ظاهرا روابط متشنج تهران و باکو، منتظر جرقه ای برای وخامت بیشتر بود.
جرقه ای چون ترور آرشیدوک فردیناند در ژوئن ۱۹۱۴ در سارایوو که آتش جنگ جهانی اول را بر افروخت.
در شرایطی که رقابت های ژئوپولتیک میان قدرت های اروپایی بر سر قدرت، نفوذ، عمق استراتژیک و متصرفات استعماری در اوج خود بود، یک ملی گرای صرب ماشه را چکاند.
مردی که گویا با انگیزه ی شخصی به سفارت آذربایجان در تهران هجوم برده، بدترین عمل ممکن را در بدترین زمان قابل تصور انجام داده است.
اختلافات تهران و باکو بر سر ایجاد دالان زنگزور به اوج خود رسیده است.
تهران برای همسایه ی کوچک تر خود روشن کرده که قطع اتصال ایران با ارمنستان به منزله ی بستن پنجره ی ایران به روی اروپاست.
تحولی بغایت منفی که ایران را از یک مزیت مهم ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک محروم می کند.
به گونه ای که با برگزاری رزمایش نظامی و تهدیدات اعلامی به این امر پاسخ داده است.
آذربایجان که در این راه از پشتیبانی ترکیه و اسرائیل برخوردار است، به پافشاری برای اشغال استان سیونیک ارمنستان ادامه می دهد.
این کشور با قطع تنها مسیر ارتباطی قره باغ با ایروان و محاصره ی ارمنی های ساکن آن می کوشد ارمنستان را یه زانو در آورد.
در شرایطی که روسیه بعلت درگیری در اوکراین، با زوال نفوذش در قفقاز مواجه شده و ترکیه می کوشد جای آن را پر کند، این ایران است که مانع تسلیم ارمنستان شده است.
مساله اختلاف انگیز دیگر، روابط نزدیک باکو با اسرائیل است.
همزمانی تعطیل سفارت این کشور در تهران با افتتاح سفارت در تل آویو معنادار است.
ایران در شرایط جنگ مستقیم و غیر مستقیم با اسرائیل، حضور امنیتی و نظامی آن در جوار مرزهای شمالی خود را تهدیدی آشکار می بیند.
از طرف دیگر اتحاد با با تل آویو، بخشی از راهبرد بدون جایگزین اسرائیل است و اصولا علیف بدیلی برای آن ندارد.
با این وصف این مساله هم مانند دالان تورانی پیشگفته، فاقد راه حلی مشخص است.
تهران و باکو بر سر مسائل عدیده دیگری چون مسیرهای ترانزیت انرژی، تقسیم دریای خزر و جهت گیری های سیاسی و عقیدتی نیز با هم اختلاف نظر دارند.
دو طرف تا چند ماه قبل می کوشیدند پرده روی این اختلافات بکشند و از تخریب بیشتر روابط جلوگیری نمایند.
ایران در جریان جنگ دو سال پیش قره باغ کوشید با تفکیک میان انفعال عملی و مواضع اعمالی اش، از کشاندن این پرونده ها به عرصه ی عمومی جلوگیری نماید.
نمایش اعلام حمایت امامان جمعه ی شهرهای ترک نشین از آذربایجان با این هدف صورت گرفت،
اما اکنون شرایط بقدری متفاوت است که عملا جایی برای اینگونه مانورها نمانده و تهران لزومی برای انکار نقش خود بعنوان تنها حامی ایروان نمی بیند.
وقتی اختلافات کشورها به بالاترین میزان خود می رسد، معمولا جنگ هم در افق پیدا می شود.
هرچند در شرایط کنونی هنوزگزینه ی بعیدی به نظر می رسد.
احتمالا تهران با افزایش حمایت از ارمنستان و کمک به بازیابی توان نظامی آن، مهار وضعیت را در دستور کار قرار می دهد.
امری که کمک می کند توازن نظامی بهم خورده با آذربایجان دویاره برقرار شود.
ارمنستان به نوعی قربانی تحولات ژئوپولتیک در منطقه شده: با تضعیف نقش روسیه، ترکیه دشمن تاریخی ارمنی ها وارد حیات خلوت روس ها شده است.
ترکیه ی قدرتمند که به چشم پسرخوانده به باکو می نگرد
دشمنی ایران و اسرائیل هم مزید بر علت شده که باکو عزیز دردانه ی تل آویو شود.
این تحول تا حد زیادی باعث افول توان لابیگری و رایزنی دیاسپورای قدرتمند ارمنی در جهان غربی شده است.
این مساله بدین معناست که تنگنای ژئوپولتیک ارمنستان با تنهایی استراتژیک ایران گره خورده است.
امری که به بلندپروازی های بی محابای علیف دامن می زند.
در محاسبه ی نهایی البته داستان به سود جمهوری آذربایجان نخواهد بود.
کشورهایی که به ماجراجویی های ژئوپولتیک دست می زنند، مانند قماربازانی هستند که فاصله ی اندک میان برد و باختشان وجود دارد.
اگر در بدبینانه ترین حالت، جنگی میان ایران و آذربایجان درگیرد، شبیه الگوی جنگ اوکراین خواهد بود.
کشورهای غربی، اسرائیل و ترکیه احتمالا اجازه نمی دهند، این کشور شکست بخورد، اما با توجه به کوچکی جمعیت و مساحت آن، مانند اوکراین عملا ویران می شود.
این روزنه ی امیدی است که اجازه می دهد واقع گرایی به میدان بیاید.
“موقت بودن” تنهایی ارمنستان هم متغیر دیگری است که نباید آن را از نظر دور داشت.
ترکیه به تنهایی نمی تواند کدخدای قفقاز شود و ایران و بویژه روسیه را نادیده بگیرد.
دمکراسی ارمنستان بعنوان تنها دمکراسی منطقه در کنار گرجستان، قدرت نرمی است که آن را در برابر دیکتاتوری حاکم بر آذربایجان صاحب اعتبار می سازد.