در این نوشتار صرفا به دنبال حمایت از موضعگیری عالمانه و دلسوزانه آیت الله علیدوست هستم. چرا که برخی از فضلا نقدهایی نوشته و کوشیدهاند نشان دهند که شرایط #جمهوری_اسلامی و عملکرد آن شباهت زیادی به حکومت دینی حضرت امیرالمومنین(ع) دارد. باز از همه مطالب میگذرم و تنها بر یک نکته تمرکز میکنم و آن اینکه معیار داوری در اینهمانی دو حکومت چیست؟
ما چیزی داریم به نام “وجدانیات” یعنی اموری مانند گرسنگی و تشنگی که ما با همه وجود حسشان میکنیم و نیازمند هیچ استدلالی نیست و از سوی دیگر هیچ استدلالی را برخلاف ادراک وجدانی خود نمیپذیریم. من با قدری مسامحه این مفهوم را توسعه داده از اصطلاح “وجدان اجتماعی” استفاده میکنم. به این معنا که #جامعه نیز وجدانیاتی دارد که حاصل تجربههای پرتکرار او درباره یک شخص یا شیء یا جریان یا حکومت یا هر چیز دیگری است. اینها چیزهایی هستند که جامعه آن را با همه وجود احساس میکند و هیچ استدلالی را به خلاف آن نمیپذیرد و حتی عصبی میشود. مثلا “وجدان اجتماعی”، جامعه ایرانی خود را گرفتار #فقر و بیعدالتی میداند. برای همین اگر شما دهها دکتر و مهندس و آیتالله را ردیف کنید تا با آمار و ارقام و آیه و روایت بخواهند به ملت تفهیم کنند که شما فقیر نیستید یا حکومتتان عادل است یا ظلم و #فساد کم است و زیاد نیست، نمیپذیرد و حتی از شنیدن این تحلیلها عصبی هم میشود.
✔️ من این “وجدان اجتماعی” را معیار داوری میان حکومت علوی و جمهوری اسلامی قرار میدهم. این ملت که به تصریح امام(ره) و رهبری(دام ظله) در سرد و گرم روزگار پای نظام ایستاده و نجابت به خرج دادهاند، امروز #حکومت را و نه شخص خاص و یا دولت بخصوصی را عادلانه نمیدانند و به این وجدان عمومی دست یافتهاند که ساختار، گرفتار فساد گسترده شده و بدون رانت و رشوه و پارتی نمیشود کاری را پیش برد. به باور آنها، سیاستهای کلی نظام و عملکرد کارگزاران آن باعث فقیرتر شدن آنها و از هم پاشیدن خانوادهها و از دست رفتن منابع حیاتی مانند آب و هوا و دود شدن چاههای نفت بدون اینکه تبدیل به رشد پایدار شود، گردیده است. اینها وجدان جامعه ایرانی است.
▪️وجدان جامعه ایرانی به این باور رسیده است که جمهوری اسلامی فارغ از دولتها یا قوه خاص، عزمی راستین برای مبارزه با فساد و اصلاح ساختار اداری خود ندارد و راه آسان که توجیه است را بر راه سخت که اصلاح است، ترجیح داده است و به حرفدرمانی روی آورده است و این جز افزودن بر سرعت فساد و بیعدالتی در طی سالهای گذشته، آوردهای نداشته است.
حال سوال این است که آیا “وجدان جامعه” معاصر امام علی(ع) نیز همین باور را نسبت به ایشان و حکومتشان داشته است؟ یعنی آنها نیز علی را به مسامحه در برخورد با بیعدالتی و کنار آمدن با مفسدان و توجیه رفتار آنها و تلاش برای کمرنگ نشان دادن عمق فاجعه فساد و ظلم متهم میکردند یا بالعکس علی را در نوک پیکان مبارزه با #ظلم میدیدند و اتفاقا او را گاه متهم به زیادهروی در این عرصه میکردند!!؟
علی(ع) معاویه را به خاطر فسادش کنار زد و حاضر به پذیرش او نشد حتی اگر جنگی را بر او تحمیل کند. او شرکت در مهمانی خاص حاکم خود را بر نمیتابد و شخصا دست به قلم شده و توبیخ میکند. او حکم عزل حاکم فاسدش را به دست زنی میسپارد که از او نزد علی شکایت آورده بود!
وجدان جامعه علی، نه حکومت علی را به اندازه وجدان جامعه امروز ایرانی فاسد میدانست و نه علی و حکومتش را متهم به مسامحه در این رابطه میکرد.
اینکه من یا شما آمار بدهیم و بخواهیم ثابت کنیم که ساختار فاسد نشده یا در خط مقدم پیکار با ظلم و بیعدالتی است، حرف است و باد هوا! آنچه مهم است اینکه آیا وجدان جامعه ایرانی آن را میپذیرد یا فحشی را چاشنی آن کرده و شبکه تلویزیون را عوض میکند؟!
اینجاست که شما نه با یک استدلال که با یک “وجدان اجتماعی” طرف هستید و هر استدلالی در برخورد با آن از هم میپاشد و برای این است که شما میتوانید با این استدلالها عادلانه بودن حکومت امیر المومنین را زیر سؤال ببرید و ذهنیت جامعه را نسبت به آن مخدوش سازید اما خیال آسوده دارید که نمیتوانید وجدان جامعه ایرانی را نسبت به باورهایش مردد سازید.
نیاز به گفتن نیست که صیانت و مراقبت از جمهوری اسلامی رسالت همه ماست و در این یک قلم نباید کوتاه بیاییم. اما سخن در این است که آیا نقد عالمانه و دلسوزانه راهکار مراقبت از آن است یا تملق و توجیه حتی اگر از سر دلسوزی و اعتقاد بوده باشد؟ چه آقای علیدوست و چه عزیزانی که به نقد ایشان پرداختند همه دوستدار #انقلاب و نظام اسلامی هستند. اختلاف در روش ابراز محبت و ارادت است و این باعث دوری نیروهای انقلاب از همدیگر نخواهد شد.