گفتمان صلح و سیاست خارجی | محمدکاظم سجادپور (استاد دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه و رئیس پیشین دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه)
سیاست خارجی در انتخابات اخیر یک بحث مهم و کلیدی بود و تا پیش از این سابقه نداشت که سیاست خارجی کشور این میزان از وقت رقابتهای انتخاباتی را به خود اختصاص دهد. سیاست خارجی بحث بسیار پیچیده و چند لایه است و بحثی نیست که به سرعت قابل طرح و سپس نتیجهگیری باشد.
چند لایه است چرا که یک موضوع سرزمینی است و با جغرافیا و امنیت مرزها در ارتباط است و از همین جهت یک بحث حاکمیتی و امنیتی نیز محسوب میشود. از سوی دیگر، بحث اداری و حقوقی و شیوه تعامل وزارت خارجه با دیگر نهادها مطرح است.
تحقق سیاست خارجی بر سه پایه استوار است:
۱ – پایه علمی، که درک کنیم دنیا و اطراف ما به کدام سمت حرکت میکنند و واقعیت موجود را تحلیل کنیم.
۲ – پایه سیاسی، که بستگی به این دارد که قدرت کشور در چه سطحی قرار دارد، و رویکرد ما نسبت به رویدادهای پیرامون چگونه است.
۳ – رویکرد دیگر این است که مفهوم قدرت چگونه درک میشود و واقعیت قدرت چیست که «پایه اجرایی» است.
در توضیح رابطه سیاست خارجی با صلح به وجود سه مولفه میتوان اشاره کرد:
الف – ادراک رابطه و فهم اینکه در انتهای این رابطه چه ماهیتی قرار دارد.
ب – بایستههای رابطه صلح و سیاست خارجی
ج – جامعیت گرایی
تحقق سیاست خارجی از کانالی به اسم دیپلماسی صورت میگیرد. دیپلماسی یکی از کهنترین نهادهای زندگی بشر است. نهاد دیپلماسی در طی زمان روح ثابت اما شکل متفاوت پیدا کرده است. نهاد دیپلماسی پایدار بوده است و زمانی نداریم در تاریخ بشر که دیپلماسی وجود نداشته باشد. کارآیی دیپلماسی ثابت شده چرا که نهادی که کارآمد نباشد در طول زمان از بین میرود. هیچکس در جهان از ناکارآمدی دیپلماسی سخن نمیگوید و روز به روز سرمایهگذاری بر روی دیپلماسی بیشتر میشود.
دیپلماسی به معنای تلاش برای جلوگیری از جنگ و برقراری صلح است. ابزار رسیدن به صلح، دیپلماسی است. این حقیقت باید درک شود و اگر این ادراک حاصل شود به این معنا خواهد بود که شما نمیتوانید دیپلماسی را مورد شماتت قرار دهید و البته نمیتوانید آن را به هرکسی هم محول کنید. همانطور که یک کشور نیاز به خلبانهای ورزیده متعدد دارد، به دیپلماتهای ورزیده هم نیاز دارد. تاریخ نشان میدهد کشوری توانسته جنگ را از خود دور و صلح را برقرار کند که از نهاد دیپلماسی قابلی برخوردار بوده است. دیپلماسی الزاما به معنای سازش نیست، بلکه همین که نگذارید تنش از یک مرحله بالاتر برود هم بخشی از دیپلماسی است. ادراک این مسئله ما را به گفتمان صلح و صلحسازی در سطح منطقهای و فرامنطقهای نزدیک میکند.
در بخش بایستهها ما باید یک تحلیل از وضعیت جنگ و صلح داشته باشیم. تحلیل هم امر سادهای نیست و با خواندن چند تیتر خبری در شبکههای اجتماعی حاصل نمیشود. امروز در سطح جهانی ما شاهد پیشروی رادیکالیسم هستیم. از رادیکالیسم راست مسیحی تا بودایی و غیره.
اگر صلح گرایی و توجه به جلوگیری از جنگ در سطوح مختلف مبنا باشد نیاز به تحلیل عمیق شرایط در سطوح مختلف داریم.
و سرانجام اینکه نیاز دیگر، نیاز گفتمانی است. ما در مارپیچ جهانی به دنبال صلح و کاهش تنشها و افزایش فضای تعامل هستیم. در چنین فضایی، روایت و روایتسازی نقش محوری در جهان امروز دارد. روایت بخشی از این گفتمانسازی است و باید گفت که گاهی روایت روزانه است. در حوزه عملیاتی و اجرایی، صلحسازی به مجموعهای از دستگاهها نیاز دارد. بر همین اساس است که در بخشی از وزارت خارجههای کشورها «اداره کل صلح سازی» داریم.
و سرانجام اینکه صلح فقط یک بحث گفتمانی نیست، اگر یک کشور قدرت نداشته باشد هرچه حرف صلحآمیز بزند خریدار نخواهد داشت. رسیدن به بستهبندی جامع صلح با انکار هر کدام از قدرتهای نظامی، سیاسی، دیپلماسی، اقتصادی ممکن نیست. قدرت چند وجهی است و ابعاد مختلف دارد. هرچه یک کشور در مجموعه این حوزهها جامعیت داشته باشد میتواند به پیش برود.