• امروز : پنجشنبه, ۱ آذر , ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 21 November - 2024
::: 3395 ::: 0
0

: آخرین مطالب

دیپلماسی، تخصص دیپلمات‌هاست راه صحیح خنثی نمودن همگرایی اقتدارگرایان جدید | استفن هادلی (ترجمه: رضا جلالی) «پزشکیان» مسوولیت بخشی از اختیاراتش را به نیروهای رقیب واگذار کرده است دولت چهاردهم و ضرورت تغییر حکمرانی فرهنگی | شهرام گیل‌آبادی* مهاجرت، صلح و امنیت پایدار | رسول صادقی* صلح اجتماعی و سیاست انتظامی | بهرام بیات* عصرانه‌ای با طعم شعر فرزندان پوتین | آندره ئی کولز نی کف (ترجمه: رضا جلالی) شماره جدید نشریه نیم روز منتشر شد چرا اسرائیل به ایران حمله نکرد؟! | آیت محمدی (کلهر) احیای داعش و القاعده در منطقه | آیت محمدی (کلهر) رونمایی از بزرگترین شهاب سنگ آهنی در مجموعه برج آزادی رهبران پوپولیست چه میراثی برای کشورشان بر جای می‌گذارند | مانوئل فاتک، کریستوف‌تری بش و مورتیس شولاریک بحران واقعی اقتصاد چین | ژانگ یوآن ژو لی یو (ترجمه: رضا جلالی) آسیا بدون هژمون | سوزانا پاتون و هروه لماهیو (ترجمه: رضا جلالی) شماره جدید نشریه نیم روز منتشر شد نکاتی درباره دیدگاه رئیس جمهور در ضرورت انتقال پایتخت | عبدالمحمد زاهدی حرکت به روی یال جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه | مرتضی‌ رحیم‌نواز داستان آشنایی یک شاعر اجازه خلق آثار عاشقانه را نمی‌دهند تو زنده‌ای هنوز و غزل فکر می‌کنی | سمانه نائینی زیبایی کلام در شعر بهمنی | سحر جناتی شماره جدید نشریه نیم روز منتشر شد گفتمان صلح و نگاهی به چالش‌های حقوقی در ایران معاصر | محمدرضا ضیایی بیگدلی صلح اجتماعی و مرجعیت رسانه در ایران | ماشاءالله شمس‌الواعظین صلح ایرانی از نگاه محمدعلی فروغی | مریم مهدوی اصل چگونگی کاهش اثرات تنهایی استراتژیک ایران | نصرت الله تاجیک گفتمان صلح و سیاست خارجی | محمدکاظم سجادپور گفتمان صلح و نیروهای مسلح ایران | حسین علایی اقتصاد صلح محور | فرشاد مومنی* نقش آموزش‌عالی در شکل‌گیری گفتمان صلح | مصطفی معین* آخرالزمانی‌های ایرانی و اجماع‌سازی پزشکیان | کیومرث اشتریان* ایران، بحران‌های منطقه‌ای و گفتمان صلح | عبدالامیر نبوی* گفتمان صلح و سیاست همسایگی | ماندانا تیشه‌یار* گفتمان صلح و محیط زیست | محمد درویش* گفتمان صلح و مساله حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران | مهدی ذاکریان* از چرایی تا چگونگی معرفی کتاب «اخوان‌المسلمین» | پیرمحمد ملازهی به نظر می‌رسد که باید شاهد روند خوبی باشیم شماره جدید نشریه نیم روز منتشر شد محمد جواد حق‌شناس: کابینه‌ای با حضور زنان جوانان و اهل تسنن سخنی با آقای رئیس جمهور در مورد چگونگی کاهش اثرات تنهایی استراتژیک ایران | نصرت الله تاجیک* انتخاب کابینه در اتاق‌ شیشه‌ای پیام رهبری به مناسبت برگزاری چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری شریعتی، جلال و دیگران | حمید عزیزیان شریف آباد صحافی سنتی | مجید فیضی‌راد* اگر پزشکیان قشر خاکستری را با خود همراه کند، بازی را برهم می‌زند نگاه مسعود پزشکیان به اقوام امنیتی نیست | علی مفتح آیا اندیشه شریعتی پاسخگوی جامعه امروز است؟ | محمدجواد حق‌شناس* فاصله دره احد و تالار رودکی

5
به بهانه تداوم فضاسازی رسانه‌ای بر سر جزایر سه گانه ایرانی در خلیج فارس

چه باید کرد؟ | حمید عزیزیان شریف آباد

  • کد خبر : 16526
  • 30 دی 1402 - 4:30
چه باید کرد؟ | حمید عزیزیان شریف آباد
رویکردهای«تاریخی»، «حقوقی»، «جغرافیایی»، «اقتصادی» و «سیاسی»، همگی دارای یک پیش‌زمینه نظری مشترک هستند و آن هم باور به جدایی فرهنگی و تمدنی دو سوی خلیج‌فارس است

