«اعتمادملی» گرچه در میان سیاسیون بهعنوان یکی از احزاب اصلاحطلب شناخته میشود اما شهرت ارگان رسمیاس یعنی «رورنامه اعتمادملی» در میان مردم و نخبگان بیشتر است، تا جایی که همچنان و با گذشت بیش از ۱۱ سال از توقیف «پیشگیرانه»، بسیاری آن را همچنان به خاطر داشته و از روزگاری که مخاطبش بودند، میگویند.
فراز و فرودهای روزنامهای که در اول بهمن ۱۳۸۴ با صاحبامتیازی مهدی کروبی، دبیرکل وقت حزب اعتمادملی منتشر شد و تا زمان توقیف نزدیک به ۱۰۰۰شماره از آن روی کیوسکهای مطبوعاتی رفته بود، کم نیست.
در این گفتوگو به سراغ الیاس حضرتی، دبیرکل فعلی حزب اعتمادملی که خود نیز مدیر مسئولی روزنامههای اعتماد و تعادل را برعهده دارد، رفتیم تا از جایگاه روزنامهای حزبی بگوید که به پرمخاطبترین روزنامه خصوصی کشور نیز بدل شد. حضرتی البته از تلاش برای انتشار دوباره اعتماد ملی هم گفت؛ روزنامهای که اگر منتشر شود، قطعا رقیبی سرسخت برای روزنامه او یعنی اعتماد خواهد شد.
روزنامه اعتمادملی یکی از موفقترین و پرمخاطبترین روزنامههای دهه ۸۰ شمسی است. از طرفی این روزنامه جزو معدود روزنامههای آن کشور بود که صریحا وابستگیاش به یک حزب مشخص بود و حتی نامی مشترک با حزب هم برایش انتخاب شده بود. بهعنوان فردی که در آن زمان هم مدیر مسئول روزنامه اعتماد بودید و هم از اعضای ارشد اعتمادملی بودید، درباره سختیهای کارحزبی و رسانهای بگویید.
واقعا کار سختی است. من باید برای پاسخ به این پرسش دو مقدمه را مورد اشاره قرار دهم؛ چراکه در ارتباط با موضوع حزب و رسانه هنوز در جمهوری اسلامی سوتفاهمهایی وجود دارد. موضوع اول جایگاه حزب است؛ قانون اساسی در کشور ما حزب را به رسمیت شناخته و کمیسیون ماده ۱۰ احزاب نیز بهعنوان یک نهاد فراجناحی و فراقوهای در اینخصوص فعال است. اما در عمل و در میدان کار عملیاتی نگاه به احزاب کمرنگ است و متاسفانه میدانی برای حزب و احزاب قائل نیستند. در کشور ما حزب به رسمیت شناخته شده است اما در مقام عمل برای تحزب که همان نظام حزبی است، فکری نشده است. در نتیجه قدرتی هم نصیب احزاب نمیشود و اگر هم قدرتی به احزاب برسد این قدرت بسیار مقطعی و ناموفق است. همین محدودیتها نیز باعث شده تا فعالیت احزاب فصلی و مقطعی شده و فقط در زمان انتخابات فعال شوند.
نتیجه این اقدامات هم مشخص است و بهمرور پایههای حزب لرزان میشود و استحکام خود را از دست میدهد و افراد قوی و صاحبنظر ترجیح میدهند که فعالیت خود را در خارج از محیط و چهارچوب حزب ادامه دهند. در واقع اینطور میتوان گفت که قانون ما حزب را به رسمیت شناخته اما در عمل طوری رفتار میشود که حزب جایگاه و اهمیت خود را از دست بدهد و تبدیل به یک موضوع حاشیهای و هزینهبر شود. درست مانند وضعیتی که بسیاری از احزاب دارند و بلاتکلیفاند. البته بعید هم میدانم که چشمانداز روشنی هم برای کار حزبی وجود داشته باشند، چرا که احزاب ما خنثی شدهاند.
موضوع دوم جایگاه مطبوعات است؛ در شرایط به حاشیه رفتن احزاب، بار سنگینی بر دوش مطبوعات قرار میگیرد و متاسفانه بار حزب هم به دوش مطبوعات میافتد. در حالی که چنین کاری اشتباه است و جنس یک رسانه از نوع فرهنگی است و نمیتواند سیاسی باشد. حالا اینکه اخبار سیاسی را پوشش دهد بحث دیگری است اما نباید انتظار داشته باشیم که یک رسانه کار سیاسی کند و نظام رسانهای ما هم چنین کششی را ندارد. درست مثل اینکه بار یک تریلی را بخواهیم با پراید حمل کنیم؛ معلوم است که به نتیجه نمیرسد.
