از انجمن علمی مطالعات صلح ایران بابت برگزاری این گردهمایی ارزشمند که تلاش کرده است از جنبههای مختلف به موضوع صلح، این گمشده ارزشمند و این کیمیای بشریت بپردازد، قدردانی میکنم.
من هم تلاش میکنم از منظر تخصصی خودم، یعنی موضوع محیط زیست به ابعادی از موضوع صلح که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته، بپردازم.
ما در شهری زندگی میکنیم که مطابق گزارشی که مرکز مطالعات شهرداری منتشرکرده، هرساله ۷۰۰۰ نزاع در هر صد هزارنفر در آن رخ میدهد؛ یعنی ما سومین شهر نزاعخیز جهان هستیم و در سومین شهر نزاعخیز جهان داریم از صلح صحبت میکنیم. چرا همچین اتفاقی دارد میافتد؟ چرا مردمان پایتخت ایران سر چهارراههای مختلف با هم گلاویزهستند؟ و متاسفانه بیش از هزار مورد از این ۷۰۰۰ مورد منجر به قتل غیرعمد و ضربات جبران ناپذیری میشود که دیههای آنچنانی دارد، خانوادههای بسیاری را درگیر کرده و حتی سازمان زندانها را در معرض ورشکستگی قرار داده است.
آیا شما میدانید بودجه سازمان متولی محیط زیست ایران امسال با یک رشد چشمگیری روبرو بوده و به ۳.۶ همت (هزار میلیارد تومان) رسیده و بودجه قوه قضاییه ما ۸۴ همت بوده است؟ کشوری که پولهایش به سمت تادیب آدمهای بزهکار هدایت میشود، به جای اینکه بستری فراهم شود که آدمها بزهکار نشوند، هرگز در مسیر صلح و در مسیر توسعه پایدار حرکت نمیکند. کشوری که تعداد داروخانههایش بیشتر از تعداد ورزشگاهها و باشگاههای ورزشیاش رشد پیدا میکند، تعداد سربازهایش بیشتر از تعداد معلمهایش رشد پیدا میکند، در مسیر صلح و توسعه پایدار حرکت نمیکند.
جناب آقای افتخاری مدیرکل پیشگیری از جرم قوه قضاییه مرا دعوت کرد که آقای درویش برای معضل نزاع چه کار بایدکرد؟ گفتم قبل از اینکه شما به من بگویی من به شما میگویم کدام چهارراهها در تهران بیشترین نزاع خیابانی را دارند. گفت مگر میدانی؟ این اطلاعات محرمانه است. گفتم من این اطلاعات را از دانشکده صدا و سیما دارم. پژوهشی که واحد صدا انجام داده میگوید در برخی از مناطق تهران مثلاً زیر پل سیدخندان، میدان شوش، برق آلستون، زیر پل فردیس کرج میزان آلودگی صوتی ۸۶ دسیبل، ۹۰ دسیبل، ۹۱ دسیبل است. حد تحمل آستانه صوتی ما ۶۰ دسیبل است. وقتی از ۶۰ دسیبل بالاتر میرود، کودکان ما دچار کند ذهنی میشوند. ما دچار ناراحتیهای گوارشی میشویم. اما بدتر از این، کم تحمل میشویم، ظرفیت تحملمان به پایان میرسد.
هنگامی که در این چهارراهها در ماشین نشستیم با بوق و دود و دم هم روبرو هستیم، یکباره یک نفر هم از پشت سر دو تا بوق نابجا میزند و خودمان متوجه نیستیم که چطور قفل فرمان را درآوردیم و به استقبال همشهری خود رفتیم و ماجرایی که نباید اتفاق بیفتد، رخ میدهد!
به آقای افتخاری گفتم: شما برای حل این بحران دارید چه کار میکنید؟
گفت: در تهران ما در چهارراههای حادثهخیز تهران، قاضی سیار گذاشتیم که قبل از اینکه اینها همدیگررا بزنند و نابود کنند و به دیه برسند، سریع بگیرند و بازداشت کنند و حکمی بزنند و جریمه و خسارت را کم کنند.