«چه باید کرد؟»، پرسشی است که در میان بسیاری از پیروان اندیشه‌های سوسیالیستی، بارها و بارها تکرار شده و توامان از ناامیدی مفرط از شرایط کنونی و شور و اشتیاق برای درافکندن طرحی نو، دلالت می‌کند.لازم است چنین سوالی را با هدف ارزیابی رویکردهای کنونی خود درمقابل ادعاهای کشور امارات درباره جزایر سه گانه خلیج فارس نیز مطرح نماییم.

راهبردهای ایران در پاسخ به ادعاهای طرف مقابل؛ به صورت سنتی؛ «تاریخی»، «حقوقی»، «جغرافیایی» و «سیاسی» بوده است. در راهبرد «تاریخی»؛ اسناد و شواهدی از دوران باستان تا زمان معاصر مبنی بر تعلّق این جزایر به ایران، برجسته می‌شود.

در رویکرد «حقوقی»؛ استناداتی مبتنی بر حقوق بین‌الملل از جمله حقوق دریاها طرح شده و در این راستا شواهدی «جغرافیایی» مبنی بر قرار گرفتن این جزایر در آبهای ساحلی ایران ارائه می‌شود.

نهایتا در رویکرد «سیاسی»؛ استناداتی مبتنی بر معاهدات بین‌المللی، مخصوصا پس از پایان دوره استعمار انگلیس در دهه ۱۹۷۰ میلادی، به عنوان شواهد و دلایل مالکیت و حاکمیت ایران بر این جزایر ارائه می‌شود.

در مقابل؛ راهبرد امارات متحده عربی؛ تمرکز بر تبلیغات رسانه‌ای، جلب حمایت بین‌المللی مخصوصا از سوی کشورهای عربی و ابرقدرت‌ها و نهایتا تلاش برای کشاندن اختلافات به محاکم بین‌المللی و پرهیز از قبول دعوت‌های ایران جهت مذاکره مستقیم بوده است.

مقاله حاضر؛ «راهبردی فرهنگی» را پیشنهاد میکند. روند و جریان موضع‌گیری عمومی فعالان سیاسی و فرهنگی نشان میدهد که؛ اگر قبلا ادعاهای بی‌اساس کشور امارات، به سرعت موجب واکنش قاطع همه جریانهای سیاسی و فکری داخل و خارج در حمایت از تمامیت ارضی کشور می‌شد، هم‌اکنون چنین موضع‌گیری‌هایی به مناسکی شکلی تبدیل شده و در مقابل، ادعاهای گاه و بیگاه طرف اماراتی به دستآویزی برای نیش و کنایه جناحهای سیاسی به یکدیگر مبنی بر «بلد نبودن زبان دنیا» و سندی از ناکارآمدی سیاسی و اقتصادی دولتهای مستقر تبدیل می‌شود.

طرح پرسش؛ «چه باید کرد؟» و پیشنهاد «راهبرد فرهنگی»، در چنین زمینه‌ای موضوعیت می‌یابد و با علم به اینکه خطری جدی و فوری، حاکمیت ایران بر این جزایر را تهدید نمی‌کند، این دغدغه را پیجویی و واکاوی میکند که آیا میتوان این پدیدار که بیانگر وجود چالشی در احساس افتخار به هویت‌ملی و امید به آینده در سطح فرهنگی و نمودی از حّس ترس و عقب‌ماندگی است را به فرصتی برای ارتقاء آنها تبدیل نمود؟

