درجوامعی که از عدالت اقتصادی و اجتماعی بیبهره هستند؛ مردمانش در برخی از ابعاد زیست فردی و اجتماعی، تفاوت آشکاری دارند. آنچه در چندسال اخیر در کشور ما دیده و با آن درگیر هستیم، تفاوت فاحش و فراتر از برخی بخشهای زندگی مردم است.
اگر پیشاز این تنها در آموزش و درمان و مسکن میان ساکنان مناطق مختلف یک شهر یا استان، تفاوت زیادی در کیفیت و نوع خدمات و داشتهها وجود داشت؛ اکنون این تفاوت و تبعیض شهروندی، ابعاد متنوع و گستردهتری پیدا کرده است.
برخیاز این خدمات و مصرف و داشتههای تفکیکشده و متفاوت در جامعه عبارتنداز:
۱- مسکن طبقهبندی شده
۲- درمان طبقهبندی شده
۳- پوشاک درجهبندی شده
۴- خوراک و تغذیه دستهبندی شده
۵- آموزش و خدمات رتبهبندی شده
۶- اوقات فراغت درجهبندی شده
۷- تولد و مرگ طبقهبندی شده
۸- مجازات و زندان درجهبندی شده
۹- ازدواج طبقهبندی شده
چند هفتهی پیش به یکی از شهرستانهای استان البرز رفتم، از خیابانها و کوچهها گذشتم، به بازار محلی شهر سری زدم، از همان بازارهای طبقهبندی شده با کالاها و اجناس درجهبندی شده.
خوراکیهای باز بدون بستهبندی و تاریخ مصرف و کد استاندارد و بهداشت و میزان ترکیبات مانند انرژی و چربی و نمک و قند… با قیمتهایی ارزانتر و پایینتر از خوراکیهای بستهبندی و استاندارد گرانقیمت و غیرقابل خرید عموم مردم.
به یاد فروشگاه های مناطق خاص برخی شهرها افتادم و اجناس و خوراکیهای مارک دار بستهبندی وارداتی با تاریخ مصرف و میزان ترکیبات آنها!
به اطراف نگاه کنیم، آنچه میبینیم، آنچه وجود خارجی دارد؛ یک جامعهی طبقهبندی شده بهجای یک جامعهی بیطبقهی توحیدی است…
همان که وعده داده شده بود، اما امروز؛ اثر و خبری از آن نیست.
اما اهمیت این جامعهی طبقهبندی شده در تولید دوگانههای گفتمانی خاص خود و برونداد آنهاست.
گفتمان عدالت و بیعدالتی؛ گفتمان تبعیض و برابری؛ گفتمان مطالبه و بیتفاوتی؛ گفتمان دادخواهی و حفظ وضع موجود؛ و گفتمان اعتراض و سرکوب.
همان گفتمانی که در اعتراضات چندسالهی اخیر از سال ۱۳۹۶ تاکنون، به #زنزندگیآزادی و اعتراض به #فقر و #فساد و #تبعیض انجامیده است.
سر آن ندارد امشب، که برآید آفتابی…