ژنرال یوسیپ تیتو جزو ۱۰۰ شخصیت برتر سده بیست بود. تیتو کمونیست بود، ولی نمی خواست کشورش جزو اقمار شوروی باشد و نشد. استراتژی کشورداری وی به حدی متفاوت از سوسیالیسم طراز مسکو بود، که جهانیان یوگسلاوی را جزو بلوک شرق نمی پنداشتند. در واقع او خالق تیتوئیسم شد. تیتوئیسم به آن اندیشهٔ سیاسی در طول جنگ سرد اطلاق می شود که در پی سوسیالیسمی منفک از اتحاد جماهیر شوروی بود. نام دیگر آن یوگسلاویسم است. ژنرال تیتو با وجود همه طرح ها، برنامه ها، نقشه ها و سناریوهای پیگیرانه استالین و جانشینانش، حاضر نشد مانند دیگر کشورهای اروپای شرقی، کشورش را به گربه دست آموز روس ها تبدیل کند. او تقریبا بیسواد بود؛ ولی مبارزی سرسخت، بی رحم و خستگی ناپذیر ماند. گرچه خود کروات بود، ولی در جنگ اول اسیر روس ها شد. بارها از دست روس ها گریخت. در جنگ دوم با شایستگی فرمانده پارتیزان های یوگسلاوی شد. به استالین پیوست و هرکاری برای غلبه شوروی بر آلمان و نیز گسترش سوسیالیسم انجام داد. حتی برای روس ها جاسوسی کرد، در کمینفرم به استالین پیوست و نازی ها را در کوههای بالکان گرفتار نمود.
تیتو طی جنگدوم، فرمانده کل پارتیزانهای یوگسلاوی شد. پس از پایان جنگ، تنش بین یوگسلاوی و روس ها بالا گرفت. تیتو حاضر نشد بلگراد را مانند لهستان، چک اسلواک، مجارستان، رومانی، بلغارستان، رومانی و… به قمر و در واقع مستعمره شوروی تبدیل کند. گرچه او خود دیکتاتور بود و رهبریش را مادام العمر کرد، ولی سوسیالیسم طراز بلگراد را از مسکو در اندیشه و عمل جدا کرد. چرا تیتو کشورش را از دنباله روی روس ها باز می داشت؟!
ژنرال تیتوی دیکتاتور، روس شناسی توانا و زبردست بود. همسری روسی داشت، مدت ها جاسوسشان بود، بارها زندانیشان شده و صدها بار در خلوت و جلوت با آنان میخوارگی و زنبازی کرده و با کادرهای بالای حزبی و حکومتی، به ویژه استالین دم خور و رفیقی صمیمی بود. او می دانست که وقتی روس ها در ارکان حکومت های بی سامان و کمتر توسعه یافته نفوذ می کنند، تنها یک اراده دارند: قمر کردن آن کشور. یعنی همان گونه که ماه ناگزیر به دور زمین می چرخد، آنان کشورهای همراه و مطیع را مجبور می کنند تا حرف شنو و تابع بی قید و شرط مسکو شوند. تاکتیک های روس ها برای قمر کردن کشورهایی مانند یوگسلاوی نیز روشن بود. مدیران و فرماندهان رده بالا و تصمیم سازان کشور را شکار کرده و در سفرشان به مسکو و یا حتی در کشور خود به وسیله جاسوسه های زیبارو به دام انداخته و با فیلم برداری، آنان را مطیع خود می ساختند؛ یا با دادن رشوه، دادن پورسانت در خرید تسلیحات، به دست آوردن نقاط ضعف خانوادگی و دهها شیوه دیگر، فرمانبر ساخته و وادار به پشتیبانی از تصمیمات استراتژیک خود می کردند. آن چنان این مدیران را مطیع می سازند که تا آخر عمر طوق بردگی و تبعیت بر گردن آن ها آویزان شود. روس ها کشورهای آشفته، درهم و برهم و بی سامان را شناخته و آنها را به عنوان ابزار در روابط بین الملل بکار می گرفتند(و می گیرند).