دومین توله یوز متولدشده در اسارت، ۱۸ روز پس از تولد و ۱۴ روز پس از مرگ توله یوز اول تلف شد. علت تلف شدن این توله در دست بررسی است و هنوز نتیجه کالبدگشایی ارایه نشده. ایران و فیروز، دو یوز ماده و نر سایت تکثیر در اسارت توران در بهمن سال ۱۴۰۰ جفتگیری کرده و در صدر خبرها قرار گرفتند. فیروز، یوز نر غالب منطقه توران در اسفند سال ۹۹ توسط بهرنگ اکرامی، دامپزشک معتمد سازمان حفاظت محیطزیست از طبیعت زندهگیری و به سایت تکثیر توران منتقل شد تا با ایران؛ یوز مادهای که دی سال ۹۶ به اسارت درآمد، پروژه تکثیر در اسارت را وارد فاز جدیدی کنند. مدتها پیش از این زندهگیری، جمعی از کارشناسان حیاتوحش دغدغههایی را نسبت به این طرح ابراز کرده بودند که متاسفانه سازمان حفاظت محیطزیست آنها را به درستی پاسخ نداد و روز گذشته با تلف شدن دومین توله ایران، بار دیگر بر حجم دغدغهها افزوده شد.
- آیا سزارین ایران کار درستی بود؟
حمید قاسمزاده نوا، دانشیار گروه مامایی و بیماریهای تولیدمثل دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران به «اعتماد» میگوید: «مسوولیت دامپزشکی این پروژه با دانشجوی سابق بنده، بهرنگ اکرامی بوده. ایشان در کار خود بسیار توانمند و مورد تایید اینجانب است. در مورد سزارین یوز مذکور (ایران) از ایشان پرسیدم که چه مشکلی بوده که مجبور به انجام عمل سزارین شدید؟ ایشان در جواب توضیحات کاملی ارایه کرد؛ مرحله اول زایمان (از سه مرحله زایمان) حدود ۳۶ الی ۴۸ ساعت طول کشید، مرحله دوم زایمان (مرحله اصلی زایمان که با زور زدن و نشست و برخاست حیوان همراه است) از ساعت ۸ صبح شروع شد و نهایتا حیوان میبایست یک الی دو ساعت بعد از شروع مرحله دوم زایمان میکرد (در این مدت حیوان با دوربین تحت کنترل بود)، اما زایمان انجام نشد و زور زدنهای متوالی باعث خستگی حیوان شده بود و حتی از دو روز قبل (مرحله اول زایمان) اشتهای حیوان قطع شده بود. مرحله دوم تا ساعت ۲ عصر ادامه داشت و اکرامی با مسوول محیطزیست تماس و قضیه را تشریح کرد. ایشان عنوان کرد که حیوان دچار سختزایی است و در صورت ادامه یافتن وضعیت موجود، هم مادر و هم تولهها تلف خواهند شد، اما تا ساعت ۶ عصر مجوز صادر نشد (یعنی ۱۰ ساعت پس از شروع مرحله دوم زایمان). حیوان در زمان مقرر سزارین شد، چون ۹۵ روز از طول دوره آبستنی حیوان گذشته بود و لذا تولهها نارس نبودند. معتقدم که با توجه به دلایل فوق عمل سزارین میبایست انجام میشده و در غیر این صورت جان مادر و تولهها به مخاطره میافتاد. اینکه اکرامی چنین جسارتی به خرج داده و با مسوولیت خودش اقدام به عمل سزارین کرده، باید مورد تشویق قرار بگیرد نه اینکه عمل ایشان مورد سوال قرار گیرد.»
