«…و آن عمل تلغرافیا [تلگراف] که در ساعتى از یکصد بلکه از هزار فرسخ خبر مىدهد و نمونهاى از طى الارض است و آن روشنایى گاز آتش را مثل آب جریان داده به آسمان متصاعد مىکند… کرور کرور فانوسها در هر شهر، مشتعل گردیده روى زمین را مثل آسمان پر از ستاره نمودهاند… کوشیدهاند و در امنیت ولایت و مملکت، آنقدر تلاش نموده …از آسودگى مملکت که دختر پانزده سالۀ خوشگل باده دوازده نفر مرد بیگانه با کمال آرامى و بشاشت روانه گردیده. اصلا پروایى نداشت… دو ساعت از شب دوشنبه ۲۴ جمادى الاول ۱۲۷۳ وارد شهر پاریس شدیم….»(حسین سرابى، مخزن الوقایع، ص، ۱۸۴).
از تلگراف ناصرالدین شاه تا تلگرام زمان ما حدود ۱۵۰سال گذشته و در این مدت، پدیده های زیادی اعم از مدارس رشدیه، تلفن، حادثه خزینه، تلویزیون، ویدیو، ماهواره، اینترنت و سرانجام تلگرام از غرب وارد شده و همیشه هم نوع برخورد و مواجه تمامی کشورهای پیرامونی و گرفتار در سنت با این پدیده ها، توام با حیرت، چالش و البته سرانجام تسلیم از سرناچاری بوده…!
میرزا آقاخان نورى که پس از قتل امیرکبیر صدراعظم شد به معناى دقیق کلمه مرتجع و دشمن هر نوآورى و اندیشه ترقی خواهى بود حتى میخواست مدرسه نوبنیاد دارالفنون را ببندد و استادانش را به غرب بازگرداند(تاریخ اجتماعى ایران…ج۲، ص۵۶۰) چون میخواست«به جهت اینکه براى مردم، فرق اوضاع اروپا با اوضاع ایران درست معلوم نشود.» به همان استدلال، مانعه نشر کتاب مخزن الوقایع نوشته میرزاحسین سرابى در شرح سفارت امین الدوله به اروپا شده دستور داد:
«البته نخواهید گذاشت … این کتاب را باسمه نماید، که به همه جا منتشر شود، و براى مردم، درست آگاهى از اوضاع اروپا حاصل شود که مصلحت نیست.» (اندیشه ترقى، فریدون آدمیت… ص۱۶)
معلوم است همین شخص چقدر از هشیارى مردم بیم زده بود حتى از تأسیس تلگراف مهراسید. ملکم خان، بعدها مىنویسد:
«چندین سال با مرحوم میرزا آقاخان نوری جنگیدم که باید تلغراف ساخت …ترتیب تلغراف را از براى ایران مشکل و نامناسب و مایه مرارت میدانست.»(نامه ملکم به میرزا حسین خان، ۴ رجب ۱۲۹۲…همان منبع، ص۱۷).
اما طبق معمول و همیشه، جامعهِ سنتی تسلیم تولیدات مدرن میگردد و این فن آوری ها به مانند:
پری رو تاب مستوری ندارد چو در بندی سر از روزن برآرد…
بالاخره وارد جامعه ایران میگردند اولین خط تلگراف در۱۲۳۷ش. بین قصر سلطنتى شاه و باغ لاله زار دایر شد و نخستین خط طولانی تلگراف در ایران به فاصله ۳۰۰کیلومتر در تیرماه۱۲۳۸ش بین تهران و چمن سلطانیه (درنزدیکی زنجان)شروع به کار کرد سپس، ارتباط تلگرافی تهران – تبریز نیز درسال ۱۲۴۰ش. برقرار شد (تاریخ مفصل ایران،عباس اقبال…ص۸۴۱) البته سروش اصفهانى نیز،شادمانی خود را از برقرار شدن تلگراف در ایران در شعر خود چنین اظهارمىکند:
کارها در روزگار شهریار آسان شدست آفرین بر روزگار شهریار کامگار
در روزنامه وقایع اتفاقیه(شماره۳۷۲مورخ ۲۶ اسفند۱۲۳۶)نیز موضوع برقراری تلگراف در ایران ذکر شده و اولین خبر تلگرافى هم که پس از برقراری تلگراف، از تهران به تبریز مخابره شده «خبر طلاقِ دخترِ علیقلى میرزا زن خسروخان کرمانى بود»!.
پس از آن بتدریج در سایر ایالات و نواحى ایران سیم تلگراف کشیده شد و اندکی بعد تلگراف از خبر طلاقِ دخترِ علیقلی میرزا فراتر رفت و در انقلاب مشروطیت نقش اصلی را بازی کرد!
اما جان کلام را مخبرالدوله در عریضه اش در مورد منافع تلگراف به ناصرالدین شاه نوشته:
«طبایع امنیت طلب میدانند که تا چه پایه و چه اندازه تلگراف اسباب امنیت و راحت نوکر و رعیت و وصول مالیات و نظم ولایات و گرفتارى اشرار و قطع ظلم … شده است. تلگراف مطلوبِ مظلوم و مغضوبِ ظالم است»(اسناد تاریخى خاندان غفارى…ج۲ص۱۷۲)
و جالبتر اینکه پس از آمدن تلگراف در برخی شهرها،حکام ستمگر ترجیح می دادند حاکم شهرهایی گردند که هنوز تلگراف نداشتند چون بی مزاحمتِ تلگراف، تسمه از گرده خلق برمی کشیدند چنانکه مجدالدوله دائى ناصر الدین شاه میگفت که «یزد ولایت خوبى است، از تهران دور است و تلگراف هم ندارد. حکومت آنجا از همه جا بهتر است…»!(چهل سال تاریخ ایران…ج۲ص ۴۹۵).
پس با این اوصاف، پیش بینی های آلدوس هاکسلی در کتاب«دنیای قشنگ نو» و جرج اورول در کتاب«۱۹۸۴»درست از آب در نیامده چرا که برخلاف نظرشان، تکنولوژی مدرن و علمی بجای آنکه در دست حاکم برای کنترل و سلطه بر مردم باشد برعکس در دست مردم قرار گرفته اند برای کنترل حاکم!.