این مقاله در مقیاسی «تمدنی» ارائه میشود و یک راهکار سطح خرد نیز جهت «سیاستگذاری»، پیشنهاد می‌دهد که مثالی با هدف شفاف نمودن مدل ساختاریِ ارتباط سطوح تحلیل است و در آن مناقشه جایز نیست. دلیل انتخاب نگاه تمدنی، ظرفیت آن در ارائه معیارهای لازم برای تمیز دادن «علم» و «ایدئولوژی» در میان گزینه‌های سیاستگذاری و نهایتا انتخاب سیاستهای «اثربخش» است. ویژگی علم؛ پرسش محور بودن آن است، یعنی پرسشی مشخص در حوزه‌ای مشخص مطرح شده و روشی متناسب برای پاسخ دادن به آن استفاده می‌شود. این روش و نتیجه‌گیریِ محقق، برای دیگران نیز قابل رؤیت، تکرار و راستی آزمایی است. عیار پاسخها با معیارهایی عینی یعنی؛ میزانِ تحققِ پیش‌بینی‌های هر نظریهِ مشخص، قابل رسیدگی است. در مقابل؛ ایدئولوژی، ادعا میکند که اهداف مقدس و والایی دارد که در قالب مدینه‌ای فاضله، تصویر میشود و دشمنانی در جامعه وجود دارند که مانع تحقق و تشکیل این مدینه فاضله هستند. ایدئولوژی وقتی با پرسش روبرو می‌شود یا پیشبینی‌هایش اشتباه از آب در می‌آید، بجای پاسخ دادن و پذیرش اشتباه، آن سؤالات و آن انحراف پیشبینی‌ها را برآمده از توطئه‌های دشمنان آرمانشهر خود، تصویر کرده و به تهییج پیروان خود در مبارزه میدانی با آن دشمن می‌پردازد و از آنها میخواهد که ایمان قلبی داشته باشند که وقتی طرفدارانِ ایدئولوژی به قدرت رسیدند، آن پرسشها، خود بخود برطرف خواهد شد و آن پیشبینی‌ها، محقق خواهند شد.

سنت تفرقه‌اندازی «استعمار» و نرم‌افزار آن یعنی ایدئولوژیِ «شرق¬شناسی»، با هدف ترویج گفتمان سترون بودن فضای فرهنگی در شرق (علم/هنر/اندیشه) و مرجع بودن غرب در این حوزه‌ها شکل گرفته و به دنبال توجیه نظری وابستگی علمی- فرهنگی به غرب است. باورهایی که در اذهان بسیاری از اهل فکر و اندیشه نیز رسوب یافته و منجر به؛«خودخوارانگاری» شده است. یکی از مهمترین مفروضات این ایدئولوژی، انتخاب مرزهای کنونی کشور ایران به عنوان مرزهای تمدنی ایران و معرفی بقیه مناطق این حوزه تمدنی به عنوان هویت¬هایی مستقل و تاکید بر وجوه افتراق آنها است.

از این روست که معتقدیم رویکردهای«تاریخی»، «حقوقی»، «جغرافیایی»، «اقتصادی» و «سیاسی»، همگی دارای یک پیش‌زمینه نظری مشترک هستند و آن هم باور به جدایی فرهنگی و تمدنی دو سوی خلیج‌فارس است، یعنی همه این راهبردها برآمده از گفتمانهای ایدئولوژیک وارداتی از تمدن غرب از جمله «پانگرایی» است و شکاف ذهنی آشتی‌ناپذیر و جریان داشتن بازی «برنده- بازنده» را در دو سوی ساحل خلیج‌ فارس باور داشته و تبلیغ می‌کنند.

«تمدن»؛ بنا به تعریف؛ متشکل از یک حوزه جغرافیایی بزرگ (در حد چندین میلیون کیلومتر مربع) با یک اندوخته جمعیتی بزرگ (در حد چند میلیون نفر) است که نهادهایش برای مدتی طولانی (دست کم یک هزاره) تداوم و با یکدیگر ارتباط و تعامل داشته باشند. کارکرد اصلی تمدن این است که یک فردِ مشخص را با دیگر اعضایِ آن تمدن، با تمام تفاوتهای ساختاری و محتوایی، متحّد کرده و در نتیجه فرد؛ نه چون یک عنصرِ تنها، رها و سرگشته، بلکه همچون عضوی از یک نظام یکپارچه، با جهان روبرو می‌شود. آنچه این یکپارچه‌سازی را ممکن می‌سازد، پاسخهای مشترکی است که به تجربه و در مدت زمانی طولانی به سه سوال وجودی و تنش بنیادی بشر داده می‌شود.

این سه سوال بنیادی عبارتند از:

اول؛ «ماهیت زندگی و مرگ و مسئولیت وجودی انسان در این جهان»

دوم؛ «اخلاق و ماهیت امر نیک و بد در رابطه با همنوعان» و

سوم؛ «شناخت ساختار و نظم جهان و شیوه‌های کسب آسایش در این جهان پرتنش و پرآشوب»