حالا در این شرایط، حزبی که بخواهد کار جدی و اساسی انجام دهد و چشمانداز روشنی برای خود داشته باشد، باید یک ارگان مطبوعاتی هم داشته باشد تا همزمان با فعالیت حزب، رسانه آن نیز بهعنوان آیینه و منعکسکننده مواضع آن فعالیت کند. روزنامه اعتمادملی در این شرایط فعالیت خود را آغاز کرد و یک رسانه موفق بود.
یعنی معتقدید چشمانداز و برنامهریزی بلندمدت حزب اعتمادملی منجر به تشکیل این روزنامه شد؟
بله؛ در کشور ما تعداد احزاب دارای ارگان رسمی بسیار اندک است. چرا که حزب میداند داشتن یک رسانه چه دردسرهایی دارد و چه مسئولیت سنگینی است. من فکر میکنم تا قبل از انتشار روزنامه اعتمادملی تنها روزنامه جمهوری اسلامی بود که با وابستگی به یک حزب و با ابتکار مرحوم شهید بهشتی فعالیت خود را آغاز کرد و نام همان حزب نیز بر روی روزنامه قرار گرفت. انتشار روزنامه اعتمادملی از این منظر یک اقدام جسورانه بود. ببینید وقتی روزنامهای بهعنوان ارگان رسانهای یک حزب باشد، یعنی تمام مطالبی که در آن منتشر میشود بهنوعی با زاویه نگاه آن حزب و مواضع آن منطبق است و این کار بسیار سختی است که در روزنامه اعتمادملی انجام شد و روزانه ۲۴ یا ۳۲ صفحه در موضوعات مختلف را منطبق با زاویه دید یک حزب منتشر شد. حالا تصور کنید که این روزنامه پرمخاطبترین روزنامه غیردولتی زمان خود نیز بود و این نشان میداد که مردم چقدر مواضع این حزب در موضوعات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، ورزشی و… را میپذیرند و با آن موافقند.
پس میتوان گفت که تاسیس روزنامه از سوی حزب به نوعی ریسک محسوب میشد؟
شما ببینید حزب اعتمادملی را چه کسی تاسیس کرد؟ جناب آقای مهدی کروبی که پیش از انقلاب در زندان ستمشاهی تجربه حبس را دارد و پس از انقلاب هم از نزدیکان و افراد مورد وثوق حضرت امام بود، سابقه ریاست مجلس را هم در کارنامه داشته و یک فعال سیاسی با تجربه و استخوان خرد کرده بود. پس طبیعی است که بعد از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ که توفیقی به دست نیاورد یا نگذاشتند به دست بیاورد، حزبی تاسیس کند که مردم نیز به آن اقبال نشان دهند و حرف مردم را بزند. روزنامه هم همینطور بود؛ درست که تاسیس روزنامه با حمایت و ابتکار آقای کروبی شکل گرفت اما در این روزنامه گروهی از بهترین نیروها و روزنامهنگاران مشغول به کار شدند و هدایت این روزنامه را نیز یکی از چهرههای فرهنگی بیبدیل کشورمان یعنی دکتر محمدجواد حقشناس برعهده گرفت. با این ترکیب، روزنامهای با سطح بالا ایجاد شد و معلوم است که این روزنامه هم مورد استقبال مردم قرار میگیرد و گرچه میتوانست این موضوع ریسک باشد اما با پشتوانه آقای کروبی، هدایت و مدیریت محمدجواد حقشناس و تیمی از روزنامهنگاران حرفهای، روزنامه اعتماد ملی به نقطهای قوت برای حزب تبدیل شد و مورد وثوق مردم هم قرار گرفت.
روزنامه اعتمادملی با چه منابعی منتشر شد؟
در ابتدا منابع مالی را خود آقای کروبی تامین کرد. ایشان حتی به دنبال ایجاد یک شبکه تلویزیونی نیز بود که امکان آن فراهم نشد. اما این روزنامه به قدری پرمخاطب بود که در کمتر از یکسال خودکفا شدو از طریق آگهی و فروش روزنامه هزینههای خود را تامین میکرد.
با این مواردی که اشاره کردید، بهنظر میرسد حساسیت به یک روزنامه که ارگان حزب است، بیشتر از دیگر روزنامهها باشد.
