تاریخ پانصد ساله روابط ایران و روسیه روزهای تلخ و تاریک زیادی از اشغال سرزمینی گرفته تا جدایی بخش هایی از خاک کشور را به خود دیده است چنین تجربه تاریخی بدون شک در شکل گیری ذهنیت منفی ایرانیان نسبت به همسایه شمالی خود بی تاثیر نبوده است. تجربه تاریخی اگرچه یکی از مولفه های تاثیرگذار بر تصمیم گیری سیاست خارجی کشورهاست اما بدون شک تنها عامل و اصلی ترین عامل به حساب نمی آید. شاید به همین خاطر هم هست که تصمیم گیرندگان در ایران پس از انقلاب علیرغم چنین تجربه تاریخی و علیرغم قرار دادن شرق در کنار غرب به عنوان عامل همه گرفتاری های ایران و البته جهان اسلام، هیچ گاه روابط با شوروی را به سمت آنچه بر سر روابط با آمریکا آمد سوق ندادند. سیاستگذاران در جمهوری اسلامی ایران پس از فروپاشی شوروی رویکردی را در سیاست خارجی پیش گرفته اند که از آن تحت عنوان نگاه به شرق یاد می شود اینکه چه عواملی در کشاندن سیاستگذاران به این تصمیم گیری موثر بوده است و این تصمیم چه تاثیری بر منافع ملی ایران خواهد داشت موضوعاتی هستند که یافتن پاسخ به آنها ما را روبروی نعمت الله ایزدی آخرین سفیر ایران در اتحاد جماهیر شوروی و مشاور و مدیر کل پیشین آسیای شرقی و اقیانوسیه وزارت خارجه نشانده است که حاصل آن گفتگویی شده است که مشروح آن را در ادامه می خوانید.
انقلاب اسلامی سال ۵۷ را گرچه می توان مهمترین رخداد و تحول داخلی ایران طی یکصد سال اخیر درنظر گرفت اما به هر حال یکی از پیشران های این انقلاب را باید نارضایتی انقلابیون بویژه بخش مذهبی و چپ آن در قبال سیاست خارجی دوره پهلوی قلمداد کرد. نمود چنین نارضایتی را هم به وضوح می توان در شعار نه شرقی نه غربی ملاحظه کرد نارضایتی که البته تنها مختص بخش های گفته شده انقلابیون نبود بلکه حتی نیروهای لیبرال و سکولار انقلابی همچون نهضت آزادی و جبهه ملی را نیز در بر می گرفت اگرچه روش مواجهه آنها با موضوع شرق و غرب متفاوت از بخش های مذهبی(روحانیون) و بخش های متمایل به چپ بود و بیش از آنکه رویکرد سلبی به موضوع داشته باشند به دنبال متعادل کردن رابطه ایران با قدرت های بزرگ بویژه آمریکا بودند اما به هر حال نمی توان کتمان کرد که ادراک و برداشت غالب در میان همه نیروهایی که گفته شد مبتی بر ضرورت بازنگری روابط ایران با شرق و غرب بوده است و همین مساله روابط ایران پس از انقلاب را با شرق و غرب از خود متاثر ساخته است اما انچه در رفتار سیاست خارجی ایران نسبت به شوروی و آمریکا به عنوان دو قدرت اصلی شرق و غرب مشاهده می کنیم حاکی از وجود تفاوت در نگاه ایران به این دو کشور است سوالی که مطرح است این است که چرا علیرغم اینکه در صحبت های مقامات ایران از جمله آیت الله خمینی شرق نیز شیطان کوچک خوانده می شد روابط با شوروی و به دنبال آن روسیه همچون رابطه با آمریکا قطع نشد علت چنین موضوعی را باید در چه چیزی دید؟
اساسا این بحث مقابله با شرق و غرب بیشتر یک سوال و بحث احساسی بود البته که به اصطلاح اتفاقات مربوط به تاریخ معاصر ایران، مثل عملکرد شوروی در دوران نهضت ملی کردن نفت و حتی قبل از آن در بعد از جنگ جهانی دوم که روس ها حاضر شدند ایران را ترک کنند، این ها همه باعث شده بود که بحث نه شرقی و نه غربی که تبلورش در آمریکا و شوروی دیده می شد، به عنوان شعار اصلی سیاست خارجه ایران شکل بگیرد. اما یک دلیلش هم فعالیت های مارکسیست ها پیش از انقلاب بود که خیلی فعال بودند و این با شرایط دوران مذهبی رهبریت انقلاب و … همخوانی نداشت. اما اینکه چرا روابط با شوروی قطع نشد و با آمریکا قطع شد واقعیتش این است که روابط با آمریکا هم قطع نشد. تا قبل از اینکه سفارت آمریکا توسط دانشجویان اشغال شود رابطه با آمریکا هم وجود داشت و مانند گذشته نبود اما تا حدودی آنها هم در ایران حضور داشتند و فعالیت می کردند. اتفاقاتی که باعث شد سفارت آمریکا اشغال شود این مساله را جلو انداخت وگرنه شاید اگر که سفارت هم اشغال نمی شد حوادث دیگری مثل جنگ و … باعث می شد روابط ایران و آمریکا به شکل گذشته نباشد و به حداقل برسد اما دلیل اصلی این بود. مساله بعدی هم که ما الان گاهی در خاطرات هاشمی رفسنجانی مطالعه می کنیم این است که در آن زمان مسولان کشور به این نتیجه رسیده بودند که نمی شود با هر دو ابرقدرت جنگ داشت و چون رابطه با آمریکا قطع شده بود به دنبال اشغال سفارت بنابراین ترجیح یا تشخیص مسئولان عالی رتبه نظام در آن زمان این بود که حداقل با شوروی رابطه عادی داشته باشند و به سمت تضادهای سازش ناپذیر و قطع رابطه و … ندارند…..