- مرگ دومین توله و تاثیر آن بر وضعیت یوزها
نوید زمانی، استاد دانشگاه کردستان معتقد است که مرگ دومین فرزند «ایران» باید مورد موشکافی قرار گیرد، چراکه این تولهها حتی در صورت زنده ماندن هم تاثیری در کاهش سرعت انقراض یوز نداشتهاند. وی به «اعتماد» میگوید: «امیدوارم عاملان آشکار و پنهان این پروژه و آنهایی که این پروژه را افتخار ملی میدانند، برای روشن شدن زوایای پنهان و تنویرافکار عمومی در مورد چندین مساله شفافسازی کنند. نخست اینکه چرا فیروز که میتوانست در طبیعت با چندین یوز ماده جفتگیری کند، مخفیانه زندهگیری کردند؟ بماند که از روش و وسایل زندهگیری مستنداتی ارایه نشده اما امیدواریم که طی عملیات زندهگیری مخفیانه، یوز یا یوزهای دیگری کشته نشده باشند. ما هنوز نمیدانیم چه سرنوشتی در انتظار فیروز است؟ آیا تا همیشه در اسارت خواهد بود؟ حتی در صورت رهاسازی مجدد در زیستگاه طبیعی هم این یوز باز شانس بالایی برای زنده ماندن ندارد، چراکه این یوز مدتها در اسارت زندگی کرده است! علت سزارین صحرایی ایران با امکانات محدود چیست؟ آیا امکان زادآوری بعد از سزارین وجود دارد؟ سرنوشت این یوز ماده واقعا چه خواهد بود؟ گزارش دامپزشکی و دلیل تلف شدن دو توله یوز میبایست به شکل شفاف منتشر شود و وضعیت و شرایط نگهداری توله سوم (رژیم غذایی، مکان نگهداری، مراقبت پزشکی و افراد مسوول نگهداری) میبایست در اختیار متخصصان قرار گیرد. اگر آخرین توله باقیمانده هم به سن بلوغ برسد، چه برنامهای برای آن دارند؟ امکان معرفی این توله به زیستگاه طبیعی بسیار کم است. رزومه و تخصص افرادی که در زندهگیری، انتقال، زایمان، مراقبتهای بهداشتی و تغذیه تولهها همکاری داشتهاند؛ مشخص نیست و چرا ما از همه اینها بیاطلاع هستیم!» این استاد دانشگاه در ادامه میافزاید: «هزینههایی شده که میتوانست برای حفاظت یوز در زیستگاه که البته بهترین روش حفاظت است، به کار گرفته شود و این هزینهها مشخص نیست و هیچگاه از آن صحبت نمیکنند؛ هزینههایی که تا امروز به این پروژه اختصاص داده شده را به شکل شفاف بیان کنند تا بدانیم که این پروژه در آینده چه هدفی را دنبال خواهد کرد؟ در خوشبینانهترین حالت اگر هنوز ۳۰ تا۵۰ یوز در طبیعت ایران وجود داشته باشد، زندهگیری یک یوز نر غالب که شاید هیچوقت نتواند به طبیعت برگردد و کشته شدن دو توله یوز صدمهای غیر قابل جبران تلقی میشود.»
- لزوم تصمیمگیری علممحور در حفاظت
آرش قدوسی، محقق زیستشناسی حفاظت و عضو گروه تخصصی گربهسانان اتحادیه جهانی حفاظت (IUCN) به «اعتماد» میگوید: «تعدد تهدیدات یوز و مشکلات فراوان بر سر راه حفاظت آن شرایط را به گونهای شکل داده که حفاظت موثر این گونه، نیازمند یک واکنش سریع، هدفمند و با برنامه است. اما متاسفانه بهرغم ضرورت این موضوع و با وجود ارایه پیشنهادات کتبی و شفاهی متعدد تاکنون، در اکثر زیستگاههای حساس، اقدامی متناسب با وضعیت خطیر فعلی یوز صورت نگرفته. بدون پایش سیستماتیک زیستگاهها، تصمیمگیری در مورد سرنوشت افراد باقیمانده غیرمنطقی است و اغراق نیست که بگوییم جدا کردن افراد جدید از طبیعت، فشار مضاعفی به جمعیت شکننده یوز وارد خواهد کرد. در طول سه سال گذشته اقدامات حفاظتی در زیستگاههای مختلف برای کاهش تعارضات با