«فرهنگ»؛ بنا به تعریف؛ مجموعه‌ای از دال‌ها و نشانه‌ها است که برای فرد، «معنادار» بوده و وی بر اساس آنها رفتار خود را تنظیم می‌کند. این سه سوال، از آن رو بنیادی هستند که پاسخ‌های ارائه شده به آنها، بیشترین تاثیر را در رفتار انسان برجای می‌گذارد. پاسخ‌های تمدن به این سوالات نه به صورت اصول موضوعه و مدون بلکه به شکل منظومه‌ای از نمادها، نشانه‌ها، معناهای مشترک، استعاره‌ها، اسطوره‌ها، آداب و رسوم، ادبیات و شبکه‌ای از متن‌های هویت‌بخش و کلیدی است که شیوه رمزگذاری و خواندن تجربه زیسته گذشتگان جهت ساختن فردا را به شکلی پیوسته و منسجم برای اعضای آن تمدن فراهم می‌آورد و سرجمع فرهنگ آن مردم خوانده می‌شود. فرهنگ، در خلاء شکل نمی‌گیرد بلکه برآمده از یک تمدن است و به‌سان روح جمعی، در هر یک از نهادها و افراد به نوعی و شکلی بازتولید شده و تبدیل به هویت آن فرد یا آن نهاد در آنجا و آن‌زمان می‌شود.

در زیست ‌جهان ایرانی؛ «آزادی»؛ رکن اصلیِ تعریف «انسان» است. مرکزی بودن مفهوم آزادی و دیرینه بودن‌اش در ایران‌زمین، به این خاطر اهمیت دارد که از مدتها قبل از ظهور دین اسلام، محور تعریف «امر اخلاقی» و تفکیک «کارخوب» و «کاربد»، بوده و علی‌رغم وجود برخی اندیشه‌های جبرگرا پس از اسلام نیز تداوم داشته است. این باور، ریشه در هستی‌شناسی دارد که معتقد است، جهان از قانونی الهی، طبیعی و فراگیر پیروی می‌کند که معقول و خردمندانه است و امر نیک همتاست با سازگاری و هماهنگی با این قانون. بنابراین انسان هم که ماهیتی خداگونه و در حقیقت «اراده آزاد» دارد، می‌تواند به این قانون طبیعی «مومن» یا «کافر» باشد و به همین دلیل هم هست که موضوع «اخلاق» محسوب میشود، چون می‌تواند در مقابل امر نیک و بد، دست به انتخاب بزند و این یعنی رستگاری یا شقاوت ابدی انسان منوط به انتخاب‌های خود وی است. این باور، همان محور مشترکی است که ذخیرگاه و منبعی الهام بخش برای ساخت «مَن»های ایرانی بوده و همزمان مدیریت امور و احوال شخصیه آنها از طریق تنظیم ارتباط‌شان با «خود» (این که؛ من کیستم؟. از کجا آمده‌ام؟. آمدنم بهر چه بود؟. در این جهان چه وظایف و مسئولیت‌هایی دارم؟ چگونه به سعادت برسم و…)، تنظیم رابطه آنها با «دیگری» (که ماهیتی اخلاقی داشته و بر محور دوقطبی انتخاب نیک- بد و مهندسی نهادهای اجتماع به صورتی که بیشترین خیر به صورتی متوازن به افراد مجتمع شده در آن نهاد برسد) و تنظیم ارتباطشان با «جهان» (که ماهیتی علمی و شناختی دارد و در قالب دوقطبی درست- نادرست مدون شده) را پوشش می‌داده است.

در این گستره وسیع فرهنگی؛ آزادی با مفاهیم هم‌خانواده و هم‌جهت فراوانی، همراهی میشود که مفهوم آزادی را در یکی از حوزه‌های مورد نظر بازتولید و نمایندگی می‌کنند. مثلا مفهوم «انسان کامل»؛ نوعی صورتبندی از مفهوم «کمال» و وضعیت بهینه‌ی انسان است که بر اساس انتخابهای آزادانه ولی درست در مقابل دوگانه‌های «نابخردی/خرد، خشم/خویشتنداری، کین‌توزی/مهربانی، دروغگویی/راستی، آزمندی/سخاوت، بیم/دلیری، سنگدلی/بخشندگی»، تعریف می‌شود.

مفهوم «خویشکاری»؛ به شیوه‌ی جایگیری انسان‌ها در جبهه‌ی خیر و انتخاب وظیفه‌ا‌ی خودخوانده و رسالتی شخصی برای گسترش خیر در جهان و پیگیری آن اشاره می‌کند.

مفهوم «فرهمندی»؛ بر معیارهای مشخص و نخبگی افراد برای تصدی جایگاه مشخصی در اجتماع اشاره دارد و انسان‌ها را بر مبنای اثری که بر محیط خود باقی می‌گذارند، ابداع‌ها، اختراع‌ها، آفرینش‌های ادبی، هنری و علمی‌ای که پدید می‌آورند و نهایتا میدان‌داری و راهبری شبکه‌ی اجتماعی پیرامون‌شان، رده‌بندی می‌کند. بر اساس چنین ساختار فرهنگی است که در ایران‌زمین؛ سلسله‌های سیاسی، ادیان، نظام‌های فلسفی، شیوه‌های ادبی و سبک‌های هنری همه و همه بر اساس کنش فعال من‌ها بوجود آمده‌اند و سیر زایش و تحول این عناصر فرهنگی به پویایی نهادها، قبیله‌ها، معبدها و دولت‌ها فروکاستنی نیست. به عبارت دیگر انسان‌ها در این فرهنگ بر نهادها اولویت داشته و نهادها؛ انسان محور هستند. تاریخ ایران در اصل سرگذشت جوشش مداوم نهادهایی است که از پایین به بالا و به دست من‌هایی فرهمند تاسیس می‌شده‌اند.

