موزهها به دو شکل در مسائل اقتصادی کشورها مؤثر هستند، بهصورت مستقیم و غیرمستقیم که شکل غیرمستقیم بسیار با اهمیتتر از بحث مستقیم است. زیرا یک کشور با وضعیت اقتصادی خوب به توسعه پایدار میرسد، وقتی از توسعه پایدار صحبت میکنیم شیوهای از فعالیت است که توانسته به مسائل مختلف یک سرزمین مثل اقلیم، تاریخ، تجارب گذشته، استعدادها و توانمندیها توجه کند؛ لذا برنامهای که به همه این موضوعات توجه کند بهطورقطع توسعه پایدار است. اگر قرار باشد در بحث کشاورزی یک برنامه توسعه پایدار داشته باشیم، قطعاً تجربه هزاران سال باید موردتوجه قرار گیرد. مثلاً زمانی که یک درخت در یک اقلیم ماندگار شده حتماً از یک شیوه تولید بهرهمنداست که نشان از تجربه طولانی دارد. مانند کاشت برنج، زیتون، نخل و دیگرگونههای گیاهی که مربوط به این سرزمین و اقلیم هستند. برخی از درختان بیش از ۳۰۰ تا ۴۰۰ سال عمر دارند؛ لذا حفظ اینگونه گیاهان نیاز به دانشی دارد که از گذشتگان به ارث رسیده است. حالا اگر ما بخواهیم برنامهای را اجرا نماییم که هیچ گذشتهای از آن ندانیم و با آن آشنایی نداشته باشیم، بهیکباره شوک زده میشویم.
در این سرزمین از هزاران سال قبل خشکسالی جزئی از ذات آن بوده است. در کتیبه داریوش میبینیم که میگوید خدایا این سرزمین را از جنگ، دروغ و خشکسالی نجات بده، از هزاران سال پیش، پدیده خشکسالی نتوانسته مانع تولید، تمدنزایی و توسعه شود. در این اقلیم معماری شاهکار میشود، ادبیات، فلسفه، شعر، فرش، سفال، فلز و… به اوج شکوفایی میرسد. پس خشکسالی مانع رشد نبوده و شاید بتوان اینگونه برداشت کرد که این تمدن محصول خشکسالی است. پس اگر بخواهیم آب را مدیریت کنیم، باید به میراث آب توجه داشته باشیم و بررسی کنیم چگونه گذشتگان ما آب را مدیریت میکردند.
موزهها این میراث و تجربه را حفظ میکنند و در اختیار برنامهریزان امروز کشور قرار میدهند. مردم نیز میتوانند با استفاده از این تجارب و دانشی که موزهها جمعآوری و حفظ کردهاند، مسیر راه را بهتر بشناسند. اگر موزهها نباشند ما حافظه تاریخی خودمان را از دست میدهیم و وقتی حافظه را از دست بدهیم دیگر نمیتوانیم برنامهریزی کنیم و نمیدانیم کجا هستیم. اگر یک انسان تمام اعضاء بدنش خوب کار کند، ولی فاقد حافظه باشد، قانون اجازه دخل و تصرف در اموال خودش را هم نمیدهد و میگوید تو قدرت تشخیص مصلحت خودت را نداری، پس اگر یک جامعه حافظه تاریخیاش را از دست بدهد مانند انسانی است که آلزایمر گرفته است. انسان تنها موجودی است که با خاطراتش زندگی میکند. در نتیجه موزهها کمک میکنند که چند هزار سال تجربه در اختیار انسان قرار گیرد. یک اقتصاد موفق نتیجه توسعه پایدار است و توسعه پایدار نیز نتیجه رعایت تجربه است.
امروزه بیش از ۳۰۰ سال از ایجاد موزه به شکل علمیاش میگذرد؛ بنابراین تجربه ۳۰۰ ساله در امر موزهداری وجود دارد. با گذشت زمان هر روز بر اهمیت موزهها افزوده شده و بهتبع آن نقش و رسالت موزهها گسترده شده است. بهگونهای که در روزگار اولیه صرفاً نمایش اشیا هدف غایی موزهها بوده، اما امروزه توجه به همه نیازهای یک جامعه مدنظر است و موزهها میتوانند به نیازهای همهجانبه جوامع توجه کنند و پاسخگویند.