همین طور است؛ روزنامهنگاری و روزنامهداری در مجموع کار سختی است. حالا تصور کنید روزنامه برای فردی مانند آقای کروبی باشد که بعد از سال ۱۳۸۴ حساسیتها روی ایشان افزایش هم پیدا کرده بود و آن روزنامه بسیار پرمخاطب و پرفروش هم شده باشد. قطعا حساسیتها بیشتر بود. اگر از آقای حقشناس که مدیرمسئول روزنامه بودند بپرسید قطعا موارد زیادی را به شما خواهند گفت؛ اما با تمام این سختیها باید بگویم که روزنامه اعتمادملی در تاریخ روزنامهنگاری ایران ماندگار شده و به جرات میگویم که این روزنامه جزو بهترین روزنامههای کشور بود که تصویر فراموشنشدنی از کار روزنامهنگاری بر جای گذاشت. در نهایت هم همین موارد سبب شد که مورد تحمل مجموعه وقت قرار نگیرد و توقیف شود.
خاطرم هست که روزنامه بهطور موقت توقیف شده بود. شما بهعنوان فردی که سالها عضو ارشد حزب اعتمادملی بوده و پس از آن مدتی قائم مقام این حزب و حالا هم دبیرکل آن هستید، اقدامی برای رفع توقیف از روزنامه انجام دادهاید؟
ما پیگیریهای زیادی را از طریق حزب انجام دادیم. توقیف این روزنامه همانطور که اشاره کردید موقت بود و به همین دلیل امکان رفع توقیف آن وجود دارد اما با وجود اینکه روزنامه از اتهامات تبرئه شده است، تا این ساعت امکان دریافت مجوز انتشار روزنامه برای ما پیش نیامده و ما همچنان پیگیر هستیم. حتی جناب آقای حقشناس بهعنوان مدیرمسئول و آقای محمد جلیلیان بهعنوان وکیل حزب و روزنامه همچنان درحال پیگیری و رایزنی هستند تا این مشکل حل شود ولی همانطور که گفتم علیرغم پیگیریها تاکنون جواب مثبتی به ما داده نشده است. حتی جالب است بدانید با وجود آنکه بیش از ۱۱ سال از توقیف روزنامه گذشته است، همچنان پرونده شکایات مربوط به دولت نهم و دادستان وقت مفتوح است.
چقدر احتمال میدهید که ارگان حزب اعتمادملی دوباره منتشر شود؟
ما همچنان پیگیری خود را انجام خواهیم داد. بسیار متاسفم که هیچگاه اجازه ندادند یک رسانه خوب و قوی در کشورمان قدعلم کند. توان و سرمایه خوبی در کشور ما وجود دارد که با این اقدامات و تنگنظریها هدر میرود. اما همانطور که گفتم حزب اعتمادملی همچنان پیگیری خود را برای انتشار دوباره این روزنامه انجام خواهد داد.
به نظر شما پیامد توقیف روزنامه اعتمادملی در جامعهرسانهای کشور چه بود؟
پیامد توقیف این روزنامه و همینطور خط قرمزهای غیر قانونی که پیشروی رسانههای مختلف اعم از مکتوب و برخط و… قرار دادهاند این بود که مرجعیت رسانهای و اخبار داخلی کشور به خارج از کشور و رسانههایی منتقل شد که خیرخواه کشور و ملت نیستند. آیا بهتر نبود که خط قرمزها را کم کنند و اگر ایراد یا مشکلی هم ایجاد میشد از طریق تذکر و دعوت از مدیرمسئول آن را حل و فصل کنند؟ توقیف قطعا چارهساز نیست و پیامد آن هم همین میشود که رسانهای از ترس خط قرمزها و… دچار خودسانسوری شده و آنوقت رسانههای خارج از کشور مرجعیت رسانهای را برعهده میگیرند. باورکنید که کسی دنبال براندازی نیست و بسیاری از روزنامهنگاران علاقهمند به کشور و نظام و… هستند؛ اما باید فضای کارشان را هم فراهم کنیم. نه اینکه در یک روز دهها خط قرمز را از جیبمان دربیاوریم و هر انتقادی هرچند جزئی و ساده، به خط قرمز رسانهای بدل شود. من خاطرم هست درزمانی که اعتمادملی بهعنوان یک روزنامه غیردولتی با تیراژ بالای ۱۵۰ هزارنسخه منتشر میشد، تبدیل به یک مرجع رسانهای داخلی شده بود اما حالا هیچ رسانهای مانند اعتماد ملی وجود ندارد و رسانههای خارجی با سواستفاده از خط قرمزهای نامربوط که برای رسانههای داخلی ایجاد شده، عرصه را در مدیریت افکار عمومی برعهده گرفتهاند.
شما مدیرمسئول روزنامه اعتماد هم هستید، آیا تمایل دارید که اعتماد را به ارگان حزب اعتمادملی تبدیل کنید؟
روزنامه اعتماد یک روزنامه مستقل است و ارگان هیچ حزبی نیست. از ابتدا هم سعی شد که استقلال داشته باشد، گرچه خط فکری اصلاحطلبی دارد اما همچنان روزنامهای مستقل است و به هیچ حزبی وابسته نیست.