به گمانم پر راز و رمزترین معما در ۴۴ ساله برپایی جمهوری اسلامی، شکل نگرفتن جنگ فراگیر نظامی بین ایران-آمریکا بوده است. کارتر، ریگان، جرج واکر بوش، کلینتون، جرج بوش، اوباما، ترامپ و اینک بایدن، همگی در مدت ریاست بر کاخ سفید، جنگ یا جنگ هایی را تجربه کرده اند. طی ریاست این ۸ رییس، آمریکا علاوه بر حمله فراگیر و طولانی به عراق و افغانستان، سوریه، لبنان، یمن و کویت، سومالی، بالکان، گرانادا، پاناما. پاکستان و دهها نقطه، منطقه و کشو رااز لشگرکشی بی نصیب نگذاشت. ولی در کمال شگفتی، جمهوریاسلامی نه تنها از دایره تجاوز تفنگداران بیرون ماند، که آمریکا و اسرائیل(اشغالگر) در جنگ ۸ ساله پنهان و آشکار در جاهایی به کمکش شتافتند تا از عراق عقب نماند. حمله هوایی بکلی سری اّپرای اسرائیل به سازه های اتمی عراق در اوسیراک، فروش تجهیزات نظامی به ایران در جنگ ۸ ساله و مهمتر از آن نابودی مجهزترین ارتش بین ملل عرب با تحمیل دو جنگ خرد کننده علیه صدام و نیز فروپاشاندن طالبان اول با حمله فراگیر به افغانستان. ولی از این ها شگفت تر این است که به اعلب احتمال زین پس نیز هیچ سناریو و طرح و برنامه ای در دستور کار واشنگتن برای تحمیل جنگی فراگیر به جمهوریاسلامی تصور پذیر نمی نماید.
پاسخ رهبران، فرماندهان و تئوریسینهای بنام جمهوریاسلامی به چرایی عدم حمله همه جانبه به ایران، آن بوده که ایران اسلامی مانند عراق و افغانستان نیست و اقتدارش توانمندتر از آن است که آمریکا- اسرائیل و بلکه ناتو در صدد اجرای سناریویی برای تحمیل جنگ به آن برآیند. این پاسخ برای خود حامیان پرو پاقرص و البته همراه استدلال هایی نه چندان دندان گیر داشته است؛ ولی به هر روی تفسیر طراز ژئوپولیتیک را بدان راهی نیست.
پاسخ دیگر همراه نبودن افکار آمریکاییان و نیز مخالفت چین، هند، روسیه و چند کشور دیگر با چنین حملاتی شمرده شده است. این استدلال نیز چندان متین نیست. کی رئیسان جمهور آمریکا در حمله به کشورهای دیگر همه پرسی برگزار کرده و یا آرای قدرت های بزرگ را جویا شده اند؟
به گمانم ناتو و آمریکا و بلکه شش قدرت بزرگ فرامنطقهای با برهانی کاملا ژئواستراتژیک، همواره در پی ماندگاری ثبات استراتژیک ایران بوده اند: چرا که بی ثباتی ایران به عنوان صفحه مرکزی بین پنج منطقه ژئوپولیتیک داغ جهانی، در ناپایدار کردن آسیای جنوب باختری نقش اصلی را خواهد داشت. بدین ترتیب که از ۱۷ منطقه ژئوپولیتیک جهان، پنج منطقه شبه قاره، آسیای مرکزی، آناتولی- قفقاز، خاورمیانه و خلیج فارس، و ایضا افغانستان و Gis ، فضای پیرامونی ایران را در بر می گیرند. ثبات مرکز، بستر خوبی برای پایداری فضاهای پیرامونی است و برعکس، ناپایداری مرکز این شش منطقه، موجبات گسترش نا امنی از سند تا نیل خواهد شد.
مثلا واشنگتن تردیدی ندارد که هر حمله فراگیر به ایران، واکنش عملیاتی روس ها را در هجوم به جنوب خزر و استان های شمال باختری در بر خواهد داشت. یا موجبات نا امنی فراگیر در بیضی نفتی- گازی جهانی(از آسیای مرکزی تا شبه جزیره عربستان) و تنگه های هرمز و عدن خواهد شد. بنابراین تلاش برای ماندگاری ثبات امنیتی نسبی ایران، همواره در دستور کار جهانی بوده است. البته در این میان ممکن است روسیه در جهت تحت فشار قرار دادن اروپا و ناتو در زمین اوکراین، در نهایت خواهان باز شدن جبهه ایی جدید در فضای پیرامونی جمهوریاسلامی ایران برآید.
یدالله کریمی پور : معمای بزرگ
- نویسنده : یدالله کریمی پور
- 373 بازدید