از طرفی امروزه موزهها در ایجاد وحدت ملی، هویت فردی و جمعی، امنیت اجتماعی، خودکفایی و استقلال در رونق اقتصادی مؤثر هستند و نقشی تعیینکننده در این میان بازی میکنند. در حقیقت ایجاد هویت و ایجاد خلاقیت، رسالت امروز موزهها در جوامع توسعهیافته است. هرچند وظیفه اولیه موزهها جمعآوری و حفاظت و معرفی آثار باقیمانده از گذشته و حال است؛ اما بر اساس تعریف ایکوم، اگر به شعار «موزهها برای جامعهای پایدار» توجه کنیم، پی میبریم که موزهها صرفاً مکانی برای نگهداری و جمعآوری اشیا نیستند، بلکه برای رسیدن به جامعهای پایدار تأثیری بسزا دارند. اکنون مهمترین دغدغه سازمانهای بشری مانند سازمان ملل و یونسکو پایداری جوامع است. در هجوم همهجانبه جهان کنونی برای رسیدن به یک دهکده یکپارچه جهانی، این موزهها هستند که میتوانند تمامیت فرهنگی و هویتی یک ملت را حفظ کنند؛ زیرا تحقق دهکده جهانی نتیجهاش از بین رفتن فرهنگهای متنوع است. مسئولان کشورها امروزه به این نتیجه رسیدهاند که موزهها میتوانند با تقویت هویت و افزایش سواد فرهنگی ناشی از تعامل با تاریخ و ارزشهای نهفته در آن، جامعه را از فروپاشی نجات دهند. به همین دلیل است که موزهها برای جوامع حیاتی بهحساب میآیند، زیرا هم خود عامل توسعه هستند و هم محصول توسعه و همچنین در توسعه موضوع گردشگری نقشی بسزا دارند. مثلاً اگر کشور خودمان را بدون موزه تصور کنید میبینید که چقدر انگیزه گردشگران داخلی و خارجی برای سفر به اقصی نقاط ایران کاهش مییابد. در واقع موزهها انگیزهای برای سفر به شمار میروند. مهمتر اینکه بدون موزه دریچه ورود به گذشته را که توسط آثار منقول بهجامانده رخ میدهد، کاملاً از دست میدهیم. برای مطالعه گذشته یک جامعه و درک موقعیت کنونی آن، هیچ بستری بهتر از موزه وجود ندارد، بستری که کاملاً باورپذیر باشد.
امروز این نظریه وجود دارد که موزهها هم محصول و هم عامل توسعه هستند و نیز نشان از پویایی و ثبات در یک جامعه دارند. دو اتفاق باید برای موزههای کشور بیافتد؛ یکی اینکه موزهها باید به دنبال این باشند که به مشکلات جامعه توجه کنند و به دولتها در جهت رفع اینگونه مشکلات کمک کنند. برای مثال موضوعی بهعنوان وحدت ملی در بین اقوامی که در ایران زندگی میکنند باید به وجود بیاید و تقویت شود و موزهها میتوانند به این موضوع کمک کنند. اگر در جامعه میخواهیم خودباوری را شکل دهیم، موزهها میتوانند راهکار بهتری برای تحقق بخشیدن به این هدف پیدا کنند. البته مسئولین هم باید به اهداف موزهها توجه داشته باشد. چون موزه جایی است که خانواده و آحاد مختلف جامعه در عین لذت بردن از آن میتوانند آگاهی خود را افزایش دهند که در جهت رسیدن به توسعه پایدار بسیار مؤثر است. پس همه موزهها باید خدمات خود را در راستای نیازهای جامعه بهکارگیرند و از جهتی هم دولت باید به موزهها کمک کند و هرچه موزهها توانمندتر باشند میتوانند این نگاه را در جامعه بیشتر تحقق بخشند.