دیدگاه یکم
به نظر من جامعه ایران در مسیر توسعه است ولی کشور ایران بر مدار توسعه نیست!
کشوری بر مدار توسعه خواهد بود که تحولات اجتماعیاش سبب تحولات سیاسیاش و تحولات سیاسیاش زمینهساز تحولات فرهنگیاش شود.
ایران، اکنون در مسیر توسعه قرار دارد. زیرا:
۱) جامعه کنونی ایران دستخوش تحولات عمیق اجتماعی شده است
۲) این تحولات اجتماعی، دارد ایران را به سمت تحولی سیاسی هُل میدهد
۳) (نه فقط حکومت بلکه) حاکمیتِ آینده ایران که برآمده از دل این تحولات اجتماعی – سیاسی خواهد بود، باید جامعه ایران را بهسمت تحولی فرهنگی سوق دهد تا کشور ایران بر مدار توسعه قرار گیرد
اگر مسیر سهگانه بالا با کمترین خطا پیش روَد؛ آنگاه کمابیش ۳۰سال بعد میتوان ایران را بعنوان کشوری دیرآمده به توسعه بر مدار توسعه قرار داد و به جمع کشورهای تازه توسعهیافته پیوند زد.
لازمه این امر آن استکه پس از تحولات سهگانه بالا؛ حکومتی توسعهگرا زمام امور ایران را بهدست گیرد: بهشرطی که یک رهبر یا رییسجمهوری مقتدر دستکم بهمدت یکونیم تا دو دهه زمام امور ایران را برعهده گیرد.
هنگامی که چین، برزیل، کره جنوبی، دوبی، ترکیه و اخیرا عربستان را مورد مطالعه قرار میدهیم؛ میبینیم هیچکدام از آنها از مسیر دمکراسی به توسعه نرسیدهاند! بلکه در همگی آنها یک رییسجمهور، رهبر یا حاکمی مقتدر با مدل حکمرانیِ اقتدارگرا(ی معطوف به توسعه) زمینههای توسعه را در آن کشورها فراهم آورده است. نکته اساسی در اینباره آن استکه؛ اقتدار سیاسیِ معطوف به توسعه به منزلهی دیکتاتوری نیست.
مطالعات من نشان میدهد؛ بسترهای فرهنگی لازم در جامعه کنونی ایران برای پیادهسازی ارکان دمکراسی (به مفهوم دقیق کلمه) فراهم نیست و تراز بلوغ سیاسی – فرهنگی جامعه کنونی ایران از میانگینِ جامعهای که بر مدار توسعه قرار دارد خیلی پایینتر است.
آن چندمیلیون شهروندی که در زمستان ۱۴۰۱ برای خودرویی که نه معلوم است مدلش چیست و نه معلوم است قیمت، کیفیت، زمان تحویل و خدمات پس از فروشش چگونه است ثبتنام میکند و پول به حساب میریزد؛ برای توسعه هر کشوری میتوانند هم تهدید(خطر بالقوه) و هم خطری بالفعل باشند!
از نظر من توسعه در ایران به دمکراسی ختم میشود ولی عکس این فرایند الزاما به توسعه ختم نخواهد شد.
اگر بخواهم تعریفی از توسعه ارایه دهم خواهم گفت: “توسعه جزو معدود مفاهیمی در طبیعت است که در برابر تعریف شدن مقاومت میکند! در حقیقت ممکن است من از منظر پویاییشناسیِ سیستم تعریفی از توسعه ارایه دهم که با تعریف یک متخصص محیطزیست یا یک اقتصاددان یا یک جامعهشناس یا یک فیلسوف یا یک سیاستشناس یا یک متخصص توسعه علم همخوانی نداشته باشد. به همین دلیل، هیچ دو تعریفی از توسعه با یکدیگر همخوان نیستند هرچند ممکن است مکمل یکدیگر باشند. علت این امر برمیگردد به ماهیت پیچیدهی مقولهی توسعه نه به وجود نقص در تعریفهای ارایه شده برای توسعه”!