی فرزندانش انقلاب کرد، هشت سال با مشارکت فعالانه و ایثار جان و مال خویش تمامیت ارضی کشور را حفظ نمود و چند دهه با صبوری هزینه سیاستهای نادرست حکومت را پرداخت، مستحقِ «سبک رهبری مشارکتی» است!
انصاف نیست این ملت انقلابی در صحنه، صغیر پنداشته شود و بتدریج به انفعال کشیده شده و از حق قانونی مشارکت در تعیین سرنوشت خویش محروم گردد!
اگر ملت حق تعیین سرنوشت ندارد، اعتبار نظام جمهوری اسلامی با رای ملت چه می شود؟!