چنین فرهنگ نخبه‌گرایانه‌ای، درمقابل فرهنگ برآمده از نوع نگاه تمدن اروپایی قرار میگیرد که در آن «نهادها» اولویت داشته (کلیسا) و دارند (احزاب). سه سرمشق نظری مدرنِ این تمدن یعنی؛ «فاشیسم»، «سوسیالیسم» و «لیبرالیسم»، اگرچه هریک «وضع مطلوبِ» ویژه‌ای را تصویر می‌نمایند ولی از زیست‌جهان مشترکی برآمده‌اند که در آن نگاه منفی به ماهیت انسان (بخاطرگناه اولیه یا خوی حیوانی) و بدبینی به رابطه انسان‌های گرگ صفت با یکدیگر، باور مشترکی است که اصولا فضایی برای محوریت تک انسانها در پاسخگویی به تنشهای بنیادی سه گانه باقی نمی‌گذارد. خروجی فرهنگی این تمدن نیز راهبردهایی نهادی (مثلا کلیسا، لویاتان یا احزاب) برای پیشگیری از جنگ همه علیه همه و رساندن انسانها به آرمانشهر بوده است (آرمان‌شهری تخیلی که در آن؛ مالکیتِ خصوصی، دولت، طبقه، نژاد فروتر و… وجود نداشته باشد). به همین دلیل است که نهادهایی که ماهیت وجودی آنها قدرت بخشیدن به انسانها برای بهتر زیستن بوده، در این فرهنگ به یک سیستم جبار تبدیل می‌شوندکه انسانها را به خدمت اهداف خود می‌گیرند و افراد مجبور به انجام کارهایی می‌شوند که از آن لذت نمی‌برند. کاری که هانا آرنت آن را «زحمت کشیدن» می‌نامد و به معنا زدوده شدن کار و تولید و تبدیل شدن مصرف به غایتِ اجتماع و انسانها اشاره دارد. بسیاری از منتقدان درونی تمدن اروپایی (از جمله هایدگر) معتقدند که اگرچه در ۲۵۰ سال گذشته و بعد از کانت، فرد و ارزشهای فردی برجسته شده، اما تمدن اروپایی؛ نوعی گِشتِل (شاکله یا قاببندی) نهادی دارد که انسانها را تخته‌بند می‌کند. در بستر تمدن اروپایی؛ تاکید اندیشه‌هایی پیشرو چون لیبرالیسم بر «فرد» و «آزادی» وی تا قرن بیستم، بیشتر به دلیل تاثیرات آن بر مصرفِ افزونتر با هدف چرخاندن چرخهای سیستم سرمایه‌داری مورد توجه قرار می‌گرفت تا بنیانهای اخلاقی مرتبط با برابری انسانها از هر نژاد و جنس و نهایتا فرصت تبلور این اندیشهِ مترقی در ساختارهای اجتماعی غربی در اواخر سده بیستم ، فقط وقتی محقق شد که ماشین‌های نهادی جدیدی به نام «حزب»، «رسانه» و «فرهنگ» برای کنترل رضایت و رفتار انسانها توسعه یافته بودند.

دهها مفهوم مشابه در گستره تمدن ایرانی وجود دارندکه با یکدیگر مفصلبندی شده و سرجمع فرهنگ و زیست‌جهان ایرانی را میسازند. فرهنگی که مسئولیت وجودی انسان در این جهان، شیوه اخلاقی ارتباط با دیگران و نهایتا رسیدن به سعادت اخروی را تعریف کرده و در چند هزار سال گذشته، صنوف، نهادها و حتی بسیاری از باورهای دینی و مناسک مذهبی مردم را به رنگ خود درآورده است. بدیهی است در این مقاله امکان طرح همه این مفاهیم و برسی ارتباط آنها با یکدیگر و مقایسه آنها با زیست‌جهان و فرهنگ برآمده از تمدن اروپایی وجود ندارد ولی همین یک مقایسه، از سویی نشان می‌دهد که تفاوت زیست‌جهان، چه تاثیر عمیقی در مهندسی و طراحی نهادهای جامعه می‌گذارد و از سوی دیگر بیانگر این است که ضعف کارکردی تمدن‌ ایرانی در دوران معاصر (به عبارت دقیق‌تر بعد از حمله مغول) برای بروزرسانی و بازتولید پاسخ‌های مناسب و مطابق با نیازهای روز به تنشهای بنیادی بشر، بسیار عمیق و جدی بوده و ایدئولوژی خودبرترپنداری تمدن غرب چنان تفّوقی در دلها و ذهنها یافته که اصولا وجود دال محوری آزادی و گفتمان برآمده از مفاهیم مرتبط و مفصلبندی شده با آن در فرهنگ ایرانی علیرغم وجود شواهد فراوان، تصورناپذیر می‌نماید.