گفتم: موثر بوده؟
گفت: تأثیری نداشته است، چون که ما به ریشه نمیپردازیم.
محیط زیست یکی از ریشههاست که ما از پرداختن به آن غفلت کردهایم. ما فکر کردیم که محیط زیست یک ماجرای فانتزی است. این یک قصهای است که بیش از نیم سده در ایران سابقه دارد و ریشه آن به دعوای شاملو و سهراب سپهری میرسد. وقتی سهراب شعر مشهور خود را سرود: «آب را گل نکنید، شاید این آب روان میرود پای سپیداری تا فروشوید اندوه دلی» و بعد شاملو گفت من شگفت زدهام که آمریکا دارد در ویتنام با بمب ناپالم ویت کنگها را نابود میکند، رژیم پهلوی جوانان را گذاشته جلوی دیوار و به گلوله میبندد و تو نگران آب خوردن یک کبوتر و سیر شدن یک سپیدار هستی.
این هجمه و اتهام همیشه متوجه فعالان محیط زیست بوده است. در سرزمینی که با مشکل معیشت روبه رو است، در سرزمینی که ما با بحرانهای عدیده تورم و بیکاری روبرو هستیم، به ما میگویند شما فعالان متخصص محیط زیست چه میگویید؟
اگر قرار باشد به حرف شما گوش بدهیم، باید صنعت و کشاورزی را تعطیل بکنیم و برگردیم به عصر حجر. ما با یک همچنین اتهاماتی مواجه هستیم و هیچ وقت توجه نکردیم که الان پر هزینهترین وزارتخانه کشور ما که بالاترین میزان جذب بودجه کشور را دارد، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی است. امسال ۴۱۴ همت بودجهاش هست و مقایسهاش کنیم با سازمان محیط زیست که حتی ۴ همت هم نیست.
سازمانی که اگر میتوانست به درستی به وظایف خودش عمل بکند، آب، خاک و هوای سالم برای ایرانیان به ارمغان بیاورد، آنوقت دیگر بخش بزرگی از هزینههای درمانی این کشور لازم به هزینه کردن نبود و شما وقتی با بچههای وزارت بهداشت صحبت میکنید، بخش معاونت پیشگیری و سلامت مینالند، معاونت اجتماعی مینالد و میگویند همه امکانات و بودجه در چاه درمان فرو میرود، و به ورود داروهای مختلف میانجامد و هیچکس نمیپرسد که چرا باید وضعیت ایران ما به جایی برسد که موفقترین بیزینسها، در حوزه درمان باید شکل بگیرد!
وقتی که با چوب کمبود اعتبار، سازمانهای متولی محیطزیست و منابع طبیعی کشور را حقیر و فقیر نگه میداریم، معلوم است که باید در جاهای دیگر چند برابر این هزینهها راپس بدهیم و سلامتی را از دست بدهیم.
شاید برایتان عجیب باشد که ما فقط برای درمان دیابت چرب، سکتههای قلبی و فشار خون نزدیک به ۲۰۰ هزار میلیارد تومان در سال هزینه میدهیم؛ بیماریهایی که ناشی از کم تحرکی است و یکی از عمدهترین دلایل آن این است که مبلمان شهری ما به شکلی است که به جز استفاده از خودروی شخصی، در اغلب موارد راه دیگری برای تردد نداریم. ما مسیرهای جذابی برای پیاده راه برای استفاده از دوچرخه طراحی نکردیم.
من الان از کمیته تعیین رئیس سازمان محیط زیست میآیم و یکی از اعضایش بودم. اولین پیامکی که برای رئیس جلسه میآید این است که اینجایی که برای برگزاری جلسات تعیین کمیته رئیس سازمان محیط زیست گذاشتهاید، جای پارک دارد؟ آنهایی که قرار است رئیس سازمان محیط زیست کشور را معرفی بکنند هم نمیتوانند به شکلی روزگار خودشان را مدیریت بکنند که از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده بکنند، از دوچرخه استفاده بکنند، پیاده یک مسیرههایی را بیایند.