دامداران، کاهش شکار غیرمجاز طعمهها و کاهش تصادفات جادهای همچنان روند کندی را دنبال میکند در حالی که اقدامات تکثیر در اسارت با وجود شانس بسیار کمتاثیر در افزایش جمعیت در طبیعت یوز، در کانون اصلی توجهات و سرمایهگذاریها بودهاند. آیا بهتر نیست قبل از هر گونه سرمایهگذاری برای پروژههای تکثیر ابتدا یک برنامه منسجم با مشارکت همه کارشناسان داخلی و خارجی یوز تدوین شود؟» قدوسی در ادامه میافزاید: «از طرفی بر کسب دستاورد در پروژه تکثیر با هر هزینهای تاکید شده در حالی که دقیقا ایراد از همین دکترین بومیسازی است که میخواهیم در همه جا و بر همهچیز آن را اعمال کنیم. علم را نادیده میگیریم، میخواهیم چرخ را از نو اختراع کنیم. با وجود تجربه گسترده در تکثیر و نگهداری از یوز در آفریقا، پروتکلهای بینالمللی نگهداری را بعد از تولد تولهها تهیه و ترجمه میکنیم! چگونه میشود که یک پروژه تکثیر در اسارت راهاندازی میشود، اما سادهترین پروتکلها رعایت نمیشوند و حتی به آنها فکر هم نشده است؟ به چه امیدی باید فکر کنیم که این پروژه با وجودعدم شفافیت لازم، براساس یک برنامه مکتوب پیش خواهد رفت؟ متاسفانه در بحث نگهداری از تولهها هم از تجربه معدود افراد متخصص داخلی و خارجی با وجود تذکرهای متعدد نسبت به شیوه نگهداری و شیر مناسب استفاده نمیشود، در حالی که متوجه نیستیم به همین راحتی اعتمادها سلب و نیروهای متخصص کنار میکشند. متاسفم که این روزها صحبت از گرفتن یکی از آخرین نرهای باقیمانده در طبیعت را هم میشنویم و حتی نمیدانیم این تصمیمها بر چه مبنایی گرفته میشوند. متاسفم که این را میگویم ولی این تراژدی را باید به عنوان یک نمونه موردی از تصمیمات غیرعلمی و یکجانبه در مدیریت پروژههای حفاظتی شناخت.» لیلی خلعتبری، دکترای تنوع زیستی، ژنتیک و تکامل دانشگاه پورتو هم معتقد است که با همه این تفاصیل و هشدارهایی که بارها داده شده، باید دید که آیا بالاخره عزمی برای انجام کار موثر در راستای حفاظت از یوز در سازمان حفاظت محیطزیست وجود دارد یا خیر: «متاسفانه بهرغم اینکه بارها هشدار دادیم که این اتفاقها رخ خواهد داد و تکثیر یوز در اسارت کار آسانی نیست؛ باز هم توجهی به دغدغهها نشد. گفتیم که این کار توجه را از حفاظت زیستگاه به سمت حفاظت درون فنس خواهد برد و به دلیل درونآمیزی باید تعداد بیشتری از یوزهای آزاد از طبیعت گرفته شوند اما توجه نشد و الان این موارد در حال رخ دادن است. تا زمانی که برنامه جامع و فرادستی برای یوز تعریف نشود، ما واقعا نمیتوانیم از حفاظت موثر برای یوز صحبت کنیم. یکی از مهمترین پیامدهای منفی اجرای طرحهای تکثیر در اسارت، در سایه قرار گرفتن جدی فعالیتهای حفاظتی در زیستگاهها است. این موضوع بهرغم ادعاها، به راستی اتفاق افتاده و تجربه موجود نشان میدهد که با آغاز فعالیتهای عمرانی نظیر ساخت تاسیسات تکثیر در اسارت (بهطور کلی شروع پروژههای مداخلهای) تمامی توجهها در سطوح مختلف تصمیمگیری، اجرایی، پژوهشی و حتی عمومی به این پروژهها جلب و حفاظت در زیستگاهها به دست فراموشی سپرده شده است. متاسفانه اشکالات اساسی که به تکثیر در اسارت وارد شده تاکنون به هیچ راهحل منطقی، مدون و قابل اجرایی ختم نشده و ما منتظر ارایه برنامه عمل منسجم هستیم.»