پس از ارائه این بنیان نظری، نوبت به پرداختن به سؤالات اصلی این مقاله رسیده است.

شبکه باورهای همگانی، اصول موضوعه و هویت جمعی مردمان ساکن در این پهنه تمدنی، در موضوع جزایر سه گانه چگونه می‌تواند به سیاست‌گذاریهای اجرایی اثر بخش تبدیل شود؟

آیا این رهیافت آرمانی نیست و به نتایجی تخیلی منتهی نمی‌شود؟

پس از بلاهایی که بر سر کشورهایی مانند عراق، لیبی، اوکراین و افغانستان آمده و در دوره‌ای که نظریه‌های «واقع گرا» به پارادایم غالب سیاست ‌خارجی تبدیل شده‌اند، نظریه‌های سطح فرهنگی چه وجهی دارند؟

نهایتا؛ در زمانی که رقابتها و ائتلاف‌های کلان بر سر طراحی مسیر کریدورهای بین‌المللی و کسب سهم مناسب از بازارهای جهانی با شدّت و حدّت تمام جریان دارد و کشور ما به دلیل فشار تحریمها و بلاهت برخی از سیاستمداران در اسراف و تبذیر منابع، دچار فرسایش سرمایه‌ اجتماعی، ضعف اقتصادی و انزوای بین‌المللی شده است، تکرار مطالبی از این دست که اولین بار در اسناد هخامنشیان، «اعراب» به عنوان یکی از استان‌های شاهنشاهی رسمیت یافتند و به لحاظ تاریخی جزئی از این پهنه تمدنی بوده‌اند یا اینکه هخامنشیان به دلیل ناکارآمدی خط میخیِ ایرانی، از خط مادری خود گذشتند و خط الفبایی آرامی (خط اقوام سامیِ ساکن در فینیقیه و پدرجد خط‌های عربی و عبری) که اولین خط اختراع شده بشر با قابلیت «آوانگاری» بود را، به عنوان خط رسمی و ابزار اصلی جریان فرهنگ در ایران زمین وام گرفتند چه کمکی به سیاستگذاری امروز و اینجا خواهد داشت؟

در پاسخ به این دغدغه‌ها، ابتدا برنامه اجرایی پیشنهادی که «جشنواره سیمرغ» نام دارد مبتنی بر منطق ارائه شده در ابتدای مقاله و به صورت مختصر توصیف شده و سپس توانایی پاسخگویی‌اش، واکاوی می‌شود.

جشنواره سیمرغ؛ جشنواره‌ای «قومی» با محوریت اعراب ساکن در دو سوی خلیج فارس است که به صورت حضوری یا مجازی برگزار می‌شود و در آن افراد«نخبه»، شناسایی و تجلیل شده و به الگو تبدیل می‌شوند. این جشنواره دو ویژگی دارد که آن را جشنواره‌های مالوف، متمایز کرده و در قالب راهبردهای تمدنی ایران قرار می‌دهد:

  1. فرد برگزیده باید همزمان در مسیر تعالی دائمی خود در چهار عرصه بدن (ورزش)، فرهنگ (موسیقی، کتاب، صنایع‌دستی، سینما و…)، اجتماع(ایجاد یا حضور در یک گروه یا نهاد اجتماعی و انتخاب یک خویشکاری مشخص هرچند محدود مثل پاکیزگی محله یا کمک به نیازمندان محله، حمایت از همسالان خود برای جلوگیری از فروغلطیدن به دام اعتیاد، جمع‌خوانی کتاب و…) و روان (ایجاد شادی و آرامش در محیط و شعاع فعالیت خود) برنامه داشته باشد و فعالیت کند.
  2. این برنامه‌ها را به صورت مداوم پیگیری کرده باشد و در کارش استمرار داشته باشد.