شما اگر بروید به دیزباد بالا در فاصله میان نیشابور و مشهد، در ورودی این روستا نوشته شده که زمین را نکو و پاکدار. در دیزباد بالا کسی درختان بلند قد را قطع نمیکند. این یک معاهده ۱۰ مادهای است. چرا؟ به خاطر اینکه باورشان بر این است که در درختان بلند قد، پرندهها احساس امنیت میکنند. چرا انقدر دوست دارند پرندهها احساس امنیت بکنند؟
چون پرندهها کرم خراط گردو و گیلاس را کنترل میکنند و دیگرنیازی نیست که از سم استفاده بکنند.
پرندهها در مسیری که پرواز میکنند، وقتی فضلههاشان روی زمین میریزد، حاصلخیزی خاک را زیاد میکنند و نیاز نیست که از کودهای شیمیایی استفاده کنند و وقتی در محیطهای تالابی میریزد، غذایی میشود برای ماهیها و درآمد صیادی را افزایش میدهد و نغمههای شورانگیزشان حال مردم دیزباد بالا را خوب میکند.
در دیزباد بالا هر سال به بهترین لبخند جایزه میدهند. وقتی قشنگ میخندی نه فقط حال خودت، بلکه حال کسانی که تو را میبینند را هم خوب میکنی.
دیزباد بالا به یک مقصد گردشگری تبدیل شده است. وقتی وارد میشوی ۱۵ هزار تومان از شما میگیرند و یک کیسه زباله میدهند و میگویند اگر کیسه را پر شده به ما تحویل بدهی، ۱۵ هزار تومان را به همراه یک بسته کلوچه به شما برمی گردانیم.
دیزباد از سال ۱۳۲۵ مدرسه دارد و در این مدارس درس محیط زیست و زبان انگلیسی به بچهها آموزش داده میشده است.
در دیزباد بالا ۸۶ سال است که قتلی اتفاق نیفتاده است. ۸۶ سال پیش یک مسافری که عبور میکرده واین اتفاق را رقم زده است.
شاید باورتان نشود ولی در برکهها و استخرهای دیزباد بالا همه جا یک تیکه چوب انداختند توی برکهها تا وقتی که یک پرنده، یک پروانه، یک زنبور میخواهد آب بخورد، غرق نشود.
آنها هم ملت ایران هستند و وظیفه انجمن مطالعات صلح ایران، وظیفه شما فرهیختگان این است که اینها را بزرگ کنید.
چگونه است در چنین فرهنگی که فردوسی عزیز میگوید:
همیشه خردمندِ امیدوار
نبیند به جز شادی از روزگار
در پایتختش ۷۰۰۰ نزاع در هر ۱۰۰ هزار نفر رخ میدهد و شهردارش میشود آدمی که افتخارش این است که ۳۰۰ درخت در شهری که میزان سرانه فضای سبزش ۱۶ متر است و نسبت به ۲۵ متر استاندارد خیلی راه داریم را قطع میکند که مسجد درست کند! این نکتههاست که به هم ربط پیدا میکند که کیفیت زندگی را ارتقا بدهیم. هر جایی که محیط زیست خوب بوده، هر جایی که ما تلاش کردیم که محیط زیست را ارتقا بدهیم، یعنی رقابت برای تامین آب، غذا و خاک را کاهش بدهیم، حال مردم در آن منطقه خوب بوده و اتفاقاً صلح و مدارا و مودت ارتقا پیدا کرده است.
یک جایی در ایران عزیز هست در هیچ جای دیگری از آسیا و احتمالاً در جهان پیدا نمیشود. ۴۱۱ سال است که در آنجا قتلی اتفاق نیفتاده است؛ جایی در دامنههای شاهان کوه بین استانهای چهارمحال و بختیاری و لرستان و اصفهان؛ بام ایران در ارتفاع ۲۵۰۰ متر، در فریدونشهر اصفهان. ما آنجا زیباترین آبشارهای ایران را داریم مثل پشندگان مثل پونهزار. اینجا متراکمترین رویشگاه جنگلی بلوط را داریم.
