دخترم آناهید سال دیگر میرود کلاس چهارم دبستان. همین موجبِ توفیقی اجباری گشته. این که بدانم در مدارس دستکم تا کلاس سوم چه به کودکان میآموزند. بگذارید زبان به کام بگیرم و نگویم از عجایب و مطالب دلسردکنندهای که در این سالها گاهی در کتابهایش دیدهام. دیگران بسیار گفتهاند و مکرّر نمیکنم…
امشب چند ساعتی با دو کتاب به نامهای «یاد داستانهای دلانگیز دبستان» و «یاد شعرهای شیرین دبستان» سرگرم بودم و حالم خوش شد. چه خوشذوق آدمی است این اکبر قرهداغی که داستانها و شعرهایی را که در این یک قرن از سال ۱۲۹۰ تا ۱۳۹۰ در مدارس به دانشآموزان آموخته شده، گردآوری کرده است. دلم پر کشید از دیدن آنهمه انتخاب خوب و درست در سالیان قدیم. دلم پر کشید از دیدن آنهمه ذوق و شعور و انسانیت!
«بچهجان بر سر درخت مرو
لانۀ مرغ را خراب مکن
بچۀ مرغ را ز لانه مگیر
جگر مادرش کباب مکن
ناصواب است اذیت حیوان
جان من کار ناصواب مکن»
در دهۀ ۱۳۲۰ این قطعۀ سزاوار تحسین را در کتاب کلاس دوم دبستان به کودکان یاد میدادهاند. نمیدانم آیا ازین سادهتر میتوان برای طفل کلاس دومی شعری ساخت و او را از آزردن حیوانات برحذر داشت؟
حال حکایت درخور تأمّلی را بخوانیم که در دهۀ ۱۳۰۰ در کتابهای کلاس سوم آمده بوده است.
«شبی هارونالرشید خوان طعامی برای بهلول فرستاد. بهلول به آورنده گفت بگذار پیش سگها بخورند. آورنده گفت اگر شام خلیفه را برای هر یک از وزرا میبردم چه فخرها که نموده و چه انعامها که به من میدادند اما تو دیوانه احترام ننموده میگویی بده به سگها. بهلول گفت آهستهتر اسم خلیفه را بگو که اگر سگها بدانند این طعام از مطبخ خلیفه آمده آنها هم نخواهند خورد»
گویا مؤلّفان کتابهای درسیِ قدیم بیشتر از امروز به فکر آموختن زندگی به کودکان بودهاند. زندگی؛ همین زندگی ساده و پیچیده! اسلاف ما کمتر از امروز صفحات اندک کتابهای درسی را با شعارهای سیاسی و مطالب ایدئولوژیک میانباشتهاند و بیش و پیش از هر چیز در صدد آموختن ادب و اخلاق و فراست و تدبّر و شکیب و سختکوشی و خرسندی و مناعت به دانشآموزان بودهاند. باید درود فرستاد به بسیاری از انتخابهایشان از شعرها و حکایات حکمتآموز بزرگان و روشِناشان.
رحمالله معشر الماضین…
کتابها را به دخترم دادم و میدانم با لذّت خواهد خواند. هر دو کتاب در سال ۱۳۹۱ توسط انتشارات بهجت منتشر شده است.