جشنواره‌ای که در حداقل اختصار توصیف شد، در حقیقت یک ماکت اولیه برای تشریح «منطق راهبرد» پیشنهادی و مورد نظر است که فراتر از جنبه‌های سرگرم‌کننده، بر ساخت «من‌های قوی» تمرکز دارد. توجه به ماهیت و الزامات این جنبه از «قدرت» است که محور اشتراک و افتراق این راهبرد با سایر رویکردها بوده و کلید پاسخگویی به سوالات مهم طرح شده می‌باشد. شکی نیست که کشور ما هم‌اکنون در بسیاری از جنبه‌های قدرت از جمله قدرت اقتصادی و سیاسی دچار بحران شده است و نیاز دارد به‌ جای تکیه صرف بر قدرت نظامی، حوزه‌های جدیدی از قدرت را تعریف و توسعه دهد.

لایه روانی یعنی شخصیت انسانهای خودآگاه، هم نسبت به نهادهای اجتماعی و هم نسبت به ساختار فرهنگی جامعه از پیچیدگی بیشتری برخوردار است. بنابراین وقتی تمدنی با بحران روبرو می‌شود و ساز و کارهای تولید و بازتولید هویت جمعی در زیرسیستم‌هایش مختل می‌شود، محتمل‌ترین جایی که می‌تواند این وظیفه را بر عهده بگیرد، شخصیتهای قوی و با اراده آن تمدن هستند. ویژگی شخصیت قوی؛ داشتن برنامه توسعه فردی و حفظ تعادل در چهار سطح زندگی یعنی سطح زیستی (وحفظ بقاء)، سطح روانی (و بهرهمندی از لذت و شادکامی در جهان)، سطح اجتماعی (و بسط شبکه روابط و اثرگذاری اجتماعی) و سطح فرهنگی (و تولید معنا) است. نقطه‌ی ثقل سازماندهی نهادهای اجتماعی و تولید فرهنگ در شرایط بحرانی از لایه‌ی اجتماعی و نهادهای فشل شده آن بر عهده من‌هایی برجسته و رهبرانی فرهمند می‌افتدکه هدفی بزرگتر از بقا و شادکامی خود یعنی بازسازی نهادها و فرهنگ جامعه را به عنوان خویشکاری‌شان در نبرد جهانی خیر و شر انتخاب کرده‌اند و خود «تبلور»، «الگو» و «عینیت» پاسخهایی منسجم به تنشهای بنیادی بشر هستند.

بر این اساس؛ تعریف برنامه‌هایی اجرایی در چارچوب این راهبرد (از جمله برگزاری جشنواره سیمرغ) و پایمردی در تداوم آنها، یک خروجی مشخص دارد و آنهم شکل‌گیری فرایندی جهت تولید من‌های قوی است که در چهار حوزه مشخص برای توسعه فردی خود برنامه دارند. اما آیا این من‌های قوی واقعا منبع قدرتی برای ایران در مقابل طرف‌های دیگر خواهند بود؟. تاریخ چند هزار ساله ایران زمین، نشان داده است که در زمان تنش های بزرگ و حملات خارجی، همواره وجود مَنهای قوی، لنگرگاهی برای رجوع وساماندهی بقیه مردم و تقویت کننده انگیزه عمومی برای جبران مافات و حفظ تمامیت و تعالی فرهنگی این تمدن بوده‌اند.

کسانی که در روزگار ناکارآمدی نهادهای رسمی فرهنگی و اجتماعی، با انتخاب یک خویشکاری بزرگ (مثلا سرودن شاهنامه)، به زندگی مردم «انگیزه»، «هویت» و «جهت» داده‌اند. عبور من‌ها از آستانه‌ای مشخص، موجب ایجاد پرسش‌هایی وجودی و کلان می‌شود که با مراجعه به اولین منابع معتبر، آبشخور مناسب و منابع فکری و فرهنگی برای پاسخ‌دهی به آنها در گستره تمدن ایرانی یافت می‌شود و عیار ایدئولوژی‌های تزریق شده غربی مشخص و روشهای آنها در منکوب و منحرف کردن سوالات بنیادی و وجودی بشر برملا می‌شود. به عبارت دیگر و به استناد تاریخ، همواره من‌های قوی محورقدرت تمدن ایرانی بوده‌اند و دلیلی ندارد که در آینده نباشند.

