نویسنده ریشه مشکلات را در ایجاد محدودیت در دایره «انتخاب کردن» و «انتخاب شدن» توسط شورای نگهبان میداند. انقلاب برآمده از خواست و اراده اکثریت جامعه بوده است. اگر این پیشفرض پذیرفته است، پرسش این است که چرا و با چه انگیزهای حسن روحانی در حاشیه تظاهرات سالگرد انقلاب گفت: «نگذاریم اقلیتی قدرتطلب اکثریت را کنار بزنند که آن روز پایان انقلاب خواهد بود.» نویسنده در ادامه درصد مشارکت چند انتخابات را مرور میکند.
۱- در نخستین همهپرسی برای تعیین نظام جدید حکومتی کشور، ۹۸.۲ درصد واجدان شرکت در همهپرسی با دادن رأی «آری»، با برقراری نظام جمهوری اسلامی ایران موافقت کردند.
2- میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد ۱۳۷۶ که رقابت بین سیدمحمد خاتمی کاندیدای اصلاحطلبان و علیاکبر ناطق نوری کاندیدای اصولگرایان بود، ۷۹.۹۲ درصد بود. در این دوره از انتخابات ریاستجمهوری، ۸۰ درصد از واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند.
3- درصد مشارکت در انتخابات دوره دوازدهم ریاست جمهوری که در آن رقابت بین حسن روحانی کاندیدای اصلاحطلبان و سید ابراهیم رئیسی بود، ۷۳.۰۷ درصد بود.
4- در انتخابات مجلس دهم ۶۲ درصد از واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند.
5- درصد مشارکت در انتخابات مجلس یازدهم ۴۲.۵۷ درصد بود، یعنی نسبت به دور دهم حدود ۳۰ درصد کاهش مشارکت داشت.
6-درصد مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم، ۴۸.۸ درصد یعنی حدود ۴۹ درصد بود که نسبت به دور دوازدهم حدود ۲۴ درصد کاهش مشارکت رخ داد. در این انتخابات آرای باطله در تهران حدود ۱۱.۸۶ درصد بود که بعد از آرای تعلقگرفته به آقای رئیسی در مرتبه دوم قرار داشت.
7-درصد مشارکت در انتخابات شورای پنجم، ۶۹ درصد بود که اکثریت کرسیها به اصلاحطلبان رسید.
8-میزان مشارکت در انتخابات دوره ششم شورای شهر، ۲۴.۶۶ درصد بود که اکثریت کرسیها به اصولگرایانی که خود را انقلابی میدانند، رسید؛ این آمار کاهش حدود ۴۵ درصدی مشارکت در انتخابات شورا را نسبت به دوره پنجم نشان میدهد.
این آمارها نشانگر آن است که جمهوریت و انتخابات و به طبع آن مجلس و دولت تضعیف شدهاند، یعنی بهجای جمهور یا حاکمیت اکثریت مردم، قوه مقننه و مجریه با رأی کمتر از ۵۰ درصدی در اختیار کسانی قرار گرفته که خود را انقلابی میدانند و میپندارند که به دنبال تقویت اسلامیت نظام هستند.
روز ۱۸ بهمن باغموزه قصر میزبان تعدادی از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب بود. نویسنده نیز در این مراسم حضور داشت. در آنجا حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان را دیدم و به او پیشنهاد مناظره دو زندانی سیاسی پیش از انقلاب که هر دو اکنون روزنامهنگار، یکی مدیرمسئول روزنامه کیهان و دیگری مدیرمسئول روزنامه ستاره صبح است را دادم تا در این مناظره مشخص شود او و همفکرانشان چه بلایی بر سر مردم آوردهاند، ولی وی از قبول این پیشنهاد طفره رفت. از مدتها قبل برنامهریزی شده بود که امروز (۲۳ بهمن) مناظرهای بین نویسنده و حمید رسایی چهره روحانی و تندرو اصولگرا در دانشگاه بینالمللی امام خمینی صورت گیرد، اما در دقیقه ۹۰ حمید رسایی هم مثل حسین شریعتمداری از مناظره طفره رفت.
نویسنده پیشنهاد میکند در سال ۴۴ انقلاب، میزگرد، مناظره یا مباحثه بین آنهایی که در انقلاب حضور داشتهاند، اما با بهرهگیری از نظریه استصوابی یا به دلایل دیگر از قطار انقلاب پیاده شدهاند با کسانی که امروز خود را مدعی انقلاب میدانند، صورت گیرد. این اتفاق بسیاری از واقعیتها را آشکار میکند و کارنامه سه نهاد اصولگرا یعنی مجلس، دولت و شورای ششم را نیز مورد تجزیهوتحلیل قرار میدهد و مردم درخواهند یافت که چرا در معیشت و تأمین نیازهای اولیه مانند «نان»، «آب» و «هوا» دچار مشکل شدهاند. اگر نظر نویسنده را قبول ندارید لااقل آمارها را بپذیرید. اگر به آمارها اعتقاد و اطمینان ندارید به کوچه و بازار بروید تا ببینید مردم چگونه در تأمین معاش و زندگی با مشکل روبرو هستند.