ما آنجا ۱۵۰ نوع پرنده داریم. طبیعت به روی مردمش لبخند میزند و مردم آن لبخند را جواب میدهند. قویترین، دوست داشتنیترین و سلحشورترین سازمانهای مردم نهاد ما اهل فریدون شهر اصفهان هستند. کسانی که مخالف طرحهای انتقال آب هستند، ظاهرا به ضرر استان خود عمل میکنند، اما وقتی وارد خانههاشان میشوید، دست کم یک ردیف از دیوارهای خانههاشان پر از کتاب است. در فریدون شهر اصفهان فارس، ترک، لر، ارمنی و گرجی کنار هم زندگی میکنند اما یاد گرفتند که با هم گفتگو بکنند.
ما باید فریدون شهر اصفهان را معرفی بکنیم اگر که به دنبال آرمان جهانی عاری از خشونت هستیم و به این ترتیب بگوییم که فرهنگ ایرانی چه بوده و چه باید باشد. این کاری است که ما باید انجام بدهیم.
یک بانوی عشایر در منطقه در پشندگان دیدم که به زحمت برای خودش یک گالن آب را برده بود تا ظرف و لباسهایش را بشوید. خیلی تعجب کردم و جلو رفتم و سلام کردم؛ گفتم: چرا اینقدر به خودت زحمت میدهی؟ اینجا پر از رودخانه است، پر از چشمه است، چرا اینقدر سختی میکشی؟
خانم بلافاصله گفت: آقای مهندس من همینقدر آب برای رفع نیازم و شستشوی لباسهایم و ظرفهایم کافیست. من دارم از جایی برای شما میگویم که بالاترین سرانه آبی ایران را دارد و میانگین ریزشهای آسمانیاش بالای ۱۰۰ میلیمتر بوده ولی چنین مردم فهیمی دارد. به قول سهراب، آب را میفهمند. مردمانی که سهراب سپهری میگوید گاوهاشان شیرافشان باد. به نظر من آنها فرزندان سزاوار سهراب سپهری هستند که در بالادست زندگی میکنند و به حرمت پایین دست آب را گل نمیکنند.
و ما در بالا دست چه کار کردیم؟
ما در بالادست کاری کردیم که تالاب گاو خونی در پایین دست نابود شد و گونههای گوناگون حیوانی و گیاهی از میان رفتند.
ما در بالادست کاری کردیم با زدن سد ملاصدرا در سیوند، مهمترین تالاب مرکزی ایران یعنی بختگان و کنجان نابود شده است.
ما در بالادست کاری کردیم که هورالعظیم، هورالحمار، هورالهویزه و شادگان در معرض نابودی قرار گرفتهاند، چشمههای تولید گرد و خاک راه افتاده است. ما با سد کرخه که افتخار صنعت مهندسی ماست و بزرگترین سد کشور است، کاری کردیم که هموطنان ما در سوسنگرد و در بستان میگویند این سد نامش کرخه نیست، سد عربکش است.
برای اینکه ما فقط منافع خودمان را دیدیم که چگونه کاری کنیم که هزینه استخراج نفت از میدان آزادگان ۲۰ درصد کم شود و پول کمتری به چینیها بدهیم تا برایمان نفت بیرون بکشند و اصلاً فکر نکردیم که این تالاب را وقتی خشک میکنیم و چشمههای تولید گرد و خاک را افزایش میدهیم وکولر طبیعی را از مردم میگیریم، چه بلایی سر مردم خوزستان میآوریم؟
چگونه میزان مهاجرفرستی خوزستان را به بالاترین نرخ در بین استانهای کشور افزایش میدهیم؟ و چگونه تنشهای اجتماعی را افزایش دادیم و از صلح دور شدیم؟
هرجا که محیط زیست از بین میرود، جنگ خشونت و نفرت میآید. آرمان ما باید حفظ محیط زیست وطنی باشد که دوستش داریم و میدانم که دوستش دارید.
* کنشگر محیط زیست، پژوهشگر و کویرشناس