تلاش برای تعریف چنین برنامه‌هایی که جشنواره سیمرغ یک نمونه پیشنهادی از آنها است، اگر در چارچوب منطق مورد نظر یعنی توسعه من‌های قوی که همزمان به هویت محلی (عربی) خود افتخار کنند و آن را توسعه دهند و همزمان با افزودن مفاهیمی کلانتر و برآمده از دال محوری آزادی (مثل خویشکاری، فرهمندی، فتوت، رندی، جوانمردی، مهر، داد و…)، نقش و جایگاهی برتر در هستی و نبرد خیر و شر برای خود متصور باشند، منبع و سرمایه‌ای از «قدرت» است که ایدئولوژی‌های وارداتی در این حوزه‌ها بسیار فقیر هستند و فریب سیستماتیک و دست خالیِ کشورها و هویتهای استعمارساخته به سرعت برملا خواهد شد. در مقایسه بین فرهنگی که شکل بهینه زندگی اجتماعی را مبتنی بر لزوم وجود موازنه و همزمانی در حوزههای کسب سلامتی، لذت‌جویی، تولید آزادانه منشهای فرهنگی و مهمتر از همه؛ بسط و گسترش قدرت اجتماعی من‌های آزاد تعریف میکند و اعراب را نیز همچون سایر اقوام ایرانی دارای نقش و جایگاه مشخص خود در برساختن این فرهنگ می‌داند، با فرهنگ مرتجعانه، استبدادی یا غربزده که یکی از این وجوه چهارگانه را بر نمی‌تابند، گوشه‌های ناهمخوان، بیرون زده و عیان خواهد شد.

تا زمانی که ما در چارچوب پارادایمهای غربی به کنش‌های طرف مقابل، واکنش نشان می‌دهیم، در حقیقت به قدرت نظامی کشور و تداوم حاکمیت تاریخی بر این جزایر اتکا کرده‌ایم و همواره در مقابل شکوه و عظمت ساختمانها، راهها و توسعه اقتصادی طرف مقابل احساس ضعف خواهیم نمود. در این وضعیت بستر ادعاهای طرف مقابل خشک نشده و به انتظار موقعیتی تاریخی از ضعف ایران در قدرت «تکپایه»اش، تداوم خواهد داشت. طراحی و اتخاذ چنین راهبردهای فرهنگی، در حقیقت توسعه منابع قدرت و کشاندن بازی به زمینی است که نقطه قوت ایران به شمار می‌رود.

نکته پایانی و البته ناراحت‌کننده در این مقاله اینکه؛ شوربختانه ماهیت سیاست و حکومت در ایران پس از انقلاب اسلامی، دارای وجوه غالب اندیشه‌های چپ و سوسیالیستی (همراه با روکش مذهبی!) است که آرمانشهر خود را در جایی به اسم«جامعه بی‌طبقه توحیدی» می‌جوید. بر این اساس؛ اگرچه با بسیاری از نهادهای برآمده از تمدن غربی مخالفت می‌شود ولی در باور به اینکه انسانهای آزاد، موجوداتی خطرناک هستند و باید به مدد نظارت استصوابی شوراها و سازمانهای تامین‌کننده امنیت، رفتار آنها را کنترل نمود، مواهب ملی را میان آنها به عدالت و از طریق سازمان‌هایی خیریه و دولتی توزیع کرد و نهایتا آنها را با کمک شوراهای عالی که متولی مهندسی فرهنگی هستند به صراط مستقیم سوق داد، پیرو فرهنگ نهادگرایی غربی به شمار می‌روند. فاصله‌ای عظیم که چنین باورهایی را از تمدن، زیست‌جهان و فرهنگ ایرانی دور کرده و موجب تنش دائمی میان آنها شده است. از این رو؛ علیرغم فشار عظیم اجتماعی و به بن‌بست رسیدن بسیاری از باورها و نهادهای برآمده از این نوع جهان‌بینی، بنظر می‌رسد اصولا بستر داخلی کشور نیز جهت «تفکر»، «طراحی»، «پیشنهاد» و «اجرای» راهبردهایی مبتنی بر آزادی انسان‌ها و نقش‌آفرینی من‌ها، کمی تا قسمتی مسدود است. با علم به این موانع، بنظر می‌رسد چاره‌ای جز تفکر و به بحث نهادن راهبردها و برنامه‌های اجرایی پیشنهادی که برآمده از فرهنگ و زیست ‌جهان ایرانی باشند نداریم چرا که از یک سو در بلند مدت، تمامیت ارضی کشور (و جزایر سه گانه به عنوان نمودی از آن) در معرض تهدید قرار دارد و بهانه‌ای برای سکوت وجود ندارد و از سوی دیگر با توجه به اینکه، برخی تصمیمات راهبردی سیاستمداران ارشد کشور جهت تجدیدنظر در برخی باورها و رفتارهای ناکارآمد و آسیب‌زا در شرایط سخت و بحرانی اتخاذ شده است، پیگیری چنین برنامه‌های کوچک ولی دارای منطق راهبردی ممکن است به عنوان تجربه‌ای موفق، شانس بیشتری برای تعمیم و تسری به سایر حوزه‌های سیاستگذاری پیدا نماید.

لینک کوتاه : https://nimroozmag.com/?p=16526
  • 